در انتخابات جاغوری چه گذشت؟
در انتخابات جاغوری چه گذشت؟
نویسنده: عبدالله دانش http://sangmasha.blogfa.com
بیست و نهم اسد امسال انتخابات دوم ریاست جمهوری درافغانستان یک روز سر نوشت ساز برای مردم افغانستان بود دراین روز بسیاری از انسان هایی که به آزادی ودموکراسی اعتقاد داشتند پای صندوق های رأی رفتند و به امید آنکه فردای آنان بهتر از دیروز شان گردد به شخص خاصی رأی دادند.
گزارش های رسیده از ولسوالی کلان جاغوری نیز حکایت از گرمی بازار انتخابات در روز انتخابات وقبل از آن دارند در بیست روز مانده به انتخابات فعالیت های سیاسی وانتخاباتی این خطه را به چار راه تبلیغات ها تبدیل کرده بود. می خواستم پیش از برگزاری انتخابات نکاتی را یاد آور شوم که به نظرم در جاغوری اتفاق می افتاد اما عمدا این مطلب را به تأخیر انداختم تا کسی تصور طرفداری ویا تبلیغ به نفع یکی از کاندیدا ها برایش پیش نیاید. اما واقعیت آن است که زمان انتخابات یک زمان بسیار پر التهاب است، هرگونه بحث جانبدارانه در این زمان منجر به مجادلات وقت گیر و بی نتیجه خواهد گردید. نکاتی دراین انتخابات و پیش از آن را قابل یاد آوری دانستم که به نظر نویسنده توجه به این نکات ما را به سوی فهم بیشتر ماهیت رفتارهای انتخاباتی هدایت خواهد کرد.
الف) مسافرت تعدادی از کاندیداهای ریاست جمهوری ومعاونین آنها حاکی از آن بود که جاغوری دراین انتخابات بیش از انتخابات های گذشته مورد توجه واقع شد. به نظر می رسد این امر از دو دلیل مهم ناشی شده است.
- تعدادرأی دهندگان؛ بنا به گزارش های رسیده از جاغوری برای واجدین شرایط رأی دهی در این منطقه بیش از 120000( صد وبیست هزار) کارت رأی توزیع شده است. که این تعداد رأی دهنده در تغییر معادلات انتخاباتی به خصوص در زمان کنونی که مناطق نا امن در کشور رو به فزونی است، می تواند نقش بسزایی داشته باشد. این فاکتور به عنوان یک سرمایه مهم منطقه ای می توانست نقش مهمی در بالابردن نام و آوازه جاغوری ایفا کند. اما آنطور که باید وشاید مردم ومسئولین جاغوری نتوانستند از این برگ برنده استفاده درست وحساب شده داشته باشند. به نظر می رسد عدم وجود یک مرکز تصمیم گیری واحد در جاغوری و پراکندگی نخبگان، ونیز به ابتذال کشیده شدن سیاست ونخبگی، سبب شده گردیده بود که هرکس برای خود تصمیم بگیرد و این سرمایه مهم منطقه ای را به هرکسی و در برابر قیمت های ناچیزی (مانند موتر های لوکس) بفروشد. البته همه مردم جاغوری به خوبی می دانند که بسیاری از نخبگان جاغوری سال هاست که به دنبال منافع نازل شخصی خود شان اند و از این نوع سرمایه ها بسیار به هدر داده اند و همواره مردم جاغوری بهای بسیار سنگینی برای ابتذال نخبگان جاغوری پرداخته اند. آیا سبقت در پیوستن هریک از این نخبگان به ستادهای انتخاباتی نامزد خاص، می تواند تفسیری غیر از ابتذال در سطح نخبگان داشته باشد؟ من باورم نمی شود که این مسابقه نفسگیر براساس احساس وفاداری نسبت به جاغوری صورت بگیرد!!
- فاکتور های فرهنگی؛ به نظر می رسد نام وآوازه جاغوری چنان درسطح کشور پیچیده است که به گوش همه رسیده است. بالا بودن سطح فرهنگ وسواد در جاغوری، داشتن مردم خونگرم، فرهنگ دوست ومیهمان نواز، برخورداری از آب وهوای نسبتا مناسب، و اعتماد وامنیت اجتماعی و سیاسی مناسب و... فاکتورهای مهمی هستند که سبب جذب باز دیدکنندگان سیاسی از این منطقه شده است. دلیل دوم به این معنا است که این سیاستمداران با شنیدن نام وآوازه جاغوری به دنبال فرصت بودند تا از این منطقه دیدن کنند و تبلیغات انتخاباتی بهانه خوبی برای آنان فراهم آورده بود که هم به کمپاین بپردازند وهم حضور آن ها در جاغوری با شور واحساسات مردم همراه شود. این امر واضح است که چنین شور واحساساتی در غیر از زمان انتخابات برای ورود آنان قابل تصور نخواهد بود.
ب) مردم جاغوری، بر اساس گزارش ها، از همه ی کاندیداها ویا نمایندگان آنان که به این منطقه سفر کرده اند استقبال چشمگیری به عمل آوردند. هر کسی که با جاغوری آشنایی دارد می داند که زیادی استقبال کنندگان به معنای پاسخ مثبت به کاندیدای استقبال شده نیست. بهتر آن است که این امر را به نوع منش سیاسی خاص از یک سو و به کنجکاوی در مورد کاندیداها و برنامه های آینده ی آنها از سوی دیگر نسبت دهیم. منش سیاسی خاص به معنای وجود درصدی از مردمی است که آگاهانه به دنبال انتخاب خود اند. همین امر باعث پیچیدگی مردم جاغوری شده است که اکثر به آن اعتقاد دارند. هرچند که این درصد بسیار اندک بوده و بیشتر مردم جاغوری درکنار دیگر اقوام ساکن افغانستان بیشترمتأثر از احساسات قومی اند تا عقلانیت سیاسی. این مسأله ای است که بر ساختار سیاسی افغانستان حاکم است و دور شدن از این منش سیاسی خاص نیاز به زمان زیادی دارد تا احساسات قبیله ای جای خود را به عقلانیت سیاسی بدهد. به همین جهت به نظرمن بشردوست هیچگاه از مناطق غیر هزاره رأی اول را ندارد چنانکه کرزی ویا داکتر عبدالله در مناطق هزاره بعد از بشر دوست قرار خواهد داشت حتی اگر این منطقه جاغوری باشد.
پ)وعده هایی که از طرف کمپاین کنندگان صورت می گرفت چندان عملیاتی نبودند وبه عبارت بهتر تنها به درد بر انگیختن احساسات و جذب آراء مردم می خورند. بنا براین هیچ امیدی برای تحقق یافتن خواسته های مردم جاغوری با پیروزی هرکدام از کاندیداهایی که به مردم جاغوری قول هایی را سپرده اند، نخواهد بود. بهتر است اینگونه بگویم وضع به همان منوال سابق پیش خواهد رفت وهیچ تغییرچشمگیری در جهت انکشاف جاغوری در پنج سال آتی متصور نیست.
ت) مطالبات مردم جاغوری از همه ی کاندیداها تکراری بود که بیشتر بر ولایت شدن جاغوری متمرکز گرده بود. باید به این نکته دقت کرد که سیاستمداران کاندید دوره دوم ریاست جمهوری این مطلب را به خوبی درک کرده اند که این خواسته بیش از هر خواسته دیگر دهن پرکن اما غیر عملی است و موقعیت خوبی را برای استفاده سیاسی آن ها فراهم می آورد به همین جهت ولایت شدن جاغوری را پوششی برای هرگونه رفتار سیاسی قرار داده و خود را دراین خواسته همدرد با مردم جاغوری معرفی می کردند. به نظرمن این خواسته مردم جاغوری هرچند که مهم واساسی است اما چنان نیست که هر تازه از راه رسیده ای توان حل آن را داشته باشد، زیرا این امر مربوط به الزامات قانونی ای می شود که در کشور حاکم است. گذشته ازاین، این خواسته باعث شده است که نخبگان جاغوری در طرح خواسته های خود به بیراهه بروند و هر گونه خواسته دیگر که در امکان وسع رییس جمهور آینده است بازمانند. به نظرمن باید درکنار ولایت شدن جاغوری خواسته مهم دیگر باید طراحی می شد که از یک طرف مربوط به توسعه وانکشاف این منطقه باشدواز طرف دیگر زود بازده و از سوی سوم در حد توان کاندید خاص باشد. بنا براین بهتر این بود که مسؤولان جاغوری درایت بیشتر به خرج می دادند و طرح های کوچک انکشافی وفوری را پیش پای نامزدهای انتخابات قرار می دادند که در توان فعلی آن ها می بود و فورا آن طرح ها را عملی می ساختند. به نظر می رسد این نوع طرح های انکشافی بهتر از صرف طعام در هوتل ها می توانست باعث جذب بیشتر آراء گردد. چنانکه شاهدیم روند طی شده در نهایت به نفع جاغوری تمام نشد زیرا فرد منتخب مردم جاغوری به ریاست جمهوری نخواهد رسید و دیگرکاندیدا ها هم این استدلال را دارند که عمل به قول آن ها متوقف بر رأی مردم به آنها بود که صورت عملی به خود نگرفت.
