ازاینکه بار دیگر دستان پلید وجنایت کار دشمنان انسانیت به نام لشکر«جنگهوی» ازآستین خشم بیرون بر آمـد و با انجام حملات تروریستی برعلیه مـردم هــزاره درکویته پاکستان بیش از صد نـفر را به شهادت رساند وخانواده های بسیاری را داغـدار ساخت که ازاین بابت هم اکنون تمامی مـردم تشیع وملت هـزاره در سراسر جهان سـوگوار هستند.
اگر نگاهی به گذشته تاریخ مـردم هــزاره درپاکستان نمائیم، چنین مشاهــده می گردد که این مـردم قبل از استقلال این کشور دراین سرزمین حضور داشته اند و در راسـتای استقلال وآزادی پاکستان از هــند، فـداکاریها و شجاعت های بسیاری از خود نشان داده اند که تاریخ سیاسی این کشور خود گواه و مصداق براین گفتار است. استقلال پاکستان که از سالها 1945 ـ 1947، اعلام گردید، مـردم هـزاره با توجه به فـداکاریهای که دراین راستا انجام داده بودند و از این بابت افـراد وشخصیت های بزرگی سیاسی ونظامی مانند،«جنرال مـوسی خان» وامثال وی را درچوکات دولت پاکستان داشـتند، زندگی بسیار مسالمت آمـیز وبه گونه برادرانه با مـردم اهل سنت پاکستان را آغاز کردند و در تمام غم وشادی همـدیگر مشارکت داشتـند.
گرچه این نوشتاربیشترجنبه ای خصوصی دارد که باید درصفحه نظرات به نشر میرسید، اما بنا به دلایلی
ازجمله تـقدیرازدوستان، خواستم مستقیما ازسایت به نشربرسـد.
اولا خداوند را شاکرم که رسید زمانی که مردم ما با افتخاروتوام با تحقیق وپژوهش ازهـویت ملی شان یاد میکنند وهســتند دانشمندان ومحققان که دراین زمینه فعالیت دارند تا اصلیت نژادی مردم ما را به صورت هرچه واضح ودقیق تربه نگارش درآورند ومانند یک ســند تاریخی که نشاندهــنده هویت اصلی مردم هزاره با شــد درجامعه ارائه دهــند که نمونه آن جناب آقای محــمدی است.
من با مطالعــه نظرات بسیاری ازمحققان وپژوهشگران به یک نتیجه ای روشن ومشخص نرسیدم که مردم هزاره «اولاده ای» کدام یک ازمردم واقوام موجود برروی زمین میباشد.؟
گذشــته از این چه طور شد که این قوم مســمی با«هـــزاره» گردید!
اگراز واقعیت خارج نشویم، جمله هزار، نشاندهــنده عــددی ازمحاسبات میباشد، وکاربرد آن نیزهمان معنا ومفهوم اصلی آن را میرساند که با قرار دادن«ه» تصغیر درآخــرآن هــزاره، خوانده میشود.
وطن با گل دمانت چه سازم
به آن جان نیم جانت چه سازم
بهار رفت و خزان آمد به باغت
به مرگ باغ و بوستانت چه سازم
اگرچه معمول این است که من نیز نظراتم را نسبت به سروده ها و اشعار جناب محترم آقای زردادی در جمع دیگر خوانندگان سایت دربخش نظرات ابراز میداشتم. اما بد لیل کمی بی انصافی کردن جناب آقای زردادی در وصف ( دخترجاغوری) که تمام صفتهای حسن جمال و کمال وی را خصوصی جلوه داده است وبیشتر به نفع خویش بهره برده است. بنده را واداشت تا نظراتم را در ارتباط به سروده های جناب آقای زردادی که تحت عنوان دختر لومانی و دختر جاغــوری از سایت نشر و پخش شده است، در یک مجموعه نیمه شعری جداگانه ابراز بدارم. با این امید که جناب آقای زردادی این گلایه را به دل نگرفته در آینده نیز از اشعار شان استفاده های بهتر را ببریم.
اگرنگاهی به تاریخ گذشته ای انسانها وبشریت بیندازیم، کاملا محسوس ومشهود است که حس انشعاب های قومی، قبیله ای وطائیفه ای از همان آغاز پیدایش انسانها بطور طبیعی در وجود بشر نهفته بوده است.
مثل اینکه هر انسانی بطور ذاتی وطبیعی دارای خواست، روح وحس اجتماعی وفرهنگی می باشد همچنانیکه( قرآن کریم) نیز در این مورد توضحات روشن را ارائه داده است. بدین اساس انتخاب پیامبران نیز از سوی خداوند از میان اقوام مختلف صورت گرفته است که این خود مصداق روشن بر وجود اقوام مختلف بصورت طبیعی وذاتی است.
از آنجائیکه برای تمام مردم وملت های برادرو مسلمان پاکستانی وافغانستانی روشن است ، هر چند گاهی بدلیل سیاستهای حمایت گرانه دولت پاکستان از گروه های تروریستی، از طرُق مختلف خبر های بسیار دردناک وغم انگیز را از قتل وکشتار مردم هزاره در پاکستان وبویژه کشتار دسته جمعی مردم هزاره توسط یک گروه تروریستی در منطقه( مستونگ) ایالت کویته بلوچستان را استماع نمودیم که بیشتر مایه ای تأثر ودر نهایت موجب بر انگیختن احساسات ملی مردم ما در سراسر جهان را گردیده است. از طرف دیگر سکوت وبی تفاوتی معنادار جامعه جهانی، سازمانهای بین المللی وبه خصوص سازمان بین المللی حقوق بشرنسبت به این اعمال جنایت کارانه وضد انسانی، بیش از همه بر درد وغم ما افزوده است!!! .
اگرنگاهی به تاریخ سیاسی افغانستان بیندازیم چنین مشاهده میگردد که روش سیاستها واستراتژی دولتهای وقت نسبت به وجود پارلمان بعنوان یکی از ارکان مهم دولت برای تمام تصمیم گیریها وپیش نهادها درجهت اجرای سیاستهای دولت در کشور به گونه ای بوده است که آنچه را دولتهای وقت تصمیم میگرفتند پارلمان موظف بود تا آنرا بدون کدام تحقیق وبررسی مورد تا یید قراربدهــد، یعنی مجلس وپارلمانهای وقت درواقع فقط برای ثابت نگهداشتن حیات سیاسی دولت تشکیل میگردید ونه برای انجام خواسته های مردم افغانستان.
بیا تا گل بر افشانیم و...
گرچه بنده چندی قبل نوشتار را در مورد ولایت شدن جاغوری تحت عنوان( بیایید جاغوری را ارتقا بخشیم) به سایت زیبای جاغور1 ارسال کرده بودم که از این طریق به نشر ر سید. اما این بار که این نوشتار را مینویسم خوش وقت از آنم که پس از گذشت اندک زمانی مقاله ای نیزبا بررسی وتحلیل بیشتر از سوی مدیریت این سایت در مورد بالا بردن سطح ادار ی جاغوری از ولسوالی به ولایت به نشر سپرده شده است که توجه همه خوانندگان این سایت وبخصوص بنده را بخود جلب نموده است. از اینرو مرا واداشت تا نظراتم را از اینکه در جمع نظرات دیگر خوانندگان این مقاله بینویسم، بهتردانستم تا این بار نویشتار را تحت عنوان (بیا تا گل بر افشانیم) در مورد ارتقا جا غوری از ولسوالی به ولایت، یعنی در حقیقت با تا یید محتوای مقاله مدیریت سایت ارائه بدهم .
بسم ا لله الرحمن الرحیم