سخن چند با هزاره ها !
بنام خداوند !
سخن چند با هزاره ها !
چند گاهی است که گفتمان نا میمونی پیرامون داد خواهی از هزاره ها در قبال مظالم سادات ، و تلاش جهت نفی قداست خونی و تباری سادات ، و در نهایت به چالش وا داشتن موقعیت اجتماعی ان ها به عنوان به اصطلاح یک اصل روشنفکر ما با نه و جهش دهنده اجتماعی از جانب بعضی اشخاص و حلقات وابسته به ملیت هزاره در رسانه های خبری طرح گردیده و مورد بحث قرارداده شده است . که ، متقابلاً اشخاصی از آدرس سادات ، به نیت دفاع از قداست و سیادت سادات ، با منطق اهانت بر هزاره ها به عنوان بقایای چنگیز و مغول ؛ و تلاش هدف مند جهت خورد نمودن مردم شریف هزاره ، تحت ادعای اعاده شرف و داد خواهی از سادات ، هیاهو و گزافه گویی ها برا انداخته اند .
پیدا است که جنین گفتن ها نه از جنس محبت و پیوند ؛ نه از جنس خرد و مرهم گذاشتن ؛ نه از جنس متحد نمودن، یکپارچه شدن و شکفتن مان بوده ؛ بلکه ناله های بوم گونه یی است جهت افتراق، بیگانه شدن و آماده قربانی شدن دیگر؛ در حریم استبداد برای سید و هزاره !
گفتمان این بانیان دروغین سید و هزاره ، نه از جنس مدرنیسم بوده و نی هم نقد و بر سی علمی یک موضوع مهم اجتماعی – سیاسی را دارا میباشد ؛ بلکه جمله بندی های سبک سرانه یی است جهت گشودن عقده های کودکانه ، که حقیقتا آب در آسیاب استبداد میریزد !
که ؛ در گفتمان مدرنیسم و جهان دموکراسی ، گفتن از اصالت خون و نژاد ، قوم قبیله و ایل و تبار؛ هذیان جنون گونه یی بیش به تفسیر گرفته نشده است !
اگر از روزنه دیدگاه اندیشه جهان دموکراسی و مدنیت ، گفتمان طرح شده داعیه داران سید و هزاره را مورد نقد و بر رسی قرار بدهیم ، حقیقتا جز به ریش مان خندیدن چیز دیگری عاید حال مان نه خواهد گردید !
که ، هزاره از زاویه خون و تبار بر سید فخر ی نه میتواند داشته باشد ، و سید نیز بر هزاره ؛ بلکه هر دو شرافت انسانی خاص خویش را دارا میباشند .
هرچند سرزمین ، سرنوشت و سرشت تمدن هزاران ساله نیاکان مقتدر مان ( فرهنگ و تمدن ایران باستان) در هنگامه یکه تازی های اعراب بادیه نشین و بیابان گرد به یغما رفته است ؛ و بخش اعظم سیه بختی همتباران ام را در سایه دسیسه و قساوت اعراب میدانم ! اما سیدی که امروز در میان فرهنگ و داشته های مردمی مان حل گردیده است ، دیگر ان عرب متجاوز و ستمگر نه بوده ، بلکه بخش لاینفک از پیکره وجود مان به حساب می رود !
سید و هزاره ، پیکره واحد ی اند! درد مشترک ، تاریخ مشترک ، داشته های فرهنگی مشترک ، کشور مملکت و آینده یی مشترک ی را دارا میباشند .
سید و هزاره در طوفانی ترین ادوار تاریخ استبداد بر تشیع در افغانستان و در سخت ترین تنگنا های حیات تاریخی خویش یاور و مددکار هم بوده ، و همواره سرنوشت و تقدیر مشترکی را از سر گذرانیده اند . تاریخ هیچگاه سید و هزاره خلط شده در فرهنگ گهربار و غنا مند پارسی و مکتب تشیع را به تفکیک و تمایز نگرفته است . بلکه این خلف های نا صالح سید و هزاره اند که در پی تفکیک و انشعاب سید و هزاره ، بر هیزم آتش استبداد همچنان لجوجانه میدمند ! تا شاید لقمه یی الطاف گونه ارباب ستم را کمایی نموده و به نان و نوایی دست پیدا نموده و شهرتی برهم بزنند !
سید و هزاره پیکر واحد ی اند ! تاریخ خود گواه بر این ادعا است حال این پیکره با به دور انداختن تکه های از وجود خویش چی چیز ی را به کمایی خواهند گرفت ؟!!
در حالی که این اعضا ( سید و هزاره ) بیش از هر زمان دیگر نیاز مند باز یافتن هم بوده ؛ ور نه هر دو در میدان سیاست های دغل و فریب ، توسط گرگ ها ی کشمیری به یغما خواهند رفت !
هدف از اهانت بر سید هزاره ، توهین و اسیب رسانی بر پیکره مجموع هزاره ها بوده ؛ و تضعیف و اضمحلال هزاره ها ، به مثابه مرگ و نابودی دایمی سادات و تشیع در افغانستان خواهد بود !
که ؛ این همان همت والا سطبر گونه و ایمان راسخ و قاطع هزاره ها بوده است که در شبستان استبداد خونین مذهبی در افغانستان ، تشیع همچنان می درخشد !
در میان اقوام ساکن در سرزمین افغانستان ، هیچ قوم قبیله و ملیتی به اندازه سادات شیعه با هزاره ها قرابت و نزدیکی نداشته و خلط نه گردیده اند. سادات به درون ما حل شده اند ، پس بر اساس کدام منطق و شعور ، کینه تو زا نه در پی طرد و حذف ان ها لجاجت به خرج بدهیم .
تضعیف و اهانت سادات هزاره ، یکی از ده ها برنامه شوم و ننگین حذف مجموع هزاره ها تلقی گردیده که همچون اهداف استراتیژی کی در صده های اخیر از جانب استبداد قبیله یی در افغانستان تعقیب میگردد !
هزاره (سید و هزاره ) امروز به اندازه کافی مشکلات . پرابلم های خاص خویش را دارا میباشند. نی تنها در گوشه و اکناف مملکت آبا یی شان تضمین امنیت جان خویش را برخوردار نیستند ، بلکه هرچند گاهی به درون خانه و کاشانه شان به گونه ها ی گوناگون به قتل عام گرفته میشوند !
پس نیازی نیست تا همه گان را از خود برانیم و خود احمقانه در دامان استبداد پناه بگیریم !! کاری را که هر چند گاهی رهبران مقطعی هزاره بار ها به تکرار اش پرداخته اند ! وضعیت موجود برای هزاره ها، شرم و خفت تاریخی است برای ما نسل کنونی ! ما نی تاکتیک مبارزاتی مشخص را دارا میباشیم و نی هم استراتیژی مشخصی راد ر پیشرو داریم !
نی رهبریت مقتدر و قدرت مند و مدبر ی را به اندرون مان به پرورش گرفته ایم و نی هم مردم منسجم و متشکل ی را دارا میباشیم . لذا گاهی بنام کوچی به سلاخی گرفته میشویم و گاهی هم بنام طالب قتل عام میگردیم . در یک همچنین وضعیت نشستن و زوزه کشیدن از سادات هزاره بدون شک انتحار و خود نابودی بیش نه میباشد !
از زاویه دیدگاه خارج از محدوده داخلی هزاره ها ، یعنی ملیت های دیگر ، بخصوص استبداد ؛ سید همان هزاره بوده ، و هزاره نیز همان هزاره به حساب گرفته شده است ! و در اتی نیز مادام که ما بر اصالت و هویت خویش صادق و وفادار بمانیم چنین به حساب خواهیم رفت .
و حال ؛ ما در لبه پرتگاه مرگ و سقوط قریب الوقوع خویش جسد نیمه جان خویش را تحت نام سید و هزاره داریم به شرحه میگیریم و بر زخم های مان نمک میپاشیم و بر دهل استبداد جنون وا ر میرقصیم !
افغانستان از لحاظ زمان بندی تاریخی ، موقعیت فوق العاده حساس تعیین سرنوشت تاریخ خویش را دارد از سر میگذراند . ما حالت گذار از یک مرحله به مرحله جدیدی را داریم به تجربه مینشینیم ! و حال بر ما نسل کنونی است تا در لحظات تعیین سرنوشت ، ترسیم ننگین، و اشتباه جبران ناشدنی را در سینه تاریخ از خود به یاد گار نه گذاریم ! در گذشته های تاریخ ، عدم درایت سیاسی و افتراق و از هم پاشیده گی مان ، رمز شکست و نابودی مان بوده است ! و حال بر ما است تا بر دهل افتراق و فتنه نه نواخته ، بلکه سرود جان افزا یکپارچگی و متحد شدن را جهت زنده ماندن مان با جان دل با ید به زمزمه بگیریم !
