بررسی نقش شورای علمای کابل در انتخابات اخیر
بنام خدا
تذکر: ذیل نوشته اخیر بنده تحت عنوان مقالات علمی یا بیانیه های سیاسی که در وبلاگ پیام منتشر شده است یکی از دوستان ما بنام آقای ضیا شفای فارغ التحصیل از دانشکده اقتصاد کابل نظری درج کرده بود و بنده پاسخی کوتاه نوشته در کامنت نظریات وبلاگ پیام گذاشتم.نظر آقای شفای و پاسخ آن را برای استفاده شما عزیزان بدلیل در برداشتن تحلیل جامعه شناختی از انتخابات پارلمانی اخیر افغانستان در این سایت نیز قرار میدهم.
سلام بر آقای افضلی!
اینکه شما فوق لیسانس در رشته علوم اجتماعی گرفته اید؛ جای خوشحالی است. لطف نموده نتایج انتخابات حوزه کابل را که ثمره تلاش مجمع علمای شیعه افغانستان که اعضای آنرا جامعه شناسان فارغ شده از حوزه علمیه قم تشکیل میدهد، مرور نموده و بعداً یک نظر جامعه شناسانه در مورد داشته باشید تا ما ازان استفاده ببریم.
پاسخ:
خدمت همه دوستان و بازديدكنندگان از وبلاگ پيام بخصوص خدمت جناب آقاي شفايي سلام عرض ميكنم.عيد سعيد غدير را به همه دوستان تبريك عرض ميكنم.
جناب آقاي شفاي سلام ! از اينكه اظهار لطف كرده و نسبت به درجه علمي بنده ابراز خرسندي نموده ايد از شماتشكر ميكنم. البته قابل يادآوري اينكه ممكن است از لحن جمله بندي شما مخاطبان و خوانندگان برداشت ديگري همانند سوگيري و پيش داوري در مورد شوراي علما و طعن و يا محك زدن بنده و... داشته باشند.حال آنكه ممكن است نيت شما چنين نباشد و ما هم فرض را برحسن نيت و گفتگو وتبادل نظر دوستانه ميگذارم و با اين نگاه خدمت عرض ميشود كه :
موضوعي كه به عنوان سوژه تحليل جامعه شناختي پشنهاد نموده ايد بسيار مناسب است. ضرورت دارد كه اينگونه موضوعات باوقت ودقت بيشتر مورد تحليل و ارزيابي قرار گيرد تا نقاط قوت و ضعف شناساي و در انتخابات دوره هاي بعد مدنظر قرار گيرند.
هرچند كه شما دركابل و درصحنه حضور داريد اما در مورد برداشت شما از شوراي علما بايد دو نكته را عرض كنم:
1- تا جاي كه بنده اطلاع دارم شوراي علماي كابل بموازات و برابر با ساير جريانهاي فعال سياسي مذهبي درگير مساله انتخابات بوده است اما اينكه تا چه اندازه فعاليت داشته و اين فعاليتها تاثيرگذار بوده نيازمند بررسي بيشتر است.كساني كه در صحنه بوده و از نزديك فعاليت وجايگاه اين نهاد را ميشناسند ميتوانند قضاوت درست تري داشته باشند.
2- راجع به ساختار و تركيب اين شورا بايد گفت ