تبقوس به از آن است که من دیدم پار
در آخرين نفسهاي برف و بوران 1357 خورشيدي جاغوري به دنيا آمدم. زود پا به بهار گذاشتم. اما زمستان وطنم با سرماي بيداد سهمگينش عمر طولاني تر از من و پدرانم داشت. در اين بيداد با بي قراري زيستم و شاهد عبور و مرور سالهاي سياه وطنم بودم كه يك فصل بيش نداشت، سرما و زمستان. هفتساله كه شدم به نور روشناييام خواندند، سر از مكتبخانه و مدرسه در آوردم، ليسه را تمام كردم كه سونامي به نام طالبان رخ داد و پسينگاه آوارگي و غربت بر اين سرمازدگي اضافه شد. هنوز در اين سرما ميلرزم و تهران را در آغوش گرفتهام. به اميد بهار كه نيامد، نفس ميكشم، ميخوانم و مينويسم. غم نان اسير رايانهام كرده است. آرزوي جز بازگشت به آرامش و رفاه مردمم ندارم. آيا شود بهار كه لبخندمان زند از ما گذشت جانب فرزندمان زند بر دل نوشتههاي من به اغماز بنگريد
تبقوس به از آن است که من دیدم پار
عقاب:
زادگاهم کوهساران است
با عقاب هم آشیانم
کبک و آهو را ز من هرگز گریزی نیست
کوهساران درّه درّه
صخره بر صخره
چون نگین کهربا در قلب انگشتر غنوده است.
(معلم علي مدد كريمي)
گپ نخست:
انگارۀ این که انسانها، منطقه و کشورها گذشتهای دارد كه گذر زمان خط کم رنگی بر آن مینگارد، این نگارهها خط کج و معوج تاریخ است که قصه زندگي بشر را در آن بازگو میکند- آنچه بر وی گذشته است، كارهايي كه انجام دادهاند، و رويدادهايي كه رخ دادهاند، سرگذشت این بشر خاکی به شمار ميآيد. اين سرگذشت با دو روش پايدار ميماند:
1- نگهداري مانندههای گذشته (حفظ آثار فرهنگی، باستانی، بازسازی گذشته، نگاه نرمافزاری به گذشته منطقه و...)
2- نوشتن، بازنویسی و يادداشت كردن كارهاي انجام شده (تاریخ نگاری، خاطرهنویسی، گردآوری فرهنگ شفاهی مردم و...)
با توجه به اینکه: تاريخ گزارش زندگي گروهي و گذشته انسانهاست، يعني چيزي فراتر از سرگذشت فردي، با این رویکرد است که در تاريخ همواره رخدادهاي بزرگ كه به همة مردم وابسته است، مطرح ميشود. مانند: جنگ، صلح، آزادي، استبداد، استقلال، زير سلطه بودن، شكست، پيروزي، پيشرفت، پسرفت، فرمانروايي، دين، آئين، دادگري، ستمگري، كشور گشايي و ...که خود گفتمانهای غالب تاریخنگاری است. اما تاریخنگاری امروز ریزنگر است که در آن به گذشته فرد و منطقههای کوچک نگرسته میشود. با اين انگارهها اگر توجهی به گذشته غبار اندودمان نشود در فردای محشر منطقه عریان ظاهر خواهیم شد. بنابراين، گزارشی در پایان که به معرفي مختصري از قريه تبقوس ميپردازد، سعي در آن شده است که ضمن توجه به انگارههای بالا به علل پيشرفت و پسرفت آن نيز بپردازد.
موقعيت تبقوس:
محدودهاي کوچک از سرزمين جاغوري نام تبقوس را به خود اختصاص داده است كه در نواحي مركزي اين ولسوالي قرار دارد. كوههاي توپسر، آچيغا، قبليتو حدود جنوبي آن را با مناطق اوتقول، انگوري، بابل و لوخك و كشيدگي كوههاي دوشيخي، پامي و كوتل سوبه حدود غربي آن را با پاتو، قول داود و سوبه تشكيل ميدهند. در شرق كوتل عبدالي (عبدالعلي) مهتر و كوتل چوروم موجب پيوستگي تبقوس با كتهالغات (الغات بزرگ)، چوب، سرتاله و سرك عمومي انگوري به سنگماشه ميشود. در شمال كوتل سبزگردن، رودخانه جَنيْ، دشت ريزَي و خارزار تبقوس را از قريه سنگشانده جدا ميسازد.