متحد شدن و یک پارچه شدن را در کوره را عبور به سوی فردای روشن و عاری از استبداد ؛ مشق و تمرین بنماییم ! خانه یی به اعمار بگیریم که در آن نسل های بعدی این سرزمین رنج های تلخ ما نسل کنونی را به تجربه ننشینند !!
بانیان دروغین سید ، از قداست دروغین و غیر قابل قبول برای سادات داد و هوار به راه انداخته اند ؛ و بانیان هزاره بنام ولینعمت و صاحبان سفره سادات ، لب بر شکوه و مذمت آنها ( سید ها ) گشوده اند ! حال آنکه که نی هزاره آن چنان ولینعمت دست و دل باز و غنی برای سادات بوده اند و نی هم سادات همگان ان شرف ، تقوا، قداست و ایمان علی گونه را در روح و روان خویش تا هم اکنون به حفظ گرفته اند !
در مناطق فقیر نشین ، عقب مانده و کوهستانی خشن هزارستان؛ سید و هزاره همواره نان خویش را با خون دل ، عرق جبین و ابله دست به کمایی گرفته اند و سینه خاک بر شکافته و لقمه یی حلال با هزار رنج و محنت به دست آورده اند ! نی هزاره نان مفت و وافری داشته است که به سادات هدیه بنماید . و نی هم سادات همگان از حاصل رنج و محنت هزاره ها به شکم باره گی پرداخته اند
با مقداری درنگ در تاریخ استبداد ، خون و شلاق بر گرده سید و هزاره هویدا است و هر دو ، به یک جرم به مسلخ کشیده شده اند و به یک جرم به تاراج گرفته شده اند !
هر گاه لشکر ایل جاری ستم فرصت را مغتنم شمرده اند و بر هزارستان یورش آورده اند، دیگر نه پرسیده اند که تو سید هستی یا هزاره ؟!
ما ( تشیع در افغانستان ) این چندمین قرن و چندمین نسل است که در اغفال قداست خود برتر بینی کاذب و فریب دهنده یی وا مانده ایم . که در ست از همین مجرا در معاد لات تعیین سیاست و قدرت در روند تاریخ سازی دیروز و امروز، نقش منزوی و انفعالی را دارا بوده ایم !
هزاره ها در بحرانی ترین موقعیت های تاریخی خویش همواره تنها و منزوی بوده اند . چه در صده های دور تر و یا هم در عصر حاضر . ما پیوسته با همگان مشکل داشته ایم . و یا بهتر است بگویم که ما همواره با همگان برای خویش مشکل تراشیده ایم ! ما ادرس استبداد را به اشتباه گرفته ایم و به کرات به صورت خویش سیلی نواخته ایم !
در یک محیط سالم و دموکراتیک برای همه گان جایی در خور شایسته و مناسبی هست . این ورطه استبداد و جهالت است که همواره در انقباض متداوم خویش دیکتاتوری و خفقان را بر توده ها به تحمیل میگیرد !
هزاره در صورت درایت و هوشمندی ، در صورت تعقل و خرد اندیشی ، قابلیت محوریت را در معادله تعیین قدرت و سیاست در افغانستان دارا میباشند .
با مقدار اندکی تامل و دقت در بافت فرهنگ و تبار هزاره ها ، ظرفیت ها ی فوقالعاده تعیین کننده یی در جهت به محور قرار گرفتن این ملیت به نظر میخورد . که این موضع کاملا برای تعیین استراتیژی هزاره ها قابل اهمیت حیاتی میباشد !
نسل کنونی ملیت هزاره نی تنها سادات را که عضو لاینفک از وجود شان میباشد از خود طرد بنمایند ، بلکه با درایت و هوشمند ی ، ملیت برادر و همریشه تاجیک و ازبک را به عنوان متحدان استراتیژی کی خویش بر گزینند !