بنام آنکه جان را فکرت آموخت

از دیده ای زمانه روان است جوی خون *** ای دیده ای زمانه بگو ، تا چه دیده ای !؟

مهاجرت

مهاجرت ، پیش زمینه ها و پیآمد ها !؟

پیش سخن :

بدون تردید ، پدیده ای بنام ((هجرت)) و یا ((مهاجرت)) موضوع تازه ای نبوده ؛ بلکه ، قدمت آن با فراخنائی تاریخ بشری برابری می کند . می توان گفت : این پدیده تقریباً همزاد آدمی و برخی از حیوانات بوده و از گذشته های دور تا کنون به گونه های متفاوت ؛ اما ، مستمر و مداوم در زندگی توده های انسانی و دسته های حیوانی اتفاق افتاده است . مهاجرت و هجرت گرچند در نگاه اول از بار منفی ترک زادگاه ، ترک وطن ، بجا گذاری داشته و ناداشته ها و... برخوردار است . به ویژه که حب زادگاه و وطن برای هر انسانی فطری و ذاتی بوده و به قول معروف : ((دوستی وطن جز از ایمان است !؟ ))  .

 با این وجود ، ترک زادگاه و وطن همیشه هم ناپسند نبوده و نه تنها بار منفی ندارد ؛ بلکه ، چه بسا گاهی لازم و ضروری نیز می نماید . ترک زادبوم برای آدمی ، تنها در صورتی می تواند ناپسند باشد ، که عوامل مهم زیستی همانند : هویت ، امنیت ، درآمد و... برای انسان در زادبوم اش مهیّا بوده و خطری هم در کمین اش نباشد ، با وجود این ؛ شخص یا اشخاص زیاده خواه اسیر زرق و برق سرزمین های دیگر شده و بدون کدام دلیل خاصی دست به مهاجرت بزنند . هجرتی که هیچ الزام و اجباری در آن ، برای فرد وجود نداشته باشد . چنین مهاجرتی از نظر هر انسانی ناپسند بوده و نزد هر وجدانی بیداری محکوم است .

اوج گیری مهاجرت هموطنان به خصوص ((مردم جاغوری)) طی سالهای اخیر ، به سوی سرزمین های غربی (اروپائی) ، استرالیا و... ، ممکن است پرسش های بسیاری را در ذهن دوستان نکته سنج ، اندیشمند و متفکر هم دیار به وجود آورد : آیا این مهاجرت گسترده پس از سقوط نظام سیاه طالبان هنوز لازم است ؟ براستی تحمل این همه رنج ، زجر و پذیرش خطر تا سرحد مرگ ارزش رسیدن به ((بهشت موعود !؟ )) را دارد ؟ پیآمدهای این مهاجرت برای پیشآهنگان این سفر سخت ، تلخ ، خطرناک و مرگ آور چگونه بوده است ؟ چه راهکارهای برای کاهش سرعت این پدیده می تواند وجود داشته باشد ؟ و... .

تردیدی نیست که مهاجرت مردم و هموطنان ما طی سه دهه ای گذشته بر اثر ناامنی ، جنگ ، گرسنگی ، خشکسالی و... تا کنون توجیه پذیر بوده و از نظر همگان به عنوان اجبار و از روی ناچاری پذیرفته شده بود . اما ، اکنون با وجود برقراری حکومت مرکزی دلخواه مردم ، دموکراسی نیم بند ، انتخابات و آزادی فرهنگی نسبی ، سرعت در نظام معارف و آموزش و نیز امنیت نسبی در بسیاری از نقاط کشور و... به جای اینکه روند کاهش را در پیش بگیرد ، سرعت افزایش را به خود گرفته است ! تدوام و شتاب این پدیده ای غم انگیز ، ممکن است ذهن کنجکاو هر هم وطنی را به کنکاش وادارد ، که به راستی چرا این موج دردناک و بعضاً مرگ آور همچنان در حال اوجگیری است ؟ آیا علت یا علل کافی برای این مهاجرت و ترک یار و دیار ، هنوز هم چون گذشته وجود دارد ؟ و ... .

