نشست "بررسی شعر معاصر افغانستان" در بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران·

برسی شعر معاصرافغانستان

  گزارش از سرکارخانم  - زهرا زاهدی

نشست "بررسی شعر معاصر افغانستان" همزمان با بیست و چهارمین نمایشگاه بین¬المللی کتاب تهران مصادف با 22 اردیبهشت ماه از سوی خانه ادبیات افغانستان به همت رایزن فرهنگی سفارت کبری جمهوری اسلامی افغانستان در تهران برگزار شد.این نشست پذیرای اساتید و چهره¬های نام آشنای ادبیات افغانستان و جمعی از شاعران جوان بود که با حضور رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در ایران آقای اسدالله امیری برگزار شد.

در ابتدا محمد سرور رجایی، مدیر اجرایی خانه ابیات افغانستان از تلاش¬ها و زحمات آقای امیری در برپایی  نشست¬های فرهنگی و ادبی  قدردانی کرد.وی افزود: با مساعدت و یاری ایشان، ما امسال در نمایشگاه شاهد حضور خوب غرفه¬های کتاب و هم چنین  برپایی چنین نشست¬هایی  هستیم.وی سپس در باره  فعالیت¬های چند ساله¬ی خانه ادبیات افغانستان از بدو فعالیت این نهاد تا به امروز توضیحات مختصر و جامعی ارائه نمود. برگزاری دوره¬های مختلف جشنواره قند پارسی ، روایت همدلی  و چاپ نشریه¬های تخصصی "فرخار" و "روایت" ویژه¬ی شعر وداستان، از جمله مواردی بود که وی به آن اشاره نمود.
رجایی در ادامه اذغان داشت:حضور سی ساله مهاجران افغان در ایران متاسفانه تنوانسته برای ما و میزبانان ما شناخت کافی از فرهنگ اصیل و پایه دار یکدیگر ایجاد کند. اين عدم شناخت كارهاي عجيبي را خلق مي‌كند! در ايستگاه مولوي به نام نامي شاعر بلندآوازه فارسي، نوشته شده است «زادگاه مولوي بلخِ تاجيكستان» است درحالي‌كه تاجيكستان اصلا بلخ ندارد. بلخ مال افغانستان است و هنوز هم ديوارهاي خانه اين شاعر پارسي در بلخ افغانستان وجود دارد.

تابش سخنران محفل

در ادامه، قنبرعلی تابش چهره مطرح ادبیات افغانستان با موضوع گرایش­های پست مدرنیسم در شعر جوان افغانستان به سخنرانی پرداخت.

وی در ابتدا به بررسی نظریه پست مدرنیسم پرداخت و چنین مطرح کرد: كرده و خاستگاه آن مثل بسياري از نحله های فكري سده های اخیر، غرب است.نظريه پسامدرنيسم نظريه‌اي است با ابعاد مختلف تاريخي، قومي، هنري، فلسفي، سياسي و هنري-ادبي. حدود نيم قرن است كه گرايش پسامدرنيست، ذهن و زبان شاعران و روشنفكران را به خود مشغول

وی با اشاره به نظریه یونگ به خاستگاه پست مدرنیسم در الجزایر و اشغال آن توسط فرانسوی­ها اشاره کرد. طبق نظریه یونگ در دوره‌اي از تاريخ، انديشمندان و نويسندگان اصالتاً الجزايري يا آناني كه با اشغال الجزاير سروكار داشتند، ناگهان متوجه لزوم تغيير در ابعاد سياسي فرهنگي جهان شدند. بسياري از نظريه‌پردازان موثر پسامدرنيست، اصلا الجزايري بودند مثل ليوتار، دريدا، آلتوسر و حتي قبل‌تر، سارتر به‌عنوان پيشگام در عرصه انتقاد از مدرنیسم . اينها داراي گرايش جهان سومي بودند و نسبت‌ به سياست‌هاي فلسفي غرب برخورد انتقادي داشته‌اند. در  واقع هدف پست‌مدرنيسم، مركززدايي از غرب بود و آمد كه اروپامداري را كنار بزند. به همين ترتيب، نخستين جرقه‌هاي شعر پست‌مدرنيسم در آمريكا توسط طبقه محروم  وسرکوب شده زده شد، يعني كساني كه از نگاه هاي تبعيض‌‌آميز آمريكايي خسته بودند، مثل سیاهان و زنان.
وی شاخصه­های پست مدرنیسم را با توجه به مطالب پیشین در ادبیات چنین عنوان کرد:

1-جزئی نگری :شكستن قالب‌هايي كه مدرنيته خلق كرده بود

نشست "بررسی شعر معاصر افغانستان" در بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران

2- خود نویسی: شاعر و نويسنده پست‌مدرن در فكر پارادايم‌هاي غالب نيست، بلكه بر اساس ذهن خود مي‌نويسد. اين خودنويسي‌ها ممكن است گاهي با هنجارها و گفتمان غالب در تضاد باشد. یکی از نمودهای اين رویه در شعر آمريكايي، اعتراف‌نويسي در شعر است كه درواكنش به سنت اعتراف مسيحي شكل‌ گرفته‌است.



3- سنت گریز و هنچار ستیز: قالب‌هايي كه سال‌ها توسط منتقدان ادبي به‌عنوان معيارهاي ادبي، تحكيم و استوار شده بود،هم در فرم وهم در محتوا توسط شاعران پست‌مدرنيست شكسته شدند.

