دفتر ما هم بنامت باز شد!

در سیر روزگار به نسیان سپرده شد **** هر ملتی کو مردم صاحب قلم نداشت!

معرفی ناوه گری (2)

گذری کوتاه بر تاریخچه ای ناوه گری:

سرآغاز: در سلسله نوشتاری که پیشترک پیرامون معرفی زادگاهم داوود، به نشر سپردم بخش تاریخی آن به دلیل گرفتاری های شخصی و تحصیلی تا کنون به تعویق افتاده است. در نظر داشتم تاریخ این منطقه را که بخشی از ((ناوه گری)) یا ((ناوه نیرو)) است. در فرصت مناسب با کیفیت بهتر نگارش و ارائه نمایم. مطمئناً اگر توفیق یارم می شد به بهانه ای تاریخ داوود گریزی هم به تاریخ جاغوری و به خصوص ناوه مذکور می زدم. اما، انتشار نوشتاری پیرامون معرفی ((ناوه گری)) باعث واکنش های متفاوت، بعضاً تلخ و گزنده ای شد که شبهاتی را نیز در پی داشت. هرگاه از کنار آنها به سادگی عبور می کردیم، گویا به صحت این شبهات مهر تایید زده باشیم. بدین لحاظ لازم شد که گذری کوتاه به تاریخچه این منطقه از جاغوری زیبا داشته و از این طریق به شبهات مطرح شده نیز پاسخ مناسب داده باشیم. در این مجال تنها به بررسی ریشه های تاریخی دو نام ((ناوه گری)) و یا ((ناوه نیرو)) بسنده نموده و نگارش مفصل تاریخ منطقه و جاغوری را به فرصت دیگر موکول می کنیم .

تاریخچه های سوخته !؟

محرومیت تاریخی و استبدادی حکومت های گذشته با همراهی عوامل محیطی و ساختار جغرافیائی به علاوه ای اقتصاد ناتوان و فقر استخوان سوز مردم هزارستان، از گذشته های دور تا کنون، تمام زوایای زندگی مردم ستمدیده ای این سامان را کاملاً  فرا گرفته است. بدین لحاظ تاریخ این سرزمین همواره بازتابی از فقر و محرومیت را با خود داشته است. شوربختانه تا کنون، هیچ تاریخ مدون اختصاصی برای این دیار نگارش نیافته و یا اگر هم نگارش یافته، بدلیل نبود امکان نشر، هرگز به زیور چاپ آراسته نشده و به مرور زمان از میان رفته است. در همین راستا، تا جای که نگارنده پژوهش نموده ام،3 نسخه منظوم برای تاریخ جاغوری به سبک شاهنامه و حمله حیدری در سه منطقه؛ سه پایه غجور، توسط محمد حسین خان ماجری، دیگری توسط سید شاعر داوود سروده شده اند. نسخه ای منثور آن که توسط مرحوم ارباب تاج محمد پدر قریدار موسی از قوم دولت شه داوود، نگارش یافته بود. سوگمندانه همه ای آنها در سالهای نخست انقلاب در پت و پنهان های زیرخاکی یا در حوادث دیگر از میان رفته اند. شوربختانه امروزه هیچ نوشتاری مدونی از تاریخ جاغوری وجود ندارد. شاید اگر ما حتی یکی از این نسخه ها را امروزه در دست می داشیتم، همچون گنچ پنهانی ارزشمند و اثر گذار بوده و بی گمان پاسخ بسیاری از شبهات تاریخی خود را در آنها می یافتیم .

نخستین مهاجرت ها !؟

ریش سفیدان و بزرگان منطقه خود منابع بسیار غنی و زنده ای از تاریخ منطقه اند که سوگمندانه امروزه بسیاری از ایشان سر در نقاب خاک کشیده اند. نگارنده معتقد است که تا می توانیم از بزرگان و سالمندان موجود جاغوری خاطرات شان را بازیابی نموده و با استفاده از آنها گذشته ای این سرزمین را بازسازی کنیم. در سطح خردترک آن بنده اطلاعات اندکی از برخی بزرگان منطقه به صورت پراکنده شنیده و یادداشت نموده ام که منبع اطلاعات این بخش هم از همان بزرگان و سالمندان ارزشمند است.