ث) قضیه مهمی که در جاغوری اتفاق افتاد تشکیل کمیسیون تقلیل نامزدهای شورای ولایتی بود که به ویژه در این سایت باعث پدید آمدن یک بحث جدی گردید. هرچند که قضاوت جدی دراین امر نیاز به بحث جداگانه ای دارد اما به طور کوتاه می توان به جنبه هایی از این مطلب نگاه واقع بینانه انداخت:
- همه ی اعضای کمیسیون تقلیل وبلکه اکثریت قاطع مردم جاغوری بر این نکته اعتقاد داشتند که باید برای جلو گیری از شکست، کاری انجام داد. بر همین اساس در نشست های اولیه میان سه نهاد: «شورای علمای جاغوری » با مرکزیت داخل، و «شورای معارف جاغوری» و «مجمع علما وطلاب جاغوری» با مرکزیت خارج از کشور، اصل قضیه مورد توافق قرار گرفت و بنا شد هیئتی متشکل از سه نهاد مذکور کار را دنبال کنند که در نهایت با کناره گیری دو نهاد داخلی این تصمیم به شکست منجر شد و مجمع دراین مرحله به تنهایی وارد میدان گردید.
- این روند باعث موضعگیری های موافق ومخالف گردید که همه ی خوانندگان محترم از آن به خوبی آگاهی دارند.
- کنار کشیدن دو نهاد داخلی حکایت از این داشت که چندان امیدی به نتیجه بخشی چنین کاری وجود ندارد و از آن جهت که آنها در منطقه برای ادامه حیات خود بیش از مجمع علما به آینده نگری نیاز داشتند، برای محفوظ ماندن از پیامدهای منفی این کار، خود را کنار کشیدند و عملا از یک همکاری سالم با مجمع علما که قول آن را داده بودند دریغ ورزیدند. به نظر می رسد، آنها به جای نصیحت عالمانه وعارفانه به مجمع، در حقیقت با کتمان جنبه های منفی این کار، مجمع را در میدان تنها رها کردند، درحالیکه پیش از این با مجمع قول همکاری مساعد داده بودند. شاید این تصور دور از واقع نباشد که این دو نهاد عمدا می خواستند چهره مجمع خارج نشین را که به خیال آنها رقیب پر قدرت آینده ی آنها خواهد بود، خدشه دار کنند.
- به نظر من آنچه اتفاق افتاده ریشه در ماهیت متضاد شوراهای داخلی وخارجی دارد. ماهیت اصلی شوراهای داخلی براساس نوع محیطی که درآن به حیات خود ادامه می دهند این است که بیشتر «عملگرا» و «سود گرا» اند تا «وظیفه گرا»، بنا براین دست به تصمیماتی که دارای کارکرد مثبت برای آن ها نباشند نخواهند زد، این درحالی است که ویژگی اصلی مجمع علمای خارج از کشور به دلیل محیطی که درآن رشد کرده است «وظیفه گرایی» است.
- به نظرمی رسد مجمع علما با این کار یک بار دیگر مورد امتحان مردم واقع شد، به همین جهت آنچه برای مجمع اهمیت دارد نمراتی است که اکثریت مردم به این مجمع می دهند به همین جهت مخالفت یا موافقت افراد خاص نمی تواند معیار واقعی محسوب شود.
- به نظر من اکنون خیلی زود است که نمره های مردم را محاسبه کنیم به همین دلیل باید منتظر بود که آیا در آینده به ویژه در انتخابات شورای ملی که سال آینده برگزار می گردد، مجمع می تواند گام مثبت دیگری در پرونده ی خود به ثبت برساند؟
- آنچه دراین روند اتفاق افتاد تجربه ی جدیدی برای مجمع نیز محسوب می شود که ضرورتا بر تجربه قبلی آن باید افزوده گردد تا درآینده باعث تصمیم های حساب شده تر گردیده و به رشد و شکوفایی یک مجمع دینی – مردمی کمک نماید.
این مطلب در وبلاگ سنگماشه نیز به نشر رسیده است.