4-توجه به فرهنگ توده­ها: نگاه برتري ن‍ژادي و طبقاتي در بعضي كشورها رايج بود و كساني ادبيات را متعلق به خودشان مي‌دانستند. بنابراين بيان بعضي وا‍ژه‌ها در شان طبقات والا نبود. اما ادبيات پست‌مدرنيست معتقد است نبايد به فرهنگ توده‌ها به‌عنوان منابع غني انسانيت بي‌توجه باشیم استفاده از زبان توده ها در این نوع ادبیات مطرح شد.



5-جنون گرایی و جنون نویسی: شاعران سعي كردند نوعي ديوانگي ادبي و شخصيتي را درمقابل آناني كه عقل را جايگزين خدا كرده ‌بودند بنا كنند، اين‌ها مي‌گفتند عقل‌گرايي یاخرد ابزاری همه‌چيز نيست، احساس هم چيزهايي براي گفتن دارد.

6- شکاکیت و پوچ انگاری: حالت ياس و نااميدي كه ريشه در عقلانيت و سياست‌هاي مدرنيسم دارد كه جهان  وانسان را به نابودي كشانده است و البته نهيليسم  مورد نظر نیچه به عنوان یکی از بنیانگذاران پسامدرنیسم با با نهيليسم ادبی در بسیاری از موارد تفاوت ماهوی دارد.

7- ابهام و راز آلود بودن

8- پیوند مستقیم با زندگی و ارزش های انسانی

9- صورت ستیز و هرج ومرج طلب

وی با توجه به این شاخصه­ها به تاثیر مدرنیسم در شعر جوان افغانستان اشاره کرد و با خوانش نمونه هایی از اشعار به چالش های موجود در شعر معاصر افغانستان اشاره کردو توجه بیش از حد شاعران به خودپردازی و ابهام را عامل از دست دادن  مخاطب دانست و گفت این امر سبب می شود که منتقدان این دسته از شاعران را متهم به تفنن سرایی کنند.

دکتر شریعتی

در ادامه مراسم، شاعرانی چون «محمد جعفري» ، «سيد جاويد حسيني»، «ناصر عارفي»، «دكتر حفيظ‌الله شريعتي» دوبيتي‌سرا، «محمود تاجيك»، «محمدحسين فياض»، «سلمانعلي زكي»، «احمد اهراري»، «محسن سعيدي» و خانم‌ها «زهرا زاهدی »،"زهرا بوستانی"، «زيبا احمدي» و «معصومه موسوي» به شعرخواني پرداختند.

سپس اسدالله اميري، رايزن فرهنگي سفارت جمهوري افغانستان در ايران ضمن اشاره به جايگاه تاريخي افغانستان چنین ایراد کرد: ممكن است تاريخ افغانستان در يك برهه‌هايي دچار سكته‌هايي شده باشد، ولي من معتقدم با حضور شما جوانان، افغانستان دوباره به شكوه و بالندگي خواهد رسيد.

اميري فعاليت‌هاي فرهنگي رايزني فرهنگي در بيست‌وچهارمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران را درجهت ارتقاي فرهنگ افغانستان  در سه حوزه خلاصه كرد:
نخست، حضور افغانستان با مكتوبات فرهنگي خود در 5 غرفه افغانستان  با  1700 جلد کتاب در عناوین وموضوعات مختلف که ازاین تعداد حدود ۱700 عنوان کتاب، چاپ داخل افغانستان بوده که به این منظور از داخل منتقل و در نمایشگاه شرکت داده شده است.وی خاطر نشان ساخت که این حضور چشمگیر در مقایسه با سال های گذشته که معمولا فضای غرفه­ها با نشان دادن پوشش­ها و لباس­ها پر می شد،حایز اهمیت است.
دوم، برگزاري نشست‌هاي فرهنگي در جهت شناساندن نيروها و سرمايه‌هاي فرهنگي افغانستان.

(شعری از خانم زهرا زاهدی که در محفل قرایت شد)

زهرا زاهدی

 بهار آویزان شده است از درختان شهر

 سر در آورده از گلدان­های سبز عید

حتی،سر در آورده از گل های کوچک قالی.

 ***

 بهار به مزارع سبزی رسیده است

 به دشت­های گندم و کاهو

و حوض های پرورش ماهی.

 

آهسته­تر بیا بهار

 

آمدن تو پایان زندگیست برای ماهیان

 آمدنت پایان زندگیست برای پدر معصومه.

 بهار!

 بهار!

 آهسته تر بیا!

 بازارها شلوغ است.

 آجیل و میوه فراوان ...

 اما

دخترک همشهری­ام هنوز دستگیره های رنگی اش را می فروشد

 آهسته تر بیا!

 دار قالی بلند است

  و  گل بهار به معجزه­ای­­ می اندیشد

 تا رگ­های خشک مادرش را به رودخانه­ای پیوند بزند.

 شب­ها پدرم بوی سیمان می­دهد

 بوی خاک

 بوی زندگی

 بوی نان

 بوی عشق...

از استخوان­های فرسوده اش چه می خواهی بهار؟

هر سال که می رسی

 خمیده­تر می شود

 و ناله­هایش

 فرشتگان را بر شانه­هایم می گریاند.

 هر سال که میرسی

 خیابان نو می شود

جامه­ها نو

روز،نو.

به این فکر می کنم

 کفش ­های علی چرا نو نمی­شود؟

 در کدام خانه جا گذاشته­ای

 سخاوتت را؟