نقشه جغرافیای تبقوس
علاقهمندان محترم ميتوانند براي دريافت و دانلود نقشه كلي جاغوري اينجا را كليك نمايند
موقعيت طبيعي و نامگذاری:
شمايل طبيعي تبقوس شكل يافته از قريهها، درّهها و جلگههايي است كه عبارتند از: سراب، تِسينگ، پايگردان، سوبهگگ، چوبخوشك، راجرود، ريزَي، شيلبينك، چوروم، نوده، گيرو، قارو و نيزار ميباشد. همین طور، قريه كوچكي به نام «مهتر كوه» وجود دارد كه از سوبهگگ در پایان شمال - غربي تبقوس آغاز و پس از عبور از يك دره و راه باريك، به رشته كوههاي تنگي روزي ميرسد.
اين روستا داراي موقعيتي كوهستاني است كه از سه طرف توسط كوههاي بلند و قد و نیم قد احاطه شده و از یک طرف به دشت ارتباط دارد. اين دهکده داراي بارندگي متوسط و در بعضي از سالها كمباران است. بهمين دليل و نوع خاك آن، كشاورزي در آن رونقي چندانی ندارد.
تبقوس همچون دايرهاي از سه طرف در ميان كوههاي قوس (دایره) مانند محاصره گرديده است. به همين دليل به باور اغلب ساکنان این منطقه نامگذاری اين روستا نيز به همين كوههاي قَوسمانند بر میگردد. تب (تپ) آن بدون شک به تپههای کوچک روستا اشاره دارد. در گویش هزارگی(پ، ب و ف)، مخرج یگانهای دارند. یعنی روستایی با کوهای قوس مانند و تپههای کوچک. اما بعضیها بر این باورند که تبقوس از دو کلمه «تب» و «قَوس» که نخستینی عبارت از آب و هوا که باید( تف و تفت) ابدال ب به ف "دمای هوا" باشد که همریشه های آن به تبزدگی، توفان، تفیدن و تب یا تف زمین بر میگردد. همانند آن تفت شهر است در دیار یزد ایران که همریشه با گرماست. دومی عبارت از ماه قَوس ( ماه آخیر پاییز) است.
این منطقه تقریباً معتدل است و بیشترینه آب و هوای ماه قوس را دارد، به همین دلیل تبقوس نامیده شده است. اما در گویش عامیانه حرف «ق» با ضمّه تلفظ میشود. زیرا تلفظ با زبر سنگین است و" و" با دگردیسی از فارسی به عربی ضمه را خواهان است.
نمایی از قریه تبقوس
اوضاع انساني:
روستاي تبقوس طبق آمار سال 1377 خورشيدي داراي 450 خانوار و حدود 2500 نفر جمعيت داشته است. اما در سالهاي اخير تعدادي زيادي از خانوادهها و مردم اين ناحيه به شهرهاي كابل، قندهار، هرات، مزار شريف و كشورهاي دور و نزديك مهاجرت كردهاند. هماکنون تعدادی زیادی از تبقوسیها در کشورهای دور مثل آمریکا، کانادا، استرالیا، انگلستان، ایران، پاکستان و ... مهاجر هستند.
تبقوس از قوم مسكه و از دسته آته جاغوری است که اقوام «اللهيار»، «جمك»، «اخكه» از فرزندان مسكه و همچنين تيرههاي ديگري مثل اوقي، قلندر و سادات در اين روستا زندگي ميكنند.
روستاي تبقوس داراي سه ملا بستي كه عبارتند از قريه سراب با چهل خانوار (در مسجد و حسينيه ولي عصر «عج»)، قريههاي قارو، گيرو، نوده، نيزار، تيسينگ (در مسجد و حسينيه شهدا) و قريههاي پاي گردان، چوب خشك، سوبه گگ، راجرود، شيلبينك و چوروم (در مسجد عمومي ابوالفضل«ع») را در بر ميگيرند.
اشتغال و اقتصاد:
در روستای تبقوس زراعت و كشاورزي به دلايل مختلف چندان رونقي ندارد. با آن هم عدهاي از مردم در این روستا به زراعت و مالداري ميپردازند. زمینداری آنها در حد بسيار محدود شامل: كشت گندم، كچالو، نخود، لوبيا، عدس، پياز، زردك، و گاهی بادمجان است. گرد آوری رمه، گاو و الاغ (مالداري) در آغل (قوتو " دارای قوت" گردی فرورفته، یا دارای رزق و روزی، یا چارچو "چهارچوب" ) همه در كنار خانهها واقع شده اند كه بيشتر گاو و گوسفنداند. آن هم بسيار محدود كه از لحاظ فراورده های شیری فقط كفاف صاحبان آنها را ميكند. در پایان چيزي براي فروش نميماند. به هر حال زراعت و مالداري در تبقوس هيچگاه شغل اصلي مردم حساب نمیشود. سود اصلي مردم از زراعت فقط فروش درختان عرعر( چنار) و بيد است. اگر چند در این اواخر باغداري و درختكاري رونقي خوبي پيدا كرده است. چنانکه هر خانواده در كنار منزل خود يك باغ ميوه دارند كه در آن به پرورش انواع سيب، زردآلو، قيسي، گيلاس و ... ميپردازند.
امروزه اكثر جوانان تبقوس تجار و كاسب کارند كه بيشتر در بازار انگوري و سنگماشه به تجارت و كاسبي مشغول اند.
در کنار آن، براي دسترسي سريع مردم به نيازهاي اوليه زندگي و مايحتاج روزمره شان چند باب مغازه در داخل تبقوس وجود دارد که مواد خوراکه و پوشاك در آن عرضه ميشود. يك باب كارگاه آهنگري و حلبي سازي دو كارگاه آسياب برقي و يك كارگاه آسياب آبي2 وجود دارد كه عدهای هم در اين كارها فعاليت دارند. نجاري هم شغل پردرآمد و پر رونقي است كه نجاران تبقوس سه باب كارخانه بزرگ نجاري را با ماشينآلات مُدرن روز و تجهيزات پيشرفته در حومه بازار انگوري راه انداخته و تعدادي زيادي در اين كار شاغل بودند. اما در سال 1376 كه هزارستان در محاصره طالبان قرارداشت و راههاي ارتباطي قطع بود تمامي زيربناها و اقتصاد مردم از بین رفت، اين كارگاهها خوابيد و صاحبان آنها هر كدام آواره و مهاجر كشورهاي دور و نزديك شدند.
طي دو دهه اخير بازرگانان تبقوسي از لحاظ اقتصادي رشد چشمگيري داشته اند. امروز به تجار و بازرگانان بزرگ ملي و بينالمللي تبديل شدهاند. بسياري از تاجراني كه تا 10-15 سال قبل فقط در داخل كشور فعاليت داشتند هماكنون در كشورها و شهرهاي بزرگي همچون مسكو، تاشكند، دوشنبه، عشقآباد، دبي، مشهد، تهران – كابل فعاليت ميکنند.
دو تاجر موفق بينالمللي و خیير بزرگ تبقوسي كه يكي در ژاپن و يكي در هنگ كنگ به تجارت فرش به خصوص قالين فعاليت دارند. سالهاي زيادي است كه با كمكهاي نقدي خود براي مردم اين منطقه در جهت تأسيس مكاتب، مدرسه، شفاخانه و ... خدمت ميکنند.
همچنين تعدادي از جوانان دختر و پسر تحصيل كرده تبقوسي به شغل معلمي و تربيت نسل جديد منطقه در ليسههاي (دبیرستان) هدايت و شهداي تبقوس و شفاخانه امام علي(ع) شاغل اند.
صنايع دستي:
صنايع دستي بيانگر صنعت و هنر نياكان و نمايشگر ذوق و هنر مردم هر منطقه است. در روزگاران گذشته، صنايع دستي به عنوان پديدهاي تمام عيار در هر زمان وجود داشته است. در روزگارانی كه ماشين بوجود نيامده بود و حتي در دوراني كه حضور آن به گستردگي امروز نبود، اين صنعت ذوقی و دستی وجود داشت كه نشان دهندهای تمام نمای استعدادها و آفرينشهاي سازندگي بشر بود. به همين دليل با نگاه به صنايع دستي هر قوم و قبيلهاي ميتوان دريافت که آن قوم در چه مرحلهاي از صنعتگري بوده است.
با اين اوصاف متأسفانه آن طوري كه انتظار ميرود، در روستاي تبقوس صنايع دستي نه تنها رشد نداشته بلكه هر روز به انحاء مختلف به ورطه فراموشي سپرده ميشود. در حالي كه صنايع دستي از اهميتي زياد برخوردار بوده و از جمله صنايع كوچك و زود بازده نيز به شمار ميرود. ولي در اين زمينه هيچگونه فرهنگسازي صورت نگرفته و براي بقاي آن كدام تدابيري انديشيده نشده است.
در حال حاضر صنايع دستي در تبقوس عبارتند از:
آهنگري از قبيل ساخت و ساز بيل، كلنگ، داس، چاقو، غربال، چغل، اِسپار و همچنين گليم بافي، نمدمالي، خامك دوزي، گراف دوزي، كلاه دوزي، پرده دوزي، سبد بافي، ريسندگي و ... است.
وضعيت صحي و درماني:
اين منطقه داراي يك شفاخانه ميباشد كه همه روزه به بيماران رسيدگي ميكنند. شفاخانهی امام علی علیهالسلام، تبقوس یکی از بزرگترین شفاخانههاي موجود در جاغوری است که در دوران کوتاه فعالیت خود در عرصهی خدمات صحی- درماني؛ توانسته است به خوبی از پس مشکلات مردم بر آید. هماکنون این شفاخانه در بخشهای داخلی و اطفال فعال بوده و انتظار میرود که به زودی بخش زنان و زایمان آن نیز آغاز به کار کند. لازم به يادآوري است كه اين شفاخانه مجهز، توسط يكي از خيیر و تجار بزرگ منطقه تأسيس گرديده و حمايت مالي ميشود.
همچنين دكتر اقبالعلي زاهدي كه دانشآموخته رشته لابراتواري و داخلی و اطفال از دانشگاه هندوستان است با تأسيس مطب و دواخانه سالهاي زيادي است كه کمک های پزشکی به مردم می رساند.
وضعیت علمي - فرهنگی- آموزشی:
اگرچه حاكميتهاي مستبد و فاشيستي گذشته، آگاهانه و منظم منطقه هزارستان را در حاشيه رانده، از پيشرفت، ترقي و از همه مزاياي ملّي و دولتي محروم و دور نگهداشته است. با وجود ستم ملی بارها آنان را مورد سركوب و ستم ملي قرار دادهاند. اما با وجود همهای اين مصيبتها، مردم اين خطه با تأسي از حديث پيامبر بزرگ اسلام كه فرموده است: «ز گهواره تا گور دانش بجوي» فرهنگ ملامكتبي و مكتبخانه را در سراسر هزارستان رواج دادهاند، كه تبقوس هم از اين قاعده مستثني نیست. با توجه به این موضوع تا 10 سال قبل فرهنگ ملامكتبي رواج داشت. با وجود مکتبهای جدید امروز مكتبخانههاي قديمي به عنوان حسينيه، مسجد و كتابخانه استفاده ميشود.
در حال حاضر مهمترين مراكز علمي، فرهنگي و آموزشي تبقوس ليسه عالي (دبیرستان) پسرانه هدايت واقع در قریه سنگشانده، ليسه عالي دخترانه شهداي تبقوس، كتابخانه ابوالفضل(ع)، كتابخانه وليعصر(عج) و كتابخانه شهدا است.
همچنين به همت فرهنگيان، معلمين و دانشآموزان تبقوس از سالها پيش تاكنون نشريههاي ديواري و گاهنامههايي با مطالب، علمي، فرهنگي، ادبي و سياسي نشر و پخش ميشود كه مهمترين آنها نشريه «رشد» در مدرسه ابوالفضل(ع)، نشريه ديواري «طلوع» در حسينيه ولي عصر(عج) سراب، نشريه «جوانهها» در ليسه دخترانه شهدا و نشريه «آيينه» در ليسه پسرانه هدايت ميباشد.
خوشبختانه امروز ثمره و تلاش شبانه روزي بزرگان قوم، خيرين و استاداني كه از سي سال قبل تاكنون با تمام سختي و مشقت وصفناپذير، با هزاران تهمت و برچسبهاي ناروا مكاتب و مراكز علمي - فرهنگي را تأسيس كردهاند- تابحال هزاران دانشجو را به جامعه تقديم کرده- اينك به بار نشستهاند. اگر ما امروز از ارتقاء فرهنگ جامعه و رشد دانش جوانان سخن ميگوييم به حق، اين نتيجه زحمات اساتيد و بزرگاني است كه از سي سال قبل بدون هيچگونه چشم داشت مادي براي سرمايههاي معنوي مردم خود تلاش كردنده اند. چنین است که فرزندان تشنه دانایی آن آب و خاك را از علم وجود شان سيراب نمودند. برماست كه قدر آن عزيزان و بزرگان را دانسته و براي پيشرفت، ترقي و آبادي وطن و كشور خويش دست در دست هم دهیم. در کنار آن، هرگونه توطئه و نفاق و آنچه باعث فروپاشي اتحاد مردم و منطقه ميشود، را کمتر سازیم.
ليسه عالي پسرانه هدايت:
لیسه هدايت در تلاقي سه قريه تبقوس – سرتاله - سنگ شانده در مناطق مركزي ولسوالی جاغوری موقعيت دارد. این دبیرستان پسرانه در سال 1343 خورشيدي با پيگيري و تلاش برخي از شخصيتهاي علمي و فرهنگي جاغوري و همچنين شخص عبدالوهاب ولسوال ( فرماندار) وقت جاغوري به نام "مكتب ابتدايي دهاتي سنگشانده" تأسيس ميشود.
آموزش ابتدایی در اين مكتب از صنف اول با 50 نفر شاگرد آغاز و بعد از دو سال تا 300 نفر شاگرد می رسد. این مکتب ابتدایی وقت، تا صنف ششم از طرف وزارت معارف ثبت رسمي دولت ميگردد.
مكتب هدايت پس از 3 سال وقفه در زمان اشغال افغانستان توسط شوروي سابق، بالاخره در جوزاي سال 1361 خورشيدي با تلاش شبانهروزي مدير لايق و تواناي منطقه جناب استاد محمد اشرف زاهدي و با حمايت مالي يك مؤسسه خيريه آلماني بازگشايي شد. در سال 1369 خورشيدي كه از صنف اول تا صنف دوازدهم را زير پوشش قرار ميداد به نام ليسه عالي هدايت نام گذاری شد. اين ليسه اولين دوره دانش آموختگان (فارغ تحصیلان) خود را كه بيش از 71 نفر بود در سال 1371 خورشيدي وارد دانشگاه بلخ کرد.
اگر ليسه هدايت را مادر مكاتب و استاد زاهدي را بنيانگذار معارف ( آموزش و پرورش) نوين در جاغوري بناميم گزاف نگفتهايم. زيرا با تأسيس و بازگشايي ليسه هدايت و پس از آن ليسه فيضيه و مكتب وحدت سه قول گامي مؤثري بسوي تعليم و تربيت در سطح جاغوري آغاز شد. با توجه به این جوشش مردمی، مردم هر منطقه به صورت خودجوش با جمعآوري پول از مهاجرين و مسافرين مقيم كشورهاي خارج جهت ساخت و تأسيس مكاتب در ديگر نقاط جاغوري شروع كردند. هماكنون بيش از 70 باب مكتب ابتدايي، متوسطه و ليسه در سراسر جاغوري فعال اند.
برگزاري كنكور آزمايشي در صحن ليسه هدايت كه در آن دختران و پسران حضور دارند
ليسه عالي دخترانه شهدا:
لیسه دخترانه شهدا در قريه شيلبينك تبقوس واقع شده است. این دبیرستان دخترانه، در سال 1371 خورشيدي با همكاري مؤسسه شهدا و به همت سركارخانم مدينه قاسمي تأسيس گرديد. قبل از تأسيس رسمي اين مكتب، دختران تبقوس در مدرسه علميه ابوالفضل(ع) نزد روحاني اين مدرسه جناب آقاي عبدالكريم اميني و عبدالكريم بياني3 دانش دینی ميآموختند. اما مردم با درك تغيير شرايط اقتصادي و اوضاع سياسي منطقه تصميم گرفتند تا مركز تعليمي رسمي براي دختران آينده شان تأسيس نمايند. در بهار سال 1371 با تلاشهاي خستگيناپذير خانم مدينه قاسمي، استاد زاهدي، موسفيدان و خيرين منطقه كلنگ احداث ساختمان اين ليسه زده شد و در سال 1372 به بهره برداري رسيد. این مرکز آموزشی، تاكنون چندين دوره فارغ تحصیلان صنف دوازده خود را وارد دانشگاههاي كشور نموده است. ليسه مذکور دارای 21 اطاق به شمول کتابخانه؛ اداره و آشپزخانه میباشد. هم اكنون بيش از 760 دختر از قريههاي تبقوس، سرتاله، سنگ شانده، دهله و ... در اين ليسه مشغول تحصيل اند و به تعداد 21 نفر معلم مشغول خدمت دارد.
