در امتداد جاده غربت! « قسمت ششم»
بنام خداوند!
از بزرگان قوم و خویش مان تقریبا کسی نمانده و همه رفته اند؛ رفته که چه عرض کنم، یعنی از این عالم هستی رخت سفر بر بسته و به رحمت حق پیوسته اند. کم و بیش تک و توکی هستند که هنوز در قید حیات باقی مانده اند!. زندگی، و زنده بودن؛ این که فرصت طویلی نیست. آمدن و رفتن است و بس!. وزیدن ایست، درست همچون نسیمی در گذر زمان ؛ اما کوتاه ! « زندگی ؛- آ..ه که در ورطه تلخی های وی ؛ در نا ملایمت ها، شکست ها و شادی هایش ؛ همچون بازیچه بیش نبوده است. و اما، زندگی این همان گذرگاه عبور و تعیین چگونگی انتخاب در مسیر خدا گونگی، و یا هبوط در دوزخ ذلت و رنج برای آدمی است ». زندگی، این دم و، وا دمی بیش نیست، آخ که « این رنج نامه» کوتاه و حسرت انگیز بوده، و گاه چه شکوه مندانه در شعاع وجود تن شریفی، می درخشد.!.