در امتداد جاده غربت!  « قسمت ششم»

بنام خداوند!

از بزرگان قوم و خویش مان تقریبا کسی نمانده و همه رفته اند؛ رفته که چه عرض کنم، یعنی از این عالم هستی رخت سفر بر بسته و به رحمت حق پیوسته اند. کم و بیش تک و توکی هستند که هنوز در قید حیات باقی مانده اند!. زندگی، و زنده بودن؛ این که فرصت طویلی نیست. آمدن و رفتن است و بس!. وزیدن ایست، درست همچون نسیمی در گذر زمان ؛ اما کوتاه ! « زندگی ؛- آ..ه که در ورطه تلخی های وی ؛ در نا ملایمت ها، شکست ها و شادی هایش ؛ همچون بازیچه بیش نبوده است. و اما، زندگی این همان گذرگاه عبور و تعیین چگونگی انتخاب در مسیر خدا گونگی، و یا هبوط در دوزخ ذلت و رنج برای آدمی است ». زندگی، این دم و، وا دمی بیش نیست، آخ که « این رنج نامه» کوتاه و حسرت انگیز بوده، و گاه چه شکوه مندانه در شعاع وجود تن شریفی، می درخشد.!.

ادامه نوشته

دهن کجی آقای داود نجفی به مردم شریف جاغوری!

بنام خداوند!

این که در افغانستان حاکمیت غیر مشروع و قبیله یی حاکم است، در ان هیچ گونه جای شکی نیست! این که در این سرزمین با وجود دوره دموکراسی آن، و در زیر سایه کشور های متمدن جهان شخصیت اول مملکت بر اساس تقلب و زدو بند های مافیایی بر اریکه قدرت تکیه زده است نیز بر هیچ صاحب شعوری پوشیده نیست. و این که " ده سال " این طلایی ترین ادوار تاریخ این سرزمین بر اساس منافع شخصی اشخاص خاص، به بازی گرفته شده است؛ نیز بر کسی پوشیده نیست. و این که دولت و ارگ نشینان، بر امر راستای منافع علیا ی تاریخی مردم و مملکت هرگز واقف نبوده و نیستند؛ و در راستای تعیین خطوط کلی تعیین شده استبداد تاریخی « عبدالرحمن خانی و طالبیزم » دارند حکومت مینمایند؛ نیز بیان گر کارنامه ده سال حاکمیت آنان می باشد و....!

ادامه نوشته

در امتداد جاده غربت!  « قسمت پنجم»

 بنام خداوند!

 در امتداد جاده غربت!

چند روزی را که در اصفهان در خانه برادرم بودم، دایی ام نیز از افغانستان در آنجا مهمان آمده بود. مهمان که چه عرض کنم، بلکه برای سرو سامان بخشیدن به عروسی پسرش رنج سفر بر دوش گرفته بود.

ادامه نوشته

ما متهم هستیم؟

بنام خداوند!

ما متهم هستیم؟!.

راجع به استبداد، چه از گونه قبیله یی، مذهبی؛- و یا حکومتی آن در افغانستان به شکل پیوسته نوشته اند؛ و نوشته ایم. که، این نوشتن ها نیاز عصر و زمان ما است!. استبداد در این سرزمین ریشه بس عمیق تاریخی را دارا میباشد، و آن را باید از زوایای مختلف به تحلیل و بررسی !ش گرفته و به باز شناسی اش پرداخت...! آری نقاب از چهره استبداد باید درید!!

ادامه نوشته

طناب دار استبداد بر فراز بام این میهن!

بنام خداوند!

این روز ها سرو صدا ها یی بلند است مبنی بر این که آقای عبدالرشید دوستم، که یکی از اعضای بر جسته جبهه ملی افغانستان می باشد، دولت آقای کرزی وی را به امنیت ملی کشور و یا داد ستانی کل، جهت رسیدگی به تخطی وی از اصول امنیت ملی به معرفی گرفته است!؟؟

این که شورای امنیت ملی آقای کرزی تا به کدام پیمانه مشروعیت مردمی را دارا بوده، و این نهاد در راستای تامین امنیت ملی و ایجاد وحدت ملی تا حال چقدر مفید و تاثیر گذار بوده است، خود در خور تامل بوده و سوال بر انگیز می باشد. که این موضوع خود بحث جداگانه ی را می طلبد اما این قلم در راستای موضوع مرتبط به اتهامات آقای دوستم و معرفی وی به ارگان های قضایی و امنیتی کشور، ذکر نکات چندی را لازم و ضروری می داند .