جشن روز مادر در لیسه دخترانه شهدای تبقوس
وضعیت اجتماعي و سياسي:
خوشبختانه قريه تبقوس امنترين منطقه طي سه دهه اخير در سطح جاغوري بوده است. به گفته برخی، جایگاه علم و فرهنگ به شمار ميرود. چنانچه در بهار سال 1373 خورشيدي كه در ديگر نقاط جاغوري جنگهاي خانمانسوز داخلي و گروهگرايي جريان داشت، تبقوس به عنوان يك منطقه امن براي صلح و ميانجي در بين گروههاي درگير انتخاب شد. در آن روز فرماندهان گروههاي نظامي كه آقايان عرفاني ولسوال فعلي جاغوري و عبدالله انوري از سازمان نصر، سيد حسين انوري از حركت، باشي حبيبا... و آخوند سلمان از حزب اسلامي، واثق از نهضت، صادقي لوخك از جبهه متحد شركت داشتند، با حضور تعدادي زيادي از روحانيون، موسفيدان و فرهنگيان سراسر جاغوري، با همديگر صلح نموده و از زير قرآن رد شدند. قسم خوردند تا به نبرد بیهوده نپردازند. آنان مزار شهداي تبقوس را زيارت كردند و تعهد كردند كه ديگر بين خود جنگ نداشته باشند.
در دوران جهاد مردم تبقوس بیشتر به گروههاي پاسداران جهاد اسلامي، سازمان نصر و حزب اسلامي گرايش داشتند كه متحد و يكپارچه براي ساماندهي و تربيت جوانان مبارز در مقابل نيروهاي اشغالگر شوروي تلاش مينمودند. مردم در اين راه شهداي زيادي را تقديم كردهاند كه امروز گلزار شهداي تبقوس جوانان عزيزي همچون شهيد عبدالوهاب كاكايي، شهيد محمد اسماعيل فصيحي زاده، شهيد محمد جواد احمدي، شهيد سلمانعلي نظري، شهيد سخيداد اكبري، شهيد محمد امان عارفي، دو برادر شهيد محمد اسماعيل و شهيد محمد زمان فرزندان آخوند حسين علي و ... را با افتخار در خود جاي داده است.
شهيد محمد جواد احمدي و شهيد محمد اسماعيل فصيحي زاده در آغاز انقلاب در حالي كه مسير تانكهاي دشمن را ماينگذاري ميكردند بر اثر انفجار آن به شهادت رسيدند. شهيد عبدالوهاب كاكايي، شهيد سلمانعلي نظري و شهيد سخيداد اكبري در سنگر شيختراغ لومان به دست روسهاي اشغالگر به شهادت رسيدند. شهيد محمد امان عارفي در سنگر دفاعي تناچوب به دست دشمنان قسم خورده و غاصب در شب عاشوراي سال 1369 شربت شهادت نوشيد. شهيد محمد اسماعيل و شهيد محمد زمان در پاسگاه امنيتي تنگي اوتله در يك حمله غافيلگرانه توسط گروهك طالبان به شهادت رسيدند.
فعاليتهاي برخي از اين گروههاي سياسي در جهت رشد و ارتقاي سواد، فرهنگ و هنر اين منطقه در دوران جهاد بسيار چشمگير بوده و خدمات ارزنده و شاياني را انجام دادند. تأسيس كتابخانه ابوالفضل(ع) تبقوس در سال 1359 كه اولين و بهترين كتابخانه در سطح جاغوري و شايد در سطح هزارستان است، يكي از اين خدمات ميباشد. همچنين اين گروهها با برگزاري كلاسهاي خطاطي، نقاشي، زبان انگليسي، تجويد و قرائت قرآن كريم و بازگشايي باشگاههاي رزمي مثل كاراته و كانفو و همينطور نمايش فيلمهاي سينمايي در شبهاي جمعه و برگزاري جشنهاي اعياد ملي و مذهبي مثل عيد نوروز، عيد شعبان، عيد فطر و عيد قربان و گاهی نمايش تئاتر و ديگر فعاليتهاي هنري، نقش مهمي در آگاهي عمومي و ارتقاي فرهنگ و هنر مردم داشته اند.