پاسخ یابی برای پرسش های فوق مدت هاست که ذهن ناآرام و غربت زده ای نگارنده را خراش می دهد و همین ناقراری باعث شد که با وجود ، گرفتاری های بی شمار زندگی در دیار غریب و نیز مسؤلیت ها و مصروفیت های تحصیلی و... ، حداقل برای کسب آرامش ذهنی و ارضائی حس کنجکاوی ، در بازی با دکمه های جادوئی کیبورد ، در فضائی مجازی ورد (Word)، ترواش های ذهنی اش را قلمی نماید . امید که در فرجام نتایج پرثمری از این پژوهش را شاهد باشیم . نگارنده امیدوار است که سلسله نوشتار های را پیرامون این موضوع به کنکاش گرفته و به نشر بسپارد و نیز چشم براه کرم دوستان خواننده که تا پایان این نوشتار، با ما همراه بوده و آنگاه بر کرسی قضاوت بینشینند ! البته ، انتقادات و پیشنهادات سازنده ای تان باله دو دیده !! .

الف –  تعریف واژه ای هجرت :

هِجرت و مُهاجرت در لغت : از ماده ((هَجر)) به معنای ((دوری)) و ((فاصله گیری)) از کسی یا چیزی که برای شخص عزیز و ارزشمند باشد . این واژه گرچند در میان فارسی زبانان متداول است ؛ اما ، ریشه ای عربی دارد . بدین لحاظ در ((فرهنگ عربی المنجد)) برای تعریف این کلمه این گونه می خوانیم : ((... هِجرت از ماده هَجر به فتح اول به معنای جدائی ، درازی ، سختی ، گرما و... است ... هِجرت و هُجرت به معنائی ترک دسته جمعی دیار ، جدائی از شهر و به شهر دیگر رفتن ... مُهاجِر به معنائی : کوچ نشین ، دور از وطن ...مُهاجرت یعنی از جای و شهری به جای و مکان دیگر رفتن ، بریدن از سرزمین و زادگاه  و رفتن به دیار دیگران و آن جا را دوست  خود گرفتن و... )) .

در اصطلاح : عبارتست از کوچیدن جماعت انسانی و گروه ها و دسته های حیوانی از جای به جای دیگر به دلایل زیستی ، جغرافیای ، جنگ و ناامنی ، فقر و تنگدستی ، خشکسالی و گرسنگی و ... که خواسته و  ناخواسته و از روی اجبار زادبوم خود را ترک نموده و راهی کشور ها و سرزمین های دیگر شوند . مهاجرت از نوع انسانی آن گرچند پدیده ای تازه ای نیست ولی ممکن است از علل و عوامل نسبتاً همانندی در فراخنائی تاریخ برخوردار باشد ، که بررسی این علل و عوامل در ادامه از مهمترین بخش این نوشتار خواهد بود .

ب – تاریخچه مهاجرت :

اشاره رفت که قدمت پدیده ای هجرت و مهاجرت به روزگار نخست خلقت بازمی گردد . به اندازه ای این همسانی برجسته است که می توان مهاجرت و هجرت را ((همزاد)) انسان و برخی گونه های حیوانی به شمار آورد . تردیدی نیست که میان مهاجرت انسان ها با دیگر موجودات در عین تشابه ، تفاوت های اساسی نیز وجود دارد . این تفاوت ها و تشابهات همانگونه که در آغاز و پیش درآمد مهاجرت ها موجود بوده ، به گونه ای در پیآمد ها و نتایج آن نیز برای همه ای موجودات نیز ، پدید آمده است .

- شباهت های مهاجرت برخی گونه های حیوانی با انسانها از گذشته ها تا کنون به دلیل کمبود و یا نبود مواد غذائی بوده که برای تدوام حیات شان به تلاش و تکاپو افتاده و از روی ناچاری زادگاه شان را ترک نموده برای بدست آوردن مواد ضروری و حیاتی شان دست به کوچ و جا به جای زده و راه سرزمین های دیگر را در پیش گرفته اند ! .

