بنام نامی حضرت دوست

به منزل کوش مانند مه نو *** در این نیلی فضا هر دم فزون شو

مقام خویش اگر خواهی در این دیر *** به حق دل بند و راه مصطفی رو

(( مرحوم علّامه اقبال لاهوری))

طلوع خورشید خاتَم نبوت و ظهور ماهتاب فقاهت جعفری خجسته باد !

بهانه ای آفرینش :

با آمدن ربیع المولود ، انگار جهان وارد فضائی تازه ای می شود ، دل های خسته ای مان ناخواسته بهاری شده و شور و شوق عجیبی سراسر وجود مان را فرا میگیرد .

ساز های خاموش جانها مان دوباره کوک شده  نغمه های شور انگیز سر می دهند ! نخل ایمان دیگر باره به بار می نشیند ، سرزمین وجود مؤمنان سرسبز و گلفشان می شود ، هرچه به نیمه ای این ماه نزدیکتر می شویم ، این شور و شعف بیشتر و بیشتر می شود . چه رازی عظمیی میان 12 و 17 ربیع ، نهفته است که هر ساله ما را به وحدت و یگانگی فرا می خواند . نسیم روان افزائی برادری و همرنگی را در جویبار جان مان جاری می گرداند  ! موزیک روح نواز وحدت از هر کوی برزن مجازی و حقیقی بلند است و... تا اینکه با نور افشانی وجود مقدس خاتَم و خاتِم پیغام آوران الهی در هفدهم ، این شوق و شادی به اوج می رسد ! .

چه بگویم که این سرور و سرزندگی خاص وجود خاکی ما خاکنشینان نیست ، بلکه ؛ چه بسا جام وجود نوری افلاکیان هم از شوق و شور لبریز می شود ، همه ای خوبرویان افلاک نشین دامن کشان ، دست افشان و پای کوبان  ولادت باسعادت این یگانه ای هستی را جشن می گیرند ، زیرا ؛ انسان کامل ، جوهر خلقت ، ختم رسولان ، اشرف مخلوقات و بهانه ای آفرینش پا به عالم وجود می گذارد و حقیقتاً این اندک بهانه ای نیست !!؟ .

 بیدار گران دوران !

هیچ خردمندی نمی تواند بپذیرد که جهان آفرینش با این همه نظم و پیچیدگی بی مانند به صورت ((خودآ)) پدید آمده باشد ! هستی شک پذیر نیست و باید این هست را هدفی باشد و این حضور را نهایتی ! بر خلاف باور پوچگرایان هیچ اندیش ، هرگز روح و روان انسان نمی تواند خود را فریب دهد که ما همچون علفی هست شده و به سبزی گرایده آنگاه با سپری شدن بهار زندگی و  فرا رسیدن خزان عمر به نیستی گراییم و دیگر هیچ !!؟ .

گرچه پدیده ای بنام انسان تنها موجودی است که در آفرینش بی مانند و پیچیده اش ، آب و آتش را با هم در وجود خویش دارد ! شاهان خرد و غریزه هر کدام او را به سوی خود می خوانند ، خرد به راهش می خواند و به گردش در شاهراه عظیم فطرت ، که از او انسان کامل بسازد ، تا با شایستگی تاج افتخار اشرفیت موجودات را برسرش نهد و در نهایت هم چون حلاج بانگ اناالحق زند و به هستی مطلق برسد ، همان ((بود و هستی)) واقعی که شاهزاده ای سرگشته ای همچون ((بودا)) نیروانایش می خواند که انسان سرگشته جز بدین ((وصل)) هرگز روی آرامش نخواهد دید ! و همچون نی مولانا از بی ریشه گی خویش همواره خواهد نالید ! .

اما ؛ غریزه به چاهش فرا می خواند ، با وسوسه های از جنس لذت های این جهانی ، با طنابی از تار و  پود خواهش های نفسانی برای ارضائی شکم و زیر شکم !؟ ؛ می توان گفت : کشور وجود آدمی همواره صحنه ای درگیری میان پاره های انسانی و حیوانی پیکر خود اوست ! ایمان و شیطان برای حاکمیت وجودش همواره در کشاکش و تلاش اند ! . آدمی در این میان مختار است که افسار وجود خویش را بدست کدام ساربان دهد ! راهبری همچون خرد که وی را به راه می برد و در نهایت به مقصد حقیقی رهنمون اش می کند و یا فریب رنگ و لعاب لذت ها را می خورد و با فریب خودش نقد را به نسیه نمی فروشد و همچون دیگر حیوانات دنبال ارضائی غریزه اش است آن هم از هر راه ممکن ! چرا که دیگر اینجا هدفش وسلیه را توجیه میکند !! .