خوب است بدانیم که در حدود پنج یا شش سده پیشتر مردم جاغوری در سرزمین های آبائی شان در اطراف زابلستان تاریخی زندگی می کردند که با تهاجم جهانگشایان از شمال و جنوب به ناچار آن سرزمین ها را رها کرده و در واقع با زور از سرزمین های شان به سوی مناطق کوهستانی جاغوری امروزی رانده شده و با پناه آوردن به این منطقه به مرور در این دیار، سکونت یافتند. در همین راستا فرزندان دو برادر بنام های ((آته)) و ((جاغوری)) که نسب شان به ((دای میرکشه)) می رسید. در اطراف قندهار و قلات کنونی مرکز ولایت زابل سکونت داشتند. فرزندان آته بیشتر شان در منطقه سرسبز و بهشت گونه ای وادی ارغنداب سکونت داشتند که هنوز بخشی از قوم مسکه و بابه در این منطقه باقیمانده اند و با مردم مسکه ساکن جاغوری ارتباط فامیلی و خویشی دارند.

گویا فرزندان جاغوری در مناطق گیلان کنونی به طرف غرب تا قلات و تا نزدیک شهر قندهار سکونت داشته اند. کسانیکه از این مسیر به طرف قندهار تردد کرده باشند، با دیدن اسامی کاملاً دری(فارسی) همانند: شاه جوی، گاجوی، کاریزک، نَوُورَک و... این پرسش ذهن شان را خواهند خراشید که چرا با وجود سکونت کنونی پشتون ها در این مناطق، این سرزمین ها اسامی دری(فارسی)برخود دارند؟. با اطلاعات اندکی تاریخی، متوجه خواهیم شد که ساکنان این سرزمین ها چه کسانی بوده اند. و آنگاه بر خاطرات سالمندان منطقه که سینه به سینه نقل شده و به ما رسیده کاملاً صحه گذاشته و محفوظات شان را باور خواهیم کرد!.

چرا ((ناوه نیرو)) و چرا ((ناوه گری)) !؟

تردیدی وجود ندارد که بسیاری از مناطق جاغوری کنونی در گذشته های نه چندان دور بسیار سرسبز و آباد بوده اند. کوهستان های این منطقه تا همین اواخر کاملاً جنگلی و مملو از درختان کوهی مثمر مثل بادام وحشی و... نیز درختان غیر مثمر گوناگون بوده اند. این کوهستان های آباد جنگلی از حیات وحش غنی نیز برخوردار بوده اند. داخل ناوه ها و مناطق پست تر میان سلسله کوه ها که امروزه از آنها بنام ((ناوه)) یاد می شود بیشتر شان نی زار و بیشه بوده است. در این میان منطقه مهم ناوه نیرو یا همان ناوه گری کاملاً غیر مسکونی، نیزار و محل رویش درختان وحشی و جنگلی بوده است. درست به همین لحاظ یکی از نام های تاریخی این منطقه ((ناوه نیرو)) است. اگر به معنای واژه نیرو دقت به خرج دهیم خواهیم یافت که این کلمه از دو واژه ای((نی)) و ((رو)) ترکیب یافته است. که درست به همان دلیل وفور ((نی)) در این سامان، به ((محل رویش نی)) یا همان نیزار شهرت یافته است. پس ((ناوه نیرو)) یعنی ناوه محل رویش نی، ظاهراً این نام تاریخی ریشه در نیزار بودن این سرزمین دارد.

جمعی هم علت نام گذاری این ناوه را به ((ناوه نیرو)) به جنگجوئی مردان نامور آن در جنگهای با مهاجمان کوچی نسبت داده اند، و چون این منطقه همیشه در خط مقدم قرار داشته و پهلوانان نامی آن تقریباً همواره پیروز میدان بوده اند. لذا، مردم دیگر مناطق جاغوری ایشان را ((نیرو))، توان و پاسبان دروازه ورود به جاغوری می دانستند.

بدنبال سکونت یافتن شاخه ای از اولاد جاغوری(فرزندان گری) در این دیار، نام تاریخی دیگری برای این منطقه به یادگار ماند، چون ساکنان اولیه آن را اولاد گری تشکیل می دادند، لاجرم از طرف دیگر فرزندان جاغوری در آن زمان به ((ناوه گری)) نیز شهرت یافت. که تا روزگار ما کم و بیش این نام در اذهان مردم این دیار باقی مانده است. بنابراین، از نظر تاریخی نام های این سرزمین ریشه در گذشته های دور این منطقه دارد، که مسلماً چیزی غریبی هم نیست!. گرچند امروزه چندی است که با بی مهری گری زادگان و دیگر همدیاران شان، این نام مطرود و بعضاً منفور واقع شده و به غریبی گراییده است.

