بنام خداوند!

   ستم در آتش اندازیم و طرح نو در ان دازیم!

=> هزاره ها و اسیب پذیری آنان در گستره حوزه فرهنگی زبان پارسی «افغانستان امروزی »

بدون اغواء؛ میتوان گفت که محدوده جغرافیایی افغانستان کنونی؛ افتخار مهد زایش، پرورش و بالنده گی زبان و فرهنگ فارسی را دارا میباشد! افغانستان امروزی، و یا همان ایران باستان؛ مادر تمدن فارس بوده، و مهد راد مردان علم، دانش و فضیلت میباشد! که، در این خطه، یک تمدن افتخار بر انگیز، توام با شرافتمند ی بس بزرگ، در سینه تاریخ تمدن جهانی میدرخشد!

و حال؛ میراث داران این تمدن در افغانستان، هزاره ها اند و تاجیکها!

بحث میراث فرهنگی در افغانستان، یکی از بنیادی ترین و کار ساز ترین ی بحث ها میباشد. که ؛ در پرتو آن حقایق های بیشمار منکوب شده در سینه تاریخ مردمان این خطه هویدا خواهد گردید!

بحث میراث فرهنگی و داشته های تاریخی، همچون دم مسیحا یی است که مرده گان ی را به تحرک وا داشته، و با اکسیر خویش، خلقی را متحد و منسجم مینماید!!

تاکید مینمایم تا این بحث توسط نخبه گان دلسوز حوزه فرهنگ فارسی در افغانستان تعمیم داده شود!

« اوج وسعت اعجاز گفتار و کلام حکیم فرزانه طوس، شالوده و خمیر مایه ایجاد یک ملت واحد، قدرت مند و سرافرازی را در سینه خراسان بزرگ دارا میباشد. زیرا در پرتو آن بخش اکثریت مطلق از باشنده گان سرزمین افغانستان غرور و حیثیت خویش را باز یافته و ارجاع به پیوند های تاریخی را در شعور و ذهن آنان زنده مینماید..!»

اگر تمدن تاریخی دیروز این حوزه جغرافیایی را همچون درخت تنومند و پر ثمری به تجسم بگریم، بدون شک به قول دانشمند محترم جناب آقای فاضل کیانی تاریخ نویس معاصر کشورمان« سوگ مندانه ما بقایای امروزی مشت خاک اره یی بیش نمیباشیم» خاک اره یی که در تند باد حوادث اسیر بوده و هیچگونه اراده یی در عمل از خود دارا نبوده ایم!

در کره راه تند باد استبداد تاریخی در افغانستان، برادران تاجیک تبار مان کم و بیش بنا بر علل و عواملی از شدت استبداد محفوظ بوده اند. و این هزاره ها بوده اند که همواره در این گردونه به تاراج گرفته شده اند!

شیوه اعمال استبداد به علاوه قتل عام ها در مقطع های مختلف از تاریخ، اعمال تحریم متواتر اقتصادی و فرهنگی را نیز به همراه بوده است!

بار فاجعه قتل عام های تاریخی برای مردم هزاره بسی سنگین و کمر شکن بوده است؛ اما آنچه که این ملت و مردم را به زانو در آورده است، تاراج اقتصادی و نابودی داشته های فرهنگی آنان میباشد!

فقر مستدام فرهنگی چندین سده، توام با فقر اقتصادی و اعمال خشونت های پیگیر و قتل عام های مقطعی، بنیان ساختار درایت و شعور مند ی سیاسی و اجتماعی مردم هزاره را از تهداب متزلزل نموده و اسیب های بسی سهمگین و جدی بر ان وارد نموده است. که پیامد آن امروز به گونه " بحران هویت،" گم گشتگی تاریخی "، و جبهه گیریهای غیر واقعبینانه " در صحنه های بسیار حساس و تعیین کننده تاریخی میباشد. جبهه گیری های که چه بسا به نبرد های میان تنظیمی و انزوای سیاسی هزاره ها منجر گردیده، و تداوم استبداد را بر کشور و مملکت به تضمین گرفته است!

تحریف تاریخ و هویت هزاره ها، به اضافه بار گم گشته گی و انزوا تاریخی آنان ؛ اهداف نابودی پسیکولوژی و مرال ی مردم هزاره را نیز به همراه داشته است! استبداد کوشیده است تا هر آنچه را که به هزاره ها حیثیت و اتوریته تاریخی میبخشد، از آنها سلب بنماید. که؛ جامعه سر خورده و عاری از هویت و افتخارات تاریخی، کتله مفعول و بی خاصیت ی بیش نه میباشند!