شک نباید کرد که آفریدگار هستی وقتی از روح افلاکی خودش در جسم خاکی آدمی دمید هرگز او را به حال خودش رها نکرد ، به خصوص که در صحنه ای آفرینش این موجود عجیب (انسان) ، مقرب ترین فرشتگانش(ابلیس) با آتش حسادت گُر گرفت و با رانده شدنش از جایگاه قرب الهی ، به دشمن ابدی انسان تبدیل شد ! . اینجاست که پروردگار عزیز و عظیم ، بهترین بندگانش را در هر عصر و دورانی برای هدایت و راهبری جوامع انسانی گزینش می کند و این گونه است که این انسان های کامل علم بردار رستگاری آدمی می شوند و هدایت گر انسان ها به سوی کمال مطلق ! بیدارگران فطرت خواب آلود بشر به سوی نهایت مطلق ! رهبران دلسوز انسان به سوی تمدن مادی و نجات اخروی ! انذار دهندگان خرد های انسانی در رویاروی با خواسته های جذاب نفس و دام های رنگین شیطانی و... !؟ .

عصاره ای هستی !

بی گمان جوامع انسانی این روند تکاملی عظیم و پیچیده را با فراز و فرود های فراوانی پشت سر گذاشته اند . تکاملی که در عرصه ای مادی و دنیوی ، وی را به مدنیت رسانده و به مرور مسیر پیشرفت را طی نموده اند ، تا جای که امروزه قله های سر به فلک دانش ها را یکی پس از دیگر فتح میکنند ! در این راستا چه بسا انسان های خداگونه ای که در شاهراه بی مانند کمال معنوی گامزن بوده اند . باید پذیرفت که  فرستادگان الهی ، بیدارگران و ناجیان پیغام آور در این میان نقش برجسته و بی نظیری داشته اند . در نهایت به این باور می رسیم که حتی همین پیام آوران خود نیز ، به گونه ای جاده ای تکامل را طی نموده اند که گرچند همگان نور و مشعل هدایت اند . اما ؛ می توان گفت : انبیای پسین همواره مکمل رسولان پیشین بوده اند ! .

اینجا وقتی انسان در مسیر پیمایش هستی به بلوغ می رسد ، حکایت ارسال رُسُل و اعزام انبیأ هم به پایان راهش می رسد و آخرین پیام آور و فرستاده ای الهی از سرزمین تفتیده و جهل آلود حجاز ، پا به عرصه ای وجود می گذارد . تا هم خاتِم بیدارگران باشد و هم خاتَم هادیان خلق از سوی پروردگار هستی ! پس این خاتم باید انسان کامل باشد تا بتواند برای همیشه ای تاریخ با مشعل آیین اش راهبر و راهنمائی خلق باشد و ایشان را به وادی رستگاری و کمال مطلق رهمنون شود . چنین انسانی باید در نوع خود کامل ترین باشد و اگر بخواهیم انبیأ الهی را انسان های کامل بدانیم بی گمان ختم رسولان عصاره ای این کمال است و در نهایت می توان اذعان داشت که او عصاره ای هستی و بدون گزافه ، بهانه ای خلقت است که اگر نبود شاید آفریده ای افتخار آفرینش نمی یافت !!؟ . زیرا ؛ که حق خود فرمود :

(( لولاک ما خلقت الافلاک))

تداوم رسالت :

تردیدی نیست که امامت تدوام رسالت است که اگر نباشد ، اکمال دین و اتمام نعمتی در کار نخواهد بود ! همان که از برکه ای ((غدیر)) جوشید ؛ در سالهای سخت و سرد ((سکوت)) فروخفت و همدم چاه های نخلستان  شد ؛ در خلافت ((حیدری)) کوفه اندکی به بار نشست ؛ در ((جمل و صفین)) چشمان فتنه را از حدقه های پوک بی خردان جاهل فرو کشید ؛ با صبر و بردباری ((حسن)) صلح و سلامت اسلام را به ارمغان آورد ؛ در قربانگاه ((نینوا)) با تیغ جهل و ستم از قفا سربریده شد تا خونش تدوام آیین احمدی را در پی داشته باشد ! ؛ با مناجات شب و نوائی سحرگاهی ((سجاد)) بر سجدگاه عبودیت ، در سوز و گداز خدا و خلق سوخت و دم برنیاورد ؛ در حیات ((باقر)) دانه های دانش و معرفت شکافت و با بنیانگذاری دانشگاه عظیم در عصر ((صادق)) به بار نشست ، تا چراغ علم و فقاهت نخستین مذهب به هزاران دانش پژوه عرضه شود . و این گونه بود که صداقت علمی صادق آل رسول آیین محمدی را بیمه کرد و بنیان تمدن عظیم اسلامی را پایه ریزی نمود .

اینک : این نوشتار ناقابل عرض ارادتی است ، همچون برگ سبزی از درویش بی نوائی که جز این هیچ ندارد تا به پیشگاه این دو رادمرد بی مانند تاریخ بشریت تقدیم کند ، تا باشد که مورد قبول آن حضرات واقع شده و مورد پسند پیروان صدیق و صادق اش قرار گیرد .

بدرود تا درود دیگر !