بیرار بند دل مه - علی مدد رضوانی
به استقبال از غزل «خوار بندل دل مه» اثر محمدحسین فیاض
دلم شد کنده از دنیا بیرار بند دل مه!
مره اِشتی تک و تنها بیرار بند دل مه !
نمنده طاقتِ دوری، خدایا یک کَمَک صبری
دلم شد خانه غمها بیرار بند دل مه!
به استقبال از غزل «خوار بندل دل مه» اثر محمدحسین فیاض
دلم شد کنده از دنیا بیرار بند دل مه!
مره اِشتی تک و تنها بیرار بند دل مه !
نمنده طاقتِ دوری، خدایا یک کَمَک صبری
دلم شد خانه غمها بیرار بند دل مه!
دیگه صبرم تمام استه، موشه کُشتار لالی جان!
شیده دنیا دَ پیشِ وُقره هایم تار لالی جان!
دمِ ظهر است و گرمی مثل آتیش می کشد شعله
لب خشکِ علی میدیه مره آزار لالی جان!
اصغر لولّی اصغر لوِلّی
اصغر گل پرپر لولّی
«بچه آبی بدخو شده
گلویشی پُر از خو شده
ده آتَی جان آبرو شده
آبه شی دربدر لولّی» [1]
غم آلم ده سرشی اَمده و دل بیقرار استه
الا ای دختر لالِه مه تاکی می کنی وُیی
تو توغ کو هرکجا یک سوته ده سرمو تیار استه
مرثیه های عاشورایی به لهجه هزارگی
راه خدا
مو همه ده را ه خدا موری
از تای دل خو کربلا موری
مرثیه های عاشورایی به لهجه هزارگی
خوارِ بند دل
نشانِ نیزه و تیرم، خوار بند دل مه!
زِ نامردی، غَدَر سیرم، خوار بند دل مه!