- تفاوت اساسی در آن است که برخی حیوانات مهاجر اصلاً تداوم حیات و زندگی شان در گیرو همین کوچ های فصلی است ، در حالی که انسانها تنها هنگام ضرورت و از روی ناچاری زادگاه شان را ترک می کنند . از طرفی مهاجرت انسان ها تنها به انگیزه های اقتصادی خلاصه نمی شود ؛ بلکه ،  چه بسا تهدید ها ، احساس خطر ، سلب آرامش ، جنگ و... پدیده های اند که انسان ها را به ترک زادگاه شان مجبور می کنند .

در گذشته ها ، پدیده ای مهاجرت همانگونه که برای مهاجرین پیام آور زندگی ، حیات ، امید ، دوام و... را داشته به همان اندازه ، برای مردم ، دسته ها و گونه های ساکن ((سرزمین های مهاجر پذیر)) مرگبار و نابود کننده بوده است . در هرصورت بررسی تاریخی این مسأله مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد ! که زمانی دیگری طلب دارد و فضائی دیگری ، در این مجال با توجه به فضای محدود این نوشتار تنها اشاره ای گذارائی به این مورد کافی خواهد بود .

1.       مهاجرت های ضروری  و سازنده :

بی گمان ((حرکت)) و تلاش برای دست یابی به زندگی بهتر از نظر تمام ادیان الهی ، مکتب های فلسفی و اندیشه های انسانی ، همواره ستودنی و قابل ستایش بوده است . توده های انسانی و حیوانی همیشه برای بقأ و ادامه حیات شان بر روی این کره ای خاکی تلاش پیگیر و مداوم داشته اند . ((حرکت)) در قاموس انسانی از گذشته های دور تا کنون آن قدر خواستنی و ستایش آمیز بوده که بزرگان دانش و اندیشه و خردگرایان از ((حرکت)) و ((هجرت)) به بودن و زندگی و از ((سکون)) و ((درجا زدن)) به مرگ و نیستی تعبیر کرده اند ! .

در این راستا ؛ ((هجرت)) را از مهمترین مصادیق ((حرکت)) انسانی می توان برشمرد ؛ زیرا ، هرگاه هجرت و مهاجرت در زندگی توده های انسانی پدید نمی آمد ، بدون تردید هیچگاهی شاهد ظهور تمدن های اولیه و پیشرفت های بعدی در زندگی جوامع انسانی نبودیم . که می توان حرکت سازنده و پیشتاز ((هجرت)) را به دو گونه ای معنوی و مادی دسته بندی کرد :

یک – هجرت با انگیزه ای معنوی و آیینی :

  گرچند بیشتر حرکت ها و هجرت های توده ها و جوامع انسانی با انگیزه ای مادی و اقتصادی و در پی کسب معاش و بدست آوردن آذوقه صورت گرفته ؛ اما ، بعضاً انگیزه های ارزشمند معنوی و دینی نیز هجرت انسان ها را بدنبال داشته ، که توده های دیندار جوامع انسانی ، برای پاسداری از ایمان و آیین شان و یا بخاطر حفظ باورها و عقاید شان ، ترک زادگاه نموده و به ناچار راهی سرزمین های دیگر شده اند . که از نمونه های بارز هجرت معنوی و آیینی ، می توان از مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به رهبری حضرت موسی(ع) ؛ هجرت اصحاب کهف و پناه بردن شان به غار و خواب مشهور طولانی ایشان با امداد الهی ؛ هجرت های مسلمانان به حبشه و نیز هجرت پیامبرگرامی اسلام از مکه به  مدینه نام برد . پدیده ای  ((هجرت)) نزد مسلمانان به قدری ارزشمند بوده که به جای ولادت یا بعثت پیامبراکرم(ص) ، هجرت آن حضرت را مبدأ تاریخ اسلام قرار داده اند .

