فرهنگ شفاهی مردم هزاره

فرهنگ شفاهی مردم هزاره

(جستاری در فرهنگ عامۀ هزاره‌های افغانستان)

ادامه نوشته

اسامي پذيرفته شده‌گان متعلمين ليسه‌هاي هدايت و شهدا در كنكور سال 1390

اسامي 30 نفر پذيرفته شدگان متعلمين ليسه‌هاي پسرانه هدايت و دخترانه شهدا در كانكور سراسري سال تعليمي 1390 دانشگاه‌هاي افغانستان

ادامه نوشته

گذری بر «اوسانه‌هاي مادرم» (افسانه‌هاي مردم هزاره)

گذری بر «اوسانه‌هاي مادرم» (افسانه‌هاي مردم هزاره)

افسانه های مردم هزاره

این مجموعه اوسانه‌ها گردآوری، بازنویسی و آفرینندگی دوست خوبم حفیظ خان شریعتی است که تازگی از چاب برآمده است. در این روزگار سخت و غفلت و بی‌پروایی نسبت به میراث گران‌سنگ نیاکان مان؛ این مجموعه، غنیمت است بس بزرگ که خدایش عمر دهد او که این عمارت کرد.

حفیظ روزگاری در یکی از شعر‌هایش در مجموعه شعری (از روی دست ذلیخا) گفته بود: «این روزها که‌هایدگر حرف اول را مي‌زند، چه کسی به بافته‌های موهای تو فکر می‌کند». به راستی هم در این روزگار غم و غربت و بی‌خبری و بی‌هویتی چه کسی به: (اوسانه سی‌سانه چل مرغک ده یک خانه) فکر می‌کند. یادش به‌خیر یادمان روزهای که چل کس در یک خانه در کمال صفا و صمیمیت گردهم مي‌آمدیم. (صنعت اغراق) پدر بالا مي‌نشست اوسانه مي‌گفت و ما سراپا گوش مي‌شدیم. وقتی پدر مي‌خسپید مادر سرگرم مان مي‌کرد تا خواب مارا مي‌ربود. حیف شد، چه بلای بدی بود: رادیو، تلویزیون و آنگاه ماهواره؛ کو قصه، کو اوسانه کو صمیمیت خانوادگی. گاهی فکر مي‌کنم: کاش در کنار مدرن شدن کمی کهن بودیم.

ادامه نوشته

حملات تروريستي خونين در كابل

حملات تروريستي خونين در كابل -  دوشنبه 28 جدی 1388

حملات خونین در کابل

علیرغم تضرع ومواضع ضعیف حکومت افغانی- تروریستان طالبان با حملات انتحاری وتروریستی- نواحی از قصر ریاست جمهوری- فروشگاه افغان- گلبهار سینتر و وزارت معارف را صبح امروز مورد هجوم مسلحانه قرار دادند.

ادامه نوشته

وزير تجارت نيامد

وزير تجارت نيامد

آقاي محمدهادي حكيمي كه نامزدوزارت تجارت وصنايع بود،بنابه نوشته اي بعض سايتهاازسوي آقاي محقق معرفي شده بود،صبح امروزبه بي بي سي اعلام نمودكه بنابه مشكلات شخصي كه داردفعلانمي تواندبه كابل برسد،وي فعلادركانادابه سرمي برد،اودراين مصاحبه گفت كه مطلب راباافرادمرتبط دركابل اعلام نموده است.

ادامه نوشته

افغانستان روياي عينک

آيا اين کوه غم انگيز و حزن آلود 80 ميليارد دلار ارزش دارد؟ اين کوه هم مانند همه کوه هاي افغانستان است؛

خالي از درخت و بوته و پر از سنگ هاي زرد مايل به قهوه يي. اما بر قله اين کوه هم مانند ديگر کوه هاي افغانستان چادري نصب شده است که محل استقرار سربازان با سلاح هاي سنگين است. در سراشيبي کوه پرچم هاي کوچک سرخ و سفيد ديده مي شود که همان علامت نقاط مين گذاري شده است؛ پرچم قرمز علامت خطر و پرچم هاي سفيد به معني محوطه پاکسازي شده است. ارتش افغانستان با 1500 سرباز مستقر در سه حلقه امنيتي، دهکده کوچک «عينك» در ولايت لوگر را در محاصره خود دارد، يعني همان دهکده يي که با جاده يي شني و 17 کيلومتري از بزرگراه کابل جدا مي شود و البته اين جاده پر از ايستگاه هاي ايست بازرسي است. اگر چه عينك يکصد کيلومتر با کابل فاصله دارد اما وجود اين تدابير امنيتي و حفاظتي بي دليل نيست. به عنوان مثال در ورودي سنگي معدن عينك که تا سه کيلومتري عمق اين معدن مي رود حفره يي عميق به چشم مي خورد که نشانه انفجار بمب است زيرا اينجا تا مدت ها يکي از اردوگاه هاي طالبان بود.

ادامه نوشته

گفتمان حقوق بشر در جاغوري

 

سمینار سه‌ روزه‌ای بنام گفتمان حقوق بشر در ولسوالی جاغوری برگزار گردیدگفتمان حقوق بشر در جاغوری

این سمینار از تاریخ 19 الی 21 میزان در سالن تربیه معلم (دارالمعلمين) فیض محمد کاتب هزاره دایر گردیده بود.

این برنامه را دفتر ساحوی بامیان کمیسیون مستقل حقوق بشر برگزار کرد.

در این سمینار بیش از صد نفر از علماء، متفذین، معلمین و کارمندان دولتی از تمام مناطق جاغوری ( ناوه انگوری، داود، زیرک، پاتو، لومو، بابه، سنگ ماشه، غجور، اولیاتو و ...) اشتراک کرده بودند.گفتمان حقوق بشر در جاغوری

حاجی کاظم یزدانی، مورخ و عالم دینی، صادق علی یار محقق علوم دینی، علیرضا روحانی ماستر حقوق بشر و استاد موسسه آموزش عالی کاتب، سخیداد هاتف روشنفکر و عبدالاحد فرزام رئیس دفتر ساحوی بامیان درباره تعامل حقوق بشر و اسلام، حقوق بشر و تفکر محلی و ... سخنرانی نمودند.

منبع: وبلاگ زندگي در باميان

تبقوس به از آن است که من دیدم پار

 

در آخرين نفس‌هاي برف و بوران 1357 خورشيدي جاغوري به دنيا آمدم. زود پا به بهار گذاشتم. اما زمستان وطنم با سرماي بيداد سهمگينش عمر طولاني ‌تر از من و پدرانم داشت. در اين بيداد با بي ‌قراري زيستم و شاهد عبور و مرور سالهاي سياه وطنم بودم كه يك فصل بيش نداشت، سرما و زمستان.

هفت‌ساله كه شدم به نور روشنايي‌ام خواندند، سر از مكتبخانه و مدرسه در آوردم، ليسه را تمام كردم كه سونامي به نام طالبان رخ داد و پسين‌گاه آوارگي و غربت بر اين سرمازدگي اضافه شد. هنوز در اين سرما مي‌لرزم و تهران را در آغوش گرفته‌ام. به اميد بهار كه نيامد، نفس مي‌كشم، مي‌خوانم و مي‌نويسم.

غم نان اسير  رايانه‌ام  كرده است. آرزوي جز بازگشت به آرامش و رفاه مردمم ندارم.

محمدعارف احمدي
 

آيا شود بهار كه لبخندمان زند                از ما گذشت جانب فرزندمان زند

بر دل نوشته‌هاي من به اغماز بنگريد

تبقوس به از آن است که من دیدم پار  

ادامه نوشته