ادامه نوشته

آیا فاجعه را پایانی هست؟!

بنام خداوند!

بهسود؛ قلب زخمی هزارستان!

« در ساحت هجوم کرگدن ها؛ این ضعفا هستند که همیشه پا مال میگردند»!

هم اکنون هنوز فصل بهار است. و بهار برای هر سرزمین، طایفه و ملتی، ارمغان خاص خویش را دارا می باشد! گل و سبزه و گرما و شادی و حیات و... ارمغان بهار است. و اما، برای مردم بهسود و دیگر مناطق هزارستان، بهار ارمغان دیگری دارد. فصل آغاز مرگ عزیزان مان؛ آغاز فصل وحشت، و هجوم کرگدن " وا ر " ایل ؛ خیل؛ و تبار قبایل آنسوی مرز؛- «کوچی ها»!!!

ادامه نوشته

بخوان و آنگاه اعدامم کن!

بنام خداوند!

مقدمه!

کا منت که بنام " منصف " در بخش نظرات سایت جا غوری یک، در پی نوشت مضمون شعری بنام « بهار آزادی » به نشر رسیده بود، و جوابیه این حقیر برای این کا منت را ، حضور شما سروران گرامی تقدیم می دارم . از آنجایی که حجم این جوابیه طولانی گردیده است لذا بر ان شدم تا ان را به شکل مقاله مستقل خدمت شما پیشکش بنمایم.

ادامه نوشته

در امتداد جاده غربت!  « قسمت چهارم»

                                                بنام خداوند!

                                          در امتداد جاده غربت!           

سرباز نگهبان که از حضور من در پهلویش نا راحت به نظر می رسید؛ با لحن خشک و آمرانه یی به من میگوید:

افغان؛  برو این جا وا نه ایست ! برو کنار خیابان همون جا منتظر ماشین پلیس بمان، ما تلفن زده ایم، الانه دارند میان...!

  به  وی  نگاهی میاندازم ؛ معلوم است دیگه، جوان کم سن و سال و کم تجربه ی به نظر می خورد. شاید هم از " دهی "  آمده  و خدمت سربازی اش را دارد سپری می نماید.

ادامه نوشته

بانو!

                                                      بنام خداوند!

                            بانو!

در ازدحام کوچه های " دود " و " آهن " و سمنت

شلاق چشمهای شیشه یی؛-

بیداد میکند!

ادامه نوشته

در امتداد جاده غربت !  قسنت سوم

بنام خداوند!

در امتداد جاده غربت!

زندگی این در حقیقت همان کار گاه پر نقش « خیال انگیز» رنج و تلاش " آمال " و آرزو های آدمی است. باز تاب است پر عظمت، در پرتو خلاقیت " شکفتن نبوغ ؛ و اعجاز " تفکر و اندیشه " در وجود آدمی؛ ماسوای از ماندگار ترین اعجاز ها در پرتو کلک هنر آفرین نخبه گان خلاق و خدا گونه؛ مابقی و برای دیگران؛ زندگی این همان برش های مقطعی از زمان، در کارگاه ذهن و خیال آدمی است. برش های که درگذر زمان شکل گرفته و در فراز و فرود های نا متجانس آن تجسم یافته است. !

ادامه نوشته

ابی میرزا!

بنام خداوند هنر!

ابی میرزا وصفدر علی مالستانی

آبی میرزا!

هنر؛ این همان درخشش اعجاز ایست -  باز تاب دهنده خواستگاه درونی  ضمیر و نهاد آدمی. جوشش نبوغ  خدا گونه آدمی  ایست در تبلور خلاقیت های وی،  در بستر زمان!  هنر؛ این زبان روح و بر خواسته از نهان روح آدمی ایست..!  لذا سیطره تسخیر و حاکمیت، و جلوس گاه حضور وی، روح است  و روان آدمی ...» ...و هنر؛ اعجاز است، و هنر مند اعجاز کننده بی بدیل و منحصر به فرد در بستر زمان! و چنین است:  که؛  هنر مند ان بزرگ،  مروارید های  تکرار ناشدنی اند زیب  گردن تاریخ ملت ها...!


