افغانستان و ايران هماهنگي و همگرايي ‌فرهنگي و زباني دارند   

گفتگو با دکتر حفیظ الله شریعتی(سحر): شریعتی
افغانستان و ايران هماهنگي و همگرايي ‌فرهنگي و زباني دارند      
همزبانی: به نظر می رسد که شما از شعر منظوم یا کلاسیک به شعر نو رسیده اید، مثل مجموعه شعر «شب عریان از بام خانه ام می گذرد»، شما خودتان این فاصله های شعری را چگونه تعبیر و تفسیر می کنید؟
شریعتی:گذر از شعر کهن یا کلاسیک به شعر نو یک روند و گذر منطقی دارد یعنی نمی شود از کلاسیک به شعر نو پرید. باید در اثر سعی و تلاش جدی و پیگیر از شعر دیروز به شعر نو و امروزی رسید.
ادامه نوشته

اشعار بهاری

۱- تأثیربهار

 نمیدانم چه تأثیری براعضایم بهار آرد

که پرزه پرزه ی این کهنه ماشین را بکار آرد

نمیدانم کدامین معجزه باد صبا دارد

که شاخه شاخه ی این بید مجنون را ببار آرد

ادامه نوشته

نوروز نامه ی بلخ

نوروز نامه­ی بلخ مزار شریف

برف آب شد به قله، زمستان بهار شد

قندیل ها، که یخ زده بود، آبشار شد

پامیرعقده های دلش درگسستن است

آن عقده ها که باز شده چشمه سار شد

ادامه نوشته

شعر هزارگی ( خانه ده راه سیل..)

خانه ده راه سیل...

تا یک نگشته قومی تیت و پرکی ازمو

گوم گشته موره ار روز ، راه ودرکی ازمو

 خانه نموشه آباد ده راه سیل و سورخاو

تاکئ ای بار غم ره  بوبره خرکی ازمو ؟؟

ادامه نوشته

شعر ( مشعل آزادگی)

 بياد وبود آزاد منش مرداني چون اكرم ياري ، طاهر بدخشي ، عبدالعلي مزاري مجید کلکانی و.. كه تا پاي جان بخاطر مردمش رزميدند ودرس هاي آموزنده وتاريخ درخشاني از كارنامه هايشان به ما به ارمغان گذاشتند، سروده شده است.

        مشعل آزادگي

 نازم آن خلقي كه او درگيرودار روزگار

هرقدر سركوب گردد  باز سر بالاكند

شاهبازي را بنازم كوپس ازصد صاعقه

باز درپرواز آيد بال وپر بالا كند

ادامه نوشته

ماه عسل

ماه عسل

روز زن مبارک  

 تقدیم به مقام بلندبانو” که  گاهی  مادر بوده و گاهی همسر و درهر دو نقش چونان فرشته ای، آرامش بهشت را به آدمی بخشیده است. به مناسبت  هشتم مارچ روز زن  این غزل را تقدیم می کنم.

سرشار از غرور وغزل بوده عشق تو

 آری چقدر ماه عسل بوده عشق تو

ادامه نوشته

ازره دریا وری یه

ازره دریا وری یه

محسن زردادی

 بختی ازمو ده خاوه ، که قوم مو جم نه موشه

یک شاو ده خانه ی مور،  مثلی شبنم نه موشه

از بختی بدمو ار شاخ ، ده رای خود رایی یه

حتا پیشی خودون مو ، شاخای مو خم نه موشه

ادامه نوشته

     بهار عاشقی [1]

         بهار عاشقی [1] جناب اقای تابش

تا کی...؟ بیا زکرده پشیمان شویم ما

بسپار دست خویش که پیمان شویم ما

تاجک، هزاره، ازبک وایماق وترکمن

 جنگی برای نام بس، افغان شویم ما

ادامه نوشته

عقابان بلند پرواز ازره

عقابان بلند پرواز ازرهدکتر حفیظ الله شریعتی سحر

(به یاد شیرین هزاره و شهدای چل دختران)

 در شب های بلند زمستان که خواب مان نمی برد پدر و گاهی مادر برای ما قصه می گفت. قصه های زیبا و جذاب که با شنیدن برخی از آن ها خوشحال می شدیم و با برخی دیگر غمگین. از قصه های دیو و پری گرفته تا هفت خوان رستم که هر کدام شیرینی خاص خود شان را داشتند.

ادامه نوشته

مرداب پاییز !

بنام خداوند ! 

مرداب پاییز !

 فصل پاییز است و  مرداب  همچو گوری  برگهای  زرد را؛

   در کام خود ؛

در  لای  انبوهی لجن - 

مدفون می دارد ! 