دو – مهاجرت با انگیزه ای مادی و اقتصادی :

می دانیم که انسان های نخستین در آغاز با ساختار قبیله ای و به صورت کوچی ، در حالت سیّار و سیّال زندگی می کردند . طوریکه درآمد و امرار معاش شان پس از اهلی و رام نمودن برخی حیوانات بیشتر از طریق دامداری تأمین می شد . در چنین حالتی همواره گله های بزرگ دام ، نیازمند مرتع و چراگاه بودند . کثرت نفوس به انشعاب در قبیله انجامید و انشعاب به ناچار ((کوچ)) و ((مهاجرت)) را برای یافتن چراگاه های تازه در پی داشت . این چرخه همچنان ادامه داشت ، تا به سکونت در کنار رودها منجر شده و بدین گونه تمدن های اولیه ای انسانی پا گرفت .

 از نمونه ای بارز آن زندگی ابتدائی ، می توان از زندگی کوچی های ((پشتون)) نام برد ، که سوگمندانه تا کنون به همان شکل ابتدائی ، در کشور عقب مانده ای ما ادامه داشته و هرساله فجایع انسانی همراه با نابودی مراتع  ، مزارع ، آبادی ها ، قریه ها و مناطق مختلف را در پی داشته است . تردیدی نیست که حکومت ها و نظام های ناعادلانه در ساختار سیاسی گذشته ای وطن با عملکرد جانبدارانه ای حکام ستمگر ، هم عقب ماندگی مردم کوچی را در پی داشته و هم جمعی کثیری از ساکنان مناطق مورد تهاجم کوچی ها به ویژه ((هزاره ها)) را آواره و مهاجر نموده و یا از هستی ساقط کرده است  .

سرانجام ، با کشف کشاروزی و سکونت انسان ها در کنار رود های بزرگ ، توده های انسانی یک گام به جلو برداشته و روستا ها را پدید آوردند . به مرور روستاهای کوچک اولیه تبدیل به شهر شد و این گونه تمدن های نخستین بشری با ((هجرت)) و سکونت انسان ها در کنار رود ها شکل گرفت و... همانند :

الف) از نخستین تمدن های انسانی ، ((تمدن بین النهرین)) است که بر اثر مهاجرت و سکونت پدیدار گشت .

ب) تمدن باستانی و کهن ((موهنجودارو)) در کنار رود سند به دنبال مهاجرت و سکونت پدید آمد .

ج) مهاجرت و سکونت انسان ها در کنار رود نیل تمدن باستانی عظیم مصر را بدنبال داشت .

د) گویا مهاجرت انسان های از نژاد ترک و مغول ، به 250 سال پیش از میلاد مسیح باز می گردد که بر اثر خشکسالی ویرانگر ، شمال چین و مناطق مغولستان ، قبایلی از ترک ها و مغول ها به فرماندهی اغوزخان یا اغورخان به سوی جنوب مهاجرت کوچ نموده و در دامنه های سلسله کوه های هندوکش و بابا ، مسکن گزیدند که در نهایت پدیداری تمدن با شکوه کوشانی با گسترش آیین بودائی را در پی داشت .

هـ) گویند : مهاجرت آریای ها از شمال سیبری به فلات ایران و شبه قاره هند تمدن ساز بوده است و... .

به طور کلی تمام مهاجرت های توده های انسانی و گروه های حیوانی گرچند همواره با سختی ، دشواری و چه بسا با تلفات همراه بوده است ؛ اما ، تدوام حیات و بقأ نسل ایشان را در پی داشته است . در مجموع ، این تکاپو و پویندگی ثمر بخش بوده و بعضاً نتایج و پیآمدهای نیک و سازنده ای را برای مهاجران به همراه داشته اند . چه بسا اگر این مهاجرت ها اتفاق نمی افتاد تمدن های نخستین به وجود نمی آمد و اگر تمدن های ((دوره اولیه)) شکل نمی گرفت ، بدون شک تمدن های ((عصر میانه)) که به گونه ای وام گیر تمدن های پیشین بوده اند ، نیز ظهور نمی کرد و در نهایت تمدن ((عصر جدید)) هرگز به بار نمی نشست و بشریت هیچگاهی به این همه پیشرفت در عرصه های مختلف زندگی از علوم و دانش های گوناگون نمی رسید و در نتیجه اگر پیشرفت در زندگی جوامع بشری اتفاق نمی افتاد در جا زدن بود . که سرانجام ، بر اثر کثرت نفوس و کمی آذوقه ، توده های متراکم انسانی تیغ برگلوی هم گذاشته ، به همخواری پرداخته و به نابودی کشانیده می شدند ! .