ادامه نوشته

در امتداد جاده غربت! بخش دوم!

میر احمد لومانی

بنام خداوند!

 با صدای زنگ درب کوچه از خواب  بیدار میشوم. آخ که دلم میخواهد تا یک کمی دیگر بازهم درون لحاف دراز بکشم. یاد تان مانده که برای تان گفته بودم، شب گذشته تا ساعت سه بعد از نصفه شب بیدار بودیم؟! اما یادم می اید که امروز تعدادی " انسان درد مند  "  تصمیم دارند تا در این خانه « دعای ندبه»  یی را به نیایش بنشینند.. نا چار بلند می شوم، چاره یی نیست ! میبینم همه بلند شده اند، حتی آقا جواد کوچولو؛ فقط این بوده ام که با این جول و پلاس خود می خواسته ام ابرو ریزی بنمایم...

ادامه نوشته

در امتداد جاده غربت!

بنام خداوند!

میر احمد لومانی

    در امتداد جاده غربت!

نا وقتهای شب گیج و خسته از اتوبوس پیاده میشوم. خدای من گویی سرم همچون تخته سنگی بزرگی بر گردنم سنگینی مینماید و پاهایم از من فرمان نمیبرند. آخر بیست و چهار ساعت مسافرت ان هم در قسمت عقب اتوبوس، که  کار ساده ای نیست.  چمدانم را با تنبلی تمام به دنبال کشیده و  از محوطه ترمینال مسافربری خارج میشوم. فکر میکنم این موقع شب خیابان  باید خلوت باشد.  اما نه؛ راننده های تاکسی همچون مگس های سمیچ  بر سرمان میریزند: آقا تاکسی نه میخوای؟! کجا میخوای ببرمت  و....

ادامه نوشته

داستان یتیم - قسمت بیست و یک!

بنام خداوند! 

  یتیم قسمت بیست و یکم!

«تقدیم به آنهایی که بر بنیاد جبری از آشیانه خویش پریدند و دیگر هرگز باز نگشتند!»

 ماشین مینی بوسی  که ما بر ان سوار بودیم، ناله کنان مسیر جاده کابل و جلال آباد را پشت سر می گذاشت. در نتیجه، هر لحظه ما  از کابل داشتیم  دور و دورتر می شدیم.  هم زمان با دور شدن از کابل، ترس و نگرانی خفیفی  سرا پا ی  وجود م را  فرا می گیرد، اما کوشش میکنم تا بر نگرانی هایم چیره گردم. خوب چاره ی هم نداشتم ... با خود فکر می کنم: خوب؛ توکل بر خدا؛ هرچه بادا باد! تازه؛ پهلوان که خودی هست؛ همین که هزاره است، کافیه دیگه؛ جای ترسی نیست،  یک وقت دیدی که همه چیز عوض شد. خدا را چی دیدی...

ادامه نوشته

نشست بن گامی در راستای موفقیت!

                                                      بنام خداوند!                                        

                            ستم در آتش اندازیم و طرح نو در اندازیم!

=> نشست بن؛ گامی در راستای موفقیت!!

 گاهی لحظات  در چگونه گی تعیین سرنوشت تاریخی جمع  از انسان ها تعیین کننده و کار ساز بوده اند! چه بسا  عملکرد معقول و خرد مندانه یی دریک مقطع  کوچک از تاریخ ، ارمغان   بس بزرگ، تعیین کننده و افتخار برانگیز ی را ثبت تاریخ  بشریت  نموده  است. که؛  سعادت، افتخار و شرف جمعی فرد و جامعه؛ زاییده خردمند ی تاریخی آنها میباشد. زاییده جهت گیری ها، در راستای درک و تشخیص از واقعیت و نیازمندی های تاریخی یک نسل میباشد!


ادامه نوشته

بازگشت استبداد!

 بنام خداوند!

 طالبان«استبداد» باز خواهند گشت؟!