اینکه مردم نوع دوست گری در دوران های نابسامانی دیگر اقوام جاغوری یا غیر جاغوری ایشان را در کنار شان پذیرفته اند، بازهم به هیچ عنوان امری عجیب و غریبی نیست. اما، واقعاً جای تاثر و تاسف است که برخی از همین همدیاران ظاهراً  از نام ((گری)) وحشت داشته و حتی از نام اصلی و تاریخی آن اظهار بیزاری و نفرت می کنند!؟.

پاسخی به دوستان نامهربان!؟

در پی نشر قسمت نخست این نوشتار، جمعی از قلم بدستان نامهربان، حتی حرمت قلم را شکسته و حریم بیان را با انواع فحش، افترا، تهمت، اهانت و... با بی رحمی تمام آلوده نمودند!. گرچه برخی از دوستان خوب که نوشتار پیشین را با دقت و بردباری خوانده بودند خود مدافع آن شده در بخش نظریات، به صورت کاملاً منطقی و خردمندانه نقد و نظر عالمانه ای شان را ارائه نمودند، که خود پاسخی بود برای معترضان نامهربان و پرخاشگر! کسانیکه گریبان بدست احساسات سپرده و زمام امور کشور وجود شان را از سلطه ای حاکمیت خرد خالی کرده بودند. لذا، برخی از آن کامنت ها سوگمندانه اهانت نامه های لجام گیسخته ای بوده و ارزش پاسخ گوئی را نداشتند. اما، برخی از نظریه های شبهه افگنی نیز مطرح شده بود، که لازم شد بدانها به اختصار و شماره وار پاسخ دهم تا به قول شاعر :

تا سیه روی شود هرکه در او غِش باشد !؟

1- پیشنهاد بنده به تمام دوستان خواننده آن است که هر مقاله را، با دقت و بردباری تمام به خوانش گرفته و آنگاه نارسائی های آن را به سیخ نقد کشند. پیداست که نقد عالمانه به خوبی جای پرخاشگری های ظالمانه را پر نموده و بهتر جا می افتد. بدون تردید، هیچ نویسنده ای خردمندی از انتقاد سازنده گریزان نخواهد بود. بلکه، چه بسا خود را مدیون ناقد دانسته و در رفع آن نارسائی ها، تلاش بیشتری خواهند کرد که خود به پختگی بیشتر نوشتارش منجر خواهد شد.

2- تا همین چند دهه پیش تمام مردم کشور حتی خود هزاره ها از نام ((هزاره)) گریزان بوده و از آن نفرت داشتند. چه بسا با تلاش بسیار و پرداخت رشوه های کلان، تذکره ای تاجیکی برای فرزندان شان می گرفتند. در آن زمان وقتی نام هزاره حتی در مجامع شیعی هم اگر برده می شد، بسیاری با صراحت اظهار نفرت می کردند. و... واقعاً جای بسی تعجب است که چرا برخی ها با دیدن یک نام و یا عنوانی، چنان عنان از کف می دهند که فریاد های اعتراض شان گوش فلک را کر می کند؟. گویا نویسنده ای بی چاره، دچار کفر گوئی شده باشد. اینان بدون تحقیق و دقت در نوشتار اصلی وی را به باد فحش و اهانت می گیرند. شوربختانه بسیاری از دوستان تنها با دیدن عنوان ((گری)) در نوشتار پیشین همین راه را در پیش گرفتند و چنانچه از نوشتار شان پیداست حتی زحمت یک بار خواندن را هم به خود نداده اند.

3- نوشتار پشین در معرفی((ناوه گری)) صرفاً یک نوشتار علمی- پژوهشی بوده و نگارنده خود را با هیچ فرد حقیقی یا حقوقی طرف نمی داند و هرگز کوچکترین اهانت و افترائی هم به کسی روا نداشته است. هدفم از آن نبشته تنها اطلاع رسانی بوده و صرفاً یادآوری یک نام تاریخی که در حال فراموشی است. در حالیکه نگارنده خود نام تاریخی دیگر این ناوه(ناوه نیرو) را در نوشتار پیشین یادآروی کرده ام، برخی از کامنت بازان، به نیاوردن آن نام اعتراض کرده اند، که خود حاکی از بی صبری و بی دقتی ایشان است.