جاذبههاي طبيعي و مکان های تفريحي:
1- قاش درّه ( دره ابرو مانند): اين دره شاداب كه با جنگلها، چشمهساران، آبشارها و چمنهاي سرسبز خود منظره چشمنواز و جادويي را تشكيل داده است، يكي از زيباترين مناظر طبيعي و ديدني منطقه به شمار ميرود. اين دره باريك كه در ميان كوههاي مينكيچه، دوشيخي و توپسر واقع شده است، در طول فصل بهار و تابستان پوشيده از انواع و اقسام گلهاي لاله، لوگور (لاله واژگون)، صيد، توسله، راف و صدها نوع گلهاي وحشي ديگر و درختان بيد و عرعر پوشيده است. این بوته زاران، عظمت و زيبايي خاصي به دره داده است، به طوري كه چشمان هر بينندهاي را به خود خيره ميكند. اين دره به گويش محلي (قَش دِرَيْ) گفته ميشود.
2- آبشار (اوپُرو)( آب پران) غَوُود بَوْرِي(ناحیه عمیق): اين آبشار زيبا در جنوبغربي سراب تبقوس و در دامنه كوه بزرگ توپسر واقع شده و يكي از زيباييهاي طبيعي منطقه به شمار ميرود. آبشار غَوود بوري آبشاري زيبا و دلنشين است كه از گردنهاي بلند به پايين سرازير ميشود. و در فصل بهار و تابستان علاقمندان زيادي براي تفريح به سوي اين آبشار روي ميآورند. آنان بخشي از اوقات خود را در پيرامون زيباي آن سپري ميكنند. ارتفاع تقريبي اين آبشار 20 متر ميباشد.
3- ناهور سراب ( آب بند): يكي از جذابترين تفريح، سرگرمي و سپري كردن اوقات فراغتِ جوانان و نوجوانان در فصل بهار و تابستان آببازي و شناكردن است. در مناطق شهري و شهرهاي بزرگ كه از نعمت استخرها و باشگاههاي فرهنگي و ورزشي مجهز، برخوردار هستند، اين دغدغه وجود ندارد كه كي و كجا اوقات فراغت شان را سپري كنند. اما در يك روستاي پر جمعيت كه از استخرها و باشگاههاي ورزشي مجلل خبري نيست، «ناهور» ( آب بند یا سد کوچک) حكم استخر را دارد. با آن هم بسياري از قريهها از اين نعمت محروم هستند، چون اگر ناهوري وجود داشته باشد يا بسيار كوچك است و يا هم در كنار خانهها و مناطق مسكوني موقعيت دارد كه اين فرصت را به علاقمندان آببازي و شنا نميدهد. در اين ميان ناهور يا آب بند نيلگون سراب كه در محل تلاقي دو درة سرسبز گاومست و آچيغا واقع شده است يكي از بزرگترين ناهور يا (آببند) منطقه به شمار ميرود. این آب بند، علاوه بر سيراب نمودن زمينهاي زراعتي بيش از چهل خانوار به يكي از بزرگترين تفريحگاه آببازي و شنا براي جوانان و نوجوانان تبديل شده است. در فصول بهار و تابستان از صبح تا ظهر گروه گروه از مردم را از راههاي دور و نزديك و حتي مسافريني كه براي ديد و بازديد اقارب و دوستانشان به منطقه ميآيند- را به سوي خود ميكشاند. اين ناهور نيلگون كه اطراف خود را با درختان بلند عرعر و بيد آراسته است، منظرهي بسيار چشمنواز و زيبايي به نمايش ميگذارد. این زیبای چشم نواز، در تعديل آب و هواي منطقه و گذران اوقات فراغت مردم نقش مهمي دارد. از ديگر مزایای اين ناهور، اين است كه از خانهها و مناطق مسكوني فاصله زيادي دارد . در نتیجه مكان كاملاً امن و راحتي را براي علاقه مندان ايجاد كرده است.
----------------------
1- اين شعر از معلم علي مدد كريمي است كه در مَجَلّه چراغ، زمستان 1375 به چاپ رسيده است كه البته طولاني ميباشد و من فقط همان چند بيت اولي را به خاطر دارم.
2- آسياب آبي فقط در فصل بهار كار ميكند.
3- عبدالكريم بياني و معلم محمد جواد نوري از فعالان و چهرههاي بزرگ علمي و فرهنگي تبقوس بودند كه در مسير قلات – قندهار، در منطقه كنديپشت به دست گروه جنايتكار طالبان اسير و احتمالاً به شهادت رسيده اند.