بنام خداوند!

  بهسود؛ قلب زخمی هزارستان!         

  « در ساحت هجوم کرگدن ها؛ این ضعفا هستند که همیشه پا مال میگردند»!  

هم اکنون هنوز فصل بهار است.  و بهار برای هر سرزمین، طایفه و ملتی، ارمغان خاص خویش را دارا می باشد! گل و سبزه و گرما و شادی و حیات و... ارمغان بهار است.  و اما، برای مردم بهسود و دیگر مناطق هزارستان، بهار ارمغان دیگری دارد.  فصل آغاز مرگ عزیزان مان؛ آغاز فصل وحشت، و هجوم کرگدن " وا ر "  ایل ؛ خیل؛ و تبار قبایل آنسوی مرز؛-  «کوچی ها»!!!

  بهار در هزارستان سر آغاز زنده گی توام با روئیدن و سبز شدن دوباره طبیعت نه بوده؛ بلکه سر آغاز قربانی شدن های متواتر، و« تکرار شدن قربانی های انسان» این سرزمین میباشد! نسیم جان بخش بهار توام است با هجوم قبایل مرگ در این بادیه؛ - در دشت قره باغ؛ در بیابان های نا هور، در بهسود و خوات و....! و این تکرار متواتر تاریخ  زنده گی مان بوده؛ و ما بر آن خو نموده ایم، و ان را پذیرفته ایم! گویی این بخش از تقدیر مان میباشد!!

نسلی به قربانی گرفته میشوند؛ و نسلی دیگر، گله وا ر پرورش یافته و آماده برای قربانی های دیگر! چنین است این جامعه و مردم « ما هزاره ها»!.

 زنده گی؛- این هدیه مقدس، متعالی، یگانه و تکرار ناشدنی الهی ایست.  که؛ هر شخص، جامعه، و ملتی به پیمانه توانا یی ها و درایت خویش از آن توشه بر داشته؛  و به پیمانه شعور،  فهم، درایت، و  تلاش خویش ثمره ان را بر میچینند. انسان ها ساختار اصلی روند شکل گیری زنده گی در پروسه تاریخ بوده اند. که در این روند، گاه شه کار ی ها نموده  و نبوغ خلاقیت خویش را  به تبارز گرفته اند؛ و گاه  هم  نهایت جنون حیوان بودن خویش را به نمایش در آورده اند. که صد البته سرزمین افغانستان در کته گوری دوم قرار میگیرد.« افغانستان در ورطه بدویت؛  در فضا  تعفن زا و خفه کنند، و مسموم نفس  های اندیشه  قبیله یی دارد جان میدهد. و در چنین فضا و محیط است که، در هجوم وحشیانه کرگدن ها ضعفا لگد مال میشوند..!»

  در این وحشت آباد « افغانستان»  آنهایی که توانایی دفاع و حراست از اعتبار، حیثیت و شرف خویش را نداشته و ندارند؛ در حقارت خویش باید بمیرند!!

  و حال بر این نسل است؛ نسل نو بنیاد هزاره؛ تا در این مسیر عبور از تاریخ، که مسئولیت تاریخی همین نسل بر شانه های شان سنگینی مینمایند؛ چگونه گی ترسیم  تاریخ؛ تقدیر و سرنوشت  امروز و فردا ها را به ترسیم بگیرند!!

این نسل « باید یک بار و برای همیش،» بر هجوم کرگدن ها پایان بخشیده، و سرزمین هزارستان عزیز را تبدیل به ماوا و مأمن امن برای ساکنین بومی ان بنمایند! این  رسالت و مسئولیت تاریخی ما نسل حاضر میباشد!.

انتظار از دولت مردان و رهبران سنتی و کلاسیک  هزاره کاری است بیهوده!  دولت  در تعفن اندیشه های فاشیستی خویش پوسیده است، و رهبران هزاره  نیز در قمار خانه های معامله و خیانت شبها را به صبح میبرند...!

« کاوه یی، آرش ی و خالق دیگری و... نیاز عصر و زمان ما است»!.

 ...و آنگاه؛  آقای رئیس جمهور کرزی در بیانیه اش میگوید:« موضوع کوچی ها را سیاسی نه کنید...!» میخواهم از همین آقای کرزی بپرسم: هر گاه اگر قبایلی از مناطق هزارستان بلند شده و در هنگامه  سپیده د مان زن و فرزند، پیر و جوان مردم قبایل جنوب را به سلاخی میگرفتند؛ آنگاه جناب کرزی باز هم چنین خطابه یی ایراد مینمودند؟؟!!

لعنت بر شما که در قرن بیست و یک از اندیشه ها ی  فاشیستی تان نه می شرمید؛ و لعنت بر ما که از تاریخ هر گز نه میآموزیم....!!!