4- مردم شریف اوتقول که در منتهی الیه این دیار(ناوه گری) ساکن اند. بدون تردید از ساکنان اصیل این سامان بوده اند. انکار وجودی آنان از جانب هرکسی که باشد غیر معقول و کاملاً بیرون از چوکات خردگرائی و بدور از دایره ای منطق است. گرچند که قدمت اقامت شان در این ناوه به قدمت سکونت اولاد گری هم نرسد. چرا باید برخی فکر کنند که چون از یک نام اصیل و قدیمی(گری) در نوشتاری یادآوری شده است. فریاد وامصیبتا سر دهند که گویا حق مردم محترم اوتقول زیرپا گذاشته شده است.

5- تمام مردم ساکن این دیار، از گذشته های دور تا کنون برادر وار در کنار هم زیسته اند با وجود اخلافات اندکی داخلی همواره در برابر تهاجم های بیرونی به خصوص کوچی های متجاوز در جنگ های سلیمان خیل، جوری و نیز قیام علیه کمونیست ها و ابرقدرت شرق با هم همراه و هم گام بوده اند. به قول معروف: اگر سر کاسه غیر غیر داشته اند! اما، خوشبختانه همواره پس گرگ یک جای بوده اند!.

6- بر خلاف پندار برخی ها، که حاکی از ناآگاهی ایشان است، خوب است بدانیم که در تمام جنگ های تاریخی منطقه ناوه گری با پشتون های کوچی، بزرگان و پهلوانان نامی اولادگری همانند: مرحوم برگید اسحق علی خان، مرحوم جعفر کفتان، مرحوم جعفرزاهد، مرحوم ببرک خان، مرحوم سرور زاهدو... از منطقه داوود؛ مرحوم پهلوان روزی، محمد جان قره و... از انگوری در کنار برادران اوتقولی شان رزمیده اند. نقش این بزرگان به خصوص مرحوم برگید اسحق علی خان داوود، در تاریخ جاغوری و مالستان، آن قدر برجسته است، که برخی این جماعت را ناجی ناوه گری، جاغوری و حتی مالستان در آن روزگار می دانند، به گونه ای که اگر جانفشانی ها و رزم های چریکی این جمع نبود، امروزه نه از اوتقول خبری بود و نه از گری و ناوه نیرو اثری و...! . به خصوص در جنگ جوری مردم گری تا آخر در کنار برادران اوتقولی شان حضور داشته و در پرداخت غرامت آن همگان به طور مساوی سهیم بودند.

7- یادآوری از مسجد بازار انگوری، به عنوان تنها مسجد این بازار مهم و کارکرد های عبادی، علمی، اجتماعی و سیاسی آن چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. مسلماً نام بردن از این مسجد و موسس آن به معنای انکار وجودی دیگر مساجد، مدارس و شخصیت ها نیست. نگارنده در آن نوشتار به گذار و به صورت اجمالی ناوه گری و مناطق مهم آن، که نقش مرکزیت تجاری ناوه را دارند همانند: بازار انگوری را به معرفی گرفته ام، اگر اجازه داشتم که وارد جزئیات مناطق انگوری و اوتقول شوم حتما از مدارس و مساجد دیگر و موسسان بزرگ شان، به تفصیل یادآوری می کردم.

8- نسبت دادن اقوام غیر((گری)) ساکن در این ناوه، چه از دیگر مناطق جاغوری یا خارج از جاغوری به ریشه و نسب خود شان، هرگز به معنای انکار حق سکونت ایشان در این منطقه(ناوه گری) نیست! جای شگفتی است که برخی افراد پرخاشجو از کجای آن نوشتار چنین برداشت مزخرفی را کمائی کرده اند؟!.

9- امید که در آینده بتوانم با همکاری و همدلی شما دوستان گرامی، زوایای پنهان و تاریک تاریخ هزارستان، جاغوری و ناوه گری و... بیش از پیش روشن کنم.  مطمئنم که خوبان آگاه و ناآگاهان خوب، همواره تشنه ای حقیقت اند و دنبال گذشته ای گمشده ای شان !. تردیدی نیست که قوم بی تاریخ قوم بی ریشه است، که اگر خود غبار نسیان و فراموشی را از صورت تاریخ شان نزدایند، دیگران گرد و خاک بیشتری از تعصب و تجاهل را بر آن خواهند افشاند. و برای شان در فردا ها تاریخ خواهند ساخت، آن گونه که خود بخواهند نه آنگونه که بوده است.

بدورد تا درود دیگر.