  از اوان سقوط امارت اسلامی  طالبان در سال 2001 و گزینش  آقای حامد کرزی به عنوان رئیس جمهور در افغانستان، همواره تلاش های مرموز، پیگیر و خزنده یی درسطح ملی و بین المللی جهت بازگرداندن دوباره طالبان بر محور قدرت و معاد لات سیاست  در افغانستان صورت گرفته است! که صدالبته این تلاش ها کم و بیش در درون ارگ ریاست جمهوری متمرکز بوده و از جانب حلقه خاصی از دولت مردان کنونی افغانستان پی گیری گردیده شده است!

ادامه نوشته

عبور!

                                                                    بنام خداوند!

ستم در آتش اندازیم و طرح نو در اندازیم!

=> عبور!

... و من  در تب همی سوزم!

زمان در دست بیداد شب است، اینجا!

و این کو تل چه  سر در سینه  هفت آسمان،

 مغرور می ساید!

ادامه نوشته

بحثی در باب هویت مقاله سوم!

بنام خداوند!

ستم در آتش اندازیم و طرح نو در اندازیم!

=> هزاره ها و اسیب شناسی آنان در بستر حوزه فرهنگی زبان پارسی «افغانستان امروزی»

بدون اغواء؛ میتوان گفت که محدوده جغرافیایی افغانستان کنونی؛ افتخار مهد زایش، پرورش و بالنده گی زبان و فرهنگ فارسی را دارا میباشد! افغانستان امروزی، و یا همان ایران باستان؛ مادر تمدن فارس بوده، و مهد راد مردان علم، دانش و فضیلت میباشد! که، در این خطه، یک تمدن افتخار بر انگیز، توام با شرافتمند ی بس بزرگ، در سینه تاریخ تمدن جهانی میدرخشد!

ادامه نوشته

مرگ یک دیکتاتور!

                                                          بنام خداوند!

کیم چونگ ایل

مرگ دیکتاتور!

 کره شمالی، یکی از محدود ترین کشور های کمونیستی است که تا هم اکنون به عنوان یک قدرت دولتی حضور خویش را در منطقه و جهان حفظ نموده است!

بر اساس شواهد انکار نا پذیر، سیستم حاکمیت در این کشور؛ از گونه های غیر عادلانه ترین و نا مردمی ترین ها می باشد!

ادامه نوشته

بحثی در باب هویت مقاله دوم!

 بنام خداوند!

                                ستم در آتش اندازیم و طرح نو در اندازیم!

=>  هویت و اصالت در جغرافیای سیاسی افغانستان امروزی!

 بحث تبارشناسی در افغانستان امروزی یکی از بنیادی ترین راهکارها ی حل بحران موجود در این سرزمین میباشد! چه بسا بر اساس هویت تاریخی، داشته های فرهنگی و علایق  تاریخی مشترک، میتوان شالوده و بنیان ایجاد ملت واحد و قدرتمندی را در این سرزمین پایه ریزی نموده و به اعمار گرفت!

ادامه نوشته

شام غریبان!

بنام خداوند! 

کربلا امام حسین

 بوی عطر نسیم حسین مقاله دوم !

شام غریبان !   

   مدینه ،  حسین را تنها ی ش گذاشته است !

به سوی  مکه ، وی را رغبت رفتن نبوده است !

ادامه نوشته

بوی عطر نسیم حسین!

بوی عطر نسیم حسین !

کربلا امام حسین

 محرم ماه  عشق است و  ماه زنده شدن است  و جاری شدن . جاری شدن در  مسیر زلالیت  نهضت  عدالت خواهانه  حسین ابن علی ؛ هم قافله  شدن ی با زینب  ؛ این اسطوره بزرگ" پیام" رسالت  " !  محرم ماه اصالت است ، رسیدن به اصالت  و سیراب  شدن از زلالیت یک  معنویت  خدا گونه ! محرم  ریشه است . ریشه ای که  ما را  به اصلیت مان ، به  هویت  شیعه بودن مان  متصل نموده  و تداوم تسلسل  تشییع را در بستر تاریخ  به تضمین می گیرد . 

ادامه نوشته

یک جفت چشم مهربان!

 بنام خدا!

یک جفت چشم مهربان!