ادامه نوشته

توصیف اندام معشوق در دوبیتی های هزارگی

توصیف اندام معشوق در دوبیتی های هزارگی

دکتر حفیظ الله شریعتی

اوال آمد بیو بیری اورده

کمر باریک از جاغوری اورده

کمر باریک کمر شی تال وری یه

چیمای شی گرگ قد مال وری یه

وصف اندام معشوق در دوبیتی های هزارگی، برخاسته از خواستگاه امروزي آن است. نه حرفي از عشق آسماني در آن است و نه حرفی از سماع عارفانه تا دست بر افشاند و پای بکوبد. زيرا ساده سرایی و عاشقانه های زمینی(حقوقی و اجتماعی)، عشق های آسمانی، عارفانه و صوفیانه را از گردنه اي دوبیتي های هزارگی خارج کرده است.

ادامه نوشته

برای یافتنت، تمام روزنامه های جهان را جستجو کردم

برای یافتنت، تمام روزنامه های جهان را جستجو کردم

دکتر حفظ الله شریعتی  - سحر

 (یادی از ایزد بانوی شعر فارسی دری بانو شکریه عرفانی)

 کویته پاکستان:

در کویته هزاره ها به گویش فارسی هزارگی از نوع کویته ی آن صحبت می کنند که ترکیبی از فارسی به گویش هزارگی، اردو، پشتو و انگلیسی است. این لهجه روزگار خوشی ندارد. به زودی در اثر جهانی سازی شدن فرهنگ و زبان انگلیسی و تسلط رسانه ای فرهنگ پاکستانی و زبان اردو و کم رنگ شدن فرهنگ بومی هزارگی و احساس قومی از این لهجه ته رنگی باقی نخواهد ماند.

ادامه نوشته

مرده های بامدادی

مرده های بامدادی اکرم یاری

(به تنهایی های استاد شهید اکرم یاری که در نسل ما جریان یافته است)

 ما همه همذات توییم

منجمد شده در تو

ادامه نوشته

هفتاد و دو مدال

هفتاد و دو مدال

تابش

 

شب خيمه زد كه ماه تماشا كند، حسين

برچيند از ستاره وسودا كند حسين

ادامه نوشته

سوختن !

بنام خدا وند ! 

   سوختن !         

 

دل ام  به   مرگ و  غربت قناری ها  می سوزد

از این جهنم  " افغان "، تا به عرش  خدا  می سوزد 

ادامه نوشته

نازنین  - 2

بنام خدا ! 

  نازنین !

 وقتی که  نیستی  نازنین !

                    دل گیر می شوم .  

در امتداد  غربت و آواره گی  خود ،

من لحظه ، لحظه  میشکنم ،

                          پیر میشوم  .

 

ادامه نوشته

نازنین !

بنام خدا ! 

  نازنین !

  وقتی که نیستی نازنین !

دل ام در تنها یی خویش  ،  دق میکند .

هجرت به عصر تمدن و آهن و سمنت  

ادامه نوشته

دیوانه !

بنام خداوند !

 دیوانه ! 

 نیمی ما مست و نیمی دیگر چنین دیوانه ایم  

گه به  کوی یار ساکن  گه  در ی میخانه ایم

گه با  آفاق دو عالم  سر به  رسوا یی   بریم 

گه به  مسجد یا به  دیر گه خادم بت  خانه  ایم

ادامه نوشته

زن و عشق در دوبیتی های هزارگی

 زن و عشق در دوبیتی های هزارگی (۱)

 اشاره: محتوای درونی بیشتر دوبیتی های هزارگی«عشق و زن»است که با زبان ساده و بی پیرایه سروده شده اند. بدینسان سرایندگان دوبیتی های هزارگی هرچه دل تنگشان می خواسته اند، می سروده اند. نه عریان گویی و نه عریان سرایی عاطفی و بی سانسور و نه نامی و نه ننگی آنان واداشته اند که چنین نه سرایند و نه موقعیت های اجتماعی آنان را به هراس انداخته اند که از عشق پاک و سادۀ شان نگویند. آنان از وصف معشوق به زیباترین وجه( کمرتال مانند و داشتن چشمان گرگی میان رمه) یاد کرده اند که در توصیف گونگی معشوق و زن در زبان فارسی کم مانند است.

ادامه نوشته

سوز بلند

بسم تعالی

بشیر رحیمی

سلام بر دوستان وخواندگان  عزيز سايت جاغوري يك. وسپاس  ويژه از دوستاني كه با پذيرش رنج مضاعف، تارهاي گسسته اين  دل شكسته را  نواختند. يعني افزون بر مطالعه "گل سرخ" رنج اظهار نظر را بر انگشتان ظريف نگار خويش تحميل كردند. در اين ميان دوست فرهيخته و شاعرم جناب بشير رحيمي از كانادا با خواندن مثنوي گل سرخ اين غزل را خطاب به من سروده كه  مانند ديگر غزل هايش سرشار از  احساس و لطافت بيدلانه  است. دريغم آمد كه شما  را از مطالعه آن محروم كنم. با سپاس از رحيمي عزيز اين غزل را با يك عكس تازه از او تقديم شما مي كنم.