2. مهاجرت های مهاجم ، ویرانگر و سوزنده !

نوعی دیگر از حرکت جمعی انسان ها ، از نوع هجرت سازنده نبوده ؛ بلکه ، به گونه ای ویرانگر و سوزنده بوده اند . گرچند ممکن است که همان دو انگیزه مادی و معنوی در این ((حرکت هجومی)) نیز دخیل بوده باشد . در واقع این یورش جمعی بیشتر از نوع ((تهاجم)) بوده ، تا از گونه ای ((هجرت)) ؛ سوزنده بوده تا سازنده ؛ ویرانگر بوده اند تا آباد کننده و... این نوع حرکت جمعی ، بیشتر یا از نوع سلطه جوئی و جهانگشائی و یا برای غارت و چپاول و گردآوری مال و اموال و یا از نوع تسخیر و تصرف سرزمین ها بوده است . افراد شریک در این حرکت جمعی بیشتر ((مُهاجم)) بوده اند تا ((مُهاجر)) ! که نمونه های بسیاری را در تاریخ جوامع انسانی از گذشته های دور تا کنون شاهد بوده و مهمترین آنها را می توان این گونه به شمارش گرفت :

الف ) تهاجم اسکندر مقدونی به مشرق و نابودی سلسله حکومت های شرقی و... .

ب) تهاجم هون ها به رهبری آتیلا در قرن چهارم میلادی که منجر به سقوط امپراطوری روم غربی شد .

ج ) تهاجم مغول ها به سرزمین های اسلامی و سقوط خلافت عباسی در بغداد و... .

د) هجوم تیمور لنگ به جنوب ، تسخیر سرزمین ها و کشتارهای خونین و... .

هـ ) تهاجم گسترده ، خونین و ویرانگر صلیبی ها به شرق با انگیزه دینی که بیش از دوصد سال طول کشید .

و ) مهاجرت اروپائی ها به قاره امریکا  ، نابودی تمدن های کهن آن سرزمین و نسل کشی های سرخ پوستان .

ز ) عصر استعمار اروپائی همراه با تسخیر و غارت منابع سرزمین های شرقی ، اسلامی و افریقائی وسکونت دایمی در سرزمین های مستعمره به خصوص دو قاره بزرگ امریکای شمالی ، مرکزی و جنوبی ؛ و قاره بزرگ استرالیا . در بیشتر این موارد با کشتار ، نابودی و نسل کشی ها ساکنان اصلی و بومی مناطق مستعمره همراه و بوده است ، می توان گفت : که پایه های تمدن اروپائی بر خاکستر تمدن های کهن این قاره ها بنا شده است !؟.

در مقیاس کوچکتر ، از مهاجرت پشتونها از اطراف کوه های سلیمان در پاکستان و پیشروی شان به سوی شمال می توان نام برد که به مرور غصب و تصرف سرزمین های ((هزاره ها)) وکوچک شدن و محدود شدن شکل جغرافیای ((هزارستان)) را در پی داشت . مهاجرت و غصب که بعد ها در عصر عبدالرحمان جابر به اوج خود رسید و هزارستان وسیع بیش از پیش فشرده شد . مردم هزاره از مناطق آباد ، حاصلخیز و سرزمین های آبائی و اجدادی شان به سوی شمال و مناطق سرد ، سخت و صخره ای در مرکز ، هزارستان رانده شدند و در نهایت هزارستان شکل امروزی و کوچک شده را به خود گرفت ! که از پیآمد های دردناک آن واگذاری مناطق گسترده ای از هزارستان بعنوان چراگاه ، به کوچی های مهاجم و مهاجر پشتون بود ، که تا کنون هر ساله شاهد تکرار این تهاجم گسترده و پیآمد های ویرانگر آن هستیم .

ادامه دارد ... !  بدرود تا درود دیگر .