در تاریخ معاصر سرزمین افغانستان اگر مروری بنماییم، هیچ قوم و ملیت ی به پیمانه مردم هزاره، شکننده و اسیب پذیر نبوده اند.فاکتور شکننده گی مردم هزاره به اضافه علل های خارجی، عوامل درونی را نیز دارا میباشد! خشونت و عصبیت های میان تنظیمی و طایفه یی هزاره ها در زمان های نی چندان دور، خود بیان گر این موضوع میباشد! التهاب ، خشونت و عصبیت ها ی جبران ناشدنی که جامعه هزاره را از درون خسته، مایوس ، فرسوده و سرخورده نموده، و زمینه ساز ظهور دوباره استبداد در افغانستان بوده است!

هزاره ها در سخت ترین و حساس ترین ادوار تاریخ کشور و مملکت تا اخرین حد ممکن و توان در مقابل هم به جنگ و ستیز پرداخته و فاجعه ها آفریده اند؛ و این اشتباه و لغزش تاریخی است که، هیچ یک رهبران ملیت و اقوام دیگر در تاریخ معاصر افغانستان مرتکب به آن نه گردیده اند.که این خود عدم پخته گی سیاسی مردم هزاره را در این مقطع از تاریخ به نمایش میگذارد!

استبداد از دیر باز زمان همت و کوشش برهم نهاده است تا مردم هزاره را به گونه های مختلف به انزوا سیاسی، فرهنگی و هویتی دچار نموده ، تا بدین طریق زمینه نابودی و اضمحلال کامل این بخش از پیکره تمدن حوزه فارسی در سرزمین افغانستان را تدارک ببینند! که، شوربختانه موفق هم گردیده اند!

حوزه زبان فارسی در افغانستان امروزی، بیش از هر زمان دیگر آسیب پذیر بوده، و هزاره ها در این میان بیش از همه آسیب پذیر تر میباشند! آنچه که این بخش از پیکره فرهنگی حوزه فارسی را رنج میدهد، تعدد مذاهب میباشد! شیعه دوازده امامی، شیعه اسماعیلیه، و برادران اهل سنت«حنفی مذهب»!

اگر دستان نیرومند کاوه گونه یی، در تشکل های روشنفکری از میراث داران حوزه فارسی در این خطه، حصار های مذهبی به وجود آمده در این بخش از پیکره خراسان بزرگ را در نور دیده و کمرنگ بنماید، بدون شک زمینه ظهور یک کشور مقتدر، سرنوشت ساز و تعیین کننده بعید از ممکن نه خواهد بود!

ما اگر از سطح دامنه کوه های هندو کش و پا میر تا به پهنا و وسعت جاری شدن سیلان هریرود، هلمند و... رنگ و بوی مذهب را از اولویت ها بر داریم، برادران و همتباران بیشماری همدیگر را باز یافته و زمینه ایجاد ملت شایسته و در خور احترام فراهم خواهد گردید!

« از دید گاه من، بومیان افغانستان امروزی همان « رمه» گرگ زده یی را همانند است! رمه یی که استبداد، گوسفند فربه یی را بنام هزاره ها از این پیکره جدا نموده و مشغول به شکار ش میباشد!

اگر به تعاملات و جبهه گیری های سیاسی و نظامی در دهه های اخیر تاریخ افغانستان دقت شود، این موضوع به روشنی هویدا میباشد!

استبداد امروز به شکار هزاره ها پرداخته اند، زیرا باورمند هستند که در صورت خنثی نمودن این بخش از پیکره تمدن و فرهنگ فارسی، مجموعه داشته های فرهنگی این تمدن را از بنیان بر خواهد انداخت! زیرا تمدن و فرهنگ فارسی در افغانستان بدون حضور قدرت مند و آگاهانه تاجیک و هزاره به نابودی خواهد گرایید!

و؛ هزاره ها در این گردونه نبردی میان مرگ و زنده گی، ره گم نموده اند!

گه به چنگیز خان دل خوش مینمایند و گه در ساز پان ترکیزم میرقصند و گه زبان و لهجه هزاره گی را یک پدیده مجزا از زبان مادری فارسی دانسته، و گه در مقابل برادر خنجر از نیام بر میکشد و بعد از قتل عام ها در جبهه استبداد تاریخی پناه می برند. و...

در یک کلام، هزاره ها نی تنها متحدین سیاسی خویش را نداشته اند؛ بلکه خود به اندرون خویش متحد و یک پارچه نبوده و فاجعه ها خلق نموده اند؛ که این علامت گرگ زده گی این بخش از پیکره تمدن و فرهنگ فارسی در افغانستان کنونی میباشد!

=>  عناد استبداد با هزاره ها!

ادامه دارد