 

سوز بلند 

ادامه نوشته

جنرال

جنرال

(به جنرال فهیم و تمام جنرالان وطنم که در جنگ پا سفت کرده اند)

 

شلیک می کنیم

 دراز می کشیم

بعد یکی یکی بلند می شویم

پوچک ها را یکی یکی از لباس های مان می تکانیم

ادامه نوشته

گل سرخ

گل سرخ[1]جناب آقای تابش

دخترم مگو كه افغاني نيم

مگو كه لعل بدخشاني نيم[2]

دخترم مگو تو حرف تلخي!

گل سرخم تو زشهر بلخي

             *******

ادامه نوشته

پیچه لولوی قریه ام

پیچه لولوی قریه ام

 ( به آواهای گم شده ای مادری و مسافران دیر و دور قریه ام)

(1)

به (سایه خانه) که می رسم

غم انگیزترین رودخانه از من بالا می رود

با ماهیان غمگین جلگه

به رنگ دریا می رقصم

و خیل درختان (دوری) بر شانه هایم می رویند

رشته های کهن دردم را با رودخانۀ (سایه خانه) پیوند می زنم

ادامه نوشته

شعر ( خیانت را و خانی را ببین)

خیانت را و خانی را ببین!!

درمیان خون و آتش شادمانی را ببین
با تمام لاف قدرت نا توانی را ببین
برچه ی بیگانگان از تو حمایت میکنند
زیر چتر نیم دنیا« قهرمانی» را ببین

ادامه نوشته

لاوبالی چه کند دفتر دانایی را

لاوبالی چه کند دفتر دانایی را

بازخوانی دکتر حفیظ شریعتی

یک: پویامک شاعر و دوست دیرینه ام زنگ زد که می خواهند برایم نیکوداشت بگیرند، کمی تکان خوردم، از این طوری برنامه ها می ترسم، اصلا از رسانه ای شدن می ترسم. گفت: نشست کاملا ادبی است، دوستان شاعر و نویسنده ی مان می آیند. گفتم: باشد. شب دوستم وحید وارسته برادر کهتر استاد سمیع حامد و همسر نازنین شاعر وطن خانم خالده فروغ زنگ زد و تلفن استاد ژکفر حسینی  دوست شاعرم را داد و گفت: که در باره ی عکس برای تابلو هماهنگی کنم. تلفن که قطع شد حسینی زنگ و گفت: پنج شنبه ساعت پنج، چهار سنبله 1389 خورشیدی با دوستان تان تشریف بیارید. در ادامه گفت: نظرت در باره این متن چیست: نیکوداشت از کارنامه‌ی ادبی « دکترحفیظ الله شریعتی سحر» در انجمن قلم افغانستان.

ادامه نوشته

شعر( آشیانه ای خالی)

 آشیانه ای خالی

 پرندگان همه ازباغ کوچ کردند و ماندند

من ومقابل چشمم یک آشیانه ای خالی

بفکر خانه فتادم بفکر کشور خود

که یک صعود ندید و بجز سقوط و زوالی

 

ادامه نوشته

شعر ( سرزمین سرکشان)

به قربانیان فاجعه جمعه ی خونین (22اسد) تقدیم است:

سرزمین سرکشان

 

من  از  آن سرزمین درد

من  از  آن سرزمین سرد

من  از آن سرزمین مرد

من از آن سرزمین خاک و خاکستر

من از آن سرزمین سرکش ازره

من از برچی

من از خاوات ودایمیرداد و

 از بهسود می آیم..

ادامه نوشته

ژن خیانت

 ژن خیانت

شبی بنزد خدا رفت روح اوغانی

وگفت بار خدایا که این چه دربدریست

جهان به ماه وبه مریخ وما بخاک سیاه

تمام کشور ما غرق جهل وبی خبریست

ادامه نوشته

دوبیتی ها( به لهچه ی هزارگی)

دوبیتی ها

 

دیست بیگانه ارغیت ده کمینه

زباغ ازره گل گل ره می چینه

چیکه ازره نموفامه که ار جای

پقد دیسته که دیست ره ای میگینه              

ادامه نوشته

اشر ( حشر)

ترانهِ دهقان (به دهقان هزاره تقدیم است.)

اشر (حشر)

صبا اول خدا اشر داروم مه
فکر گندوم دیرو ده سر داروم مه
تو هم بی یه که نان بوته تیاره
ده دلداغی دوغ ونانتر داروم مه..

 

ادامه نوشته