 کوچید و رفت پرستو  ز آشیان خویش

مادر بماند و یک قلب ز خون چکان خویش

کوچید و رفت پرستو ی مهاجر زین  آشیان

مادر بماند و قد ی شکسته،  چون کمان

ادامه نوشته

بحثی در باب هویت !

بنام خداوند!

 ستم د ر آتش اندازیم و طرح نو در اندازیم!  

 =>  جامعه؛ اصالت و هویت!

   شالوده، بنیاد و اساس مشخصه  اصالت فرد و جامعه، در گرو داشته های فرهنگی و پیشینه تاریخی آنها نهفته است!     فرهنگ، تاریخ، و داشته های مادی و معنوی پرورش یافته در بستر تاریخ  جوامع و ملل،  این در حقیقت  آیینه یی  است  جهت بازگو یی  حیثیت، اعتبار و غرور ملی کتله های مشخص از فرهنگ های رایج در جامعه جهانی!

ادامه نوشته

خالق،فریادی در دل شبستان...

                                               بنام خداوند !

شهید عبدالخالق

شهید عبدالخالق ،مانیفیست ایجاد هویت ملی !   

 «به مناسبت هفتاد و نهمین سالگرد شهادت آن ابر مرد!»

 چراغی باید افروخت !

اندر این  ویرانه خاموش، در اعصار!

چراغی بر سر هر خانه

پیچ هر کوچه

 درون شهر ، در بازار!

چراغی همچو خالق ...

یا که فریادی ؛ چو خالق وا ر!! 

ادامه نوشته

یک جنگل پائیز!

                                              بنام خداوند!

             یک جنگل پائیز! 

پائیز ای رنگین کمان شهر جادو یی جنگل

ای حنا بسته به گیسو

ای طلایی؛  تار هر مو !

 

ادامه نوشته

عبور از مرز شب ! «قسمت دوم»

 بنام خداوند!

عبور از مرز شب! 

حضور و درخشش گرما بخش و حیات آفرین روح  عظیم و تحرک دهنده  روشنفکر مسئول، متعهد و  واقف به آلام و رنج ها ی تاریخی  مردم ما؛ لازمه تغیر و نجات  در روند حیات سیاسی و اجتماعی مردم ما محسوب میگردد!»  روشنفکر و جنبش های رهایی بخش روشنفکری، این درست همان نبض تغیر، تحول و تکامل در تاریخ  بشریت بوده  اند!

ادامه نوشته

عبور از مرز شب!

 عبور از مرز شب!

1: بیداری!

شکستن قامت شبی به درازای تقدیر تاریخی ما در وادی وحشت، بیداد و شکسته شدن قامت ها< افغانستان>، در پرتو هوش، بیداری، درایت و مسئولیت  پذیری ما نسل کنونی در این مقطع حساس  از تاریخ نهفته است. نسل که بیش از هر زمان دیگر قربانی خشونت و استبداد شب پرستان متحجر تاریخ در کشور مان بوده ایم! 

ادامه نوشته

نشکنیم یاران!

بنام خداوند!

 نشکنیم؛ یاران!

  در مرز جنون و بیداد، قامت های بلند را به تیر و تبر میبندند! و در حیطه خون و توحش؛ خو.بان را به قربانگاه، میکشند! و ؛ در سرزمین خراسان؛ خورشید گونه ها را به رگبار می بندند و ....

هزارها؛  این چندمین سده است که در میان خون خویش شته میزند و به گونه مظلومانه ترین شکل، یا به گونه فردی و یا هم به شکل دسته جمعی به قتل عام گرفته میشوند.

ادامه نوشته

هشدار! بخش دوم!

  بنام خداوند!

 نشکنید این نهال خجسته را!

  سر آغاز!

 برای من هزاره ؛ که ریسمان جوالی گری سهم  من در سده های اخیر تاریخ سرزمین آبایی ام  بوده است، و در همین مقاطع از تاریخ کشورم، من و همتبارانم در حیطه مسلخ  استبداد مذهب و قبیله در خطر یک نسل کشی به تمام عیار قرار داشته ایم؛ تحول بعد از نشست بن با تمام عیب ها و نواقص های موجود در آن  به منزله یک  گام مهم، و یک تحول  نجات دهنده در روند حیات سیاسی و اجتماعی مان  به حساب میاید !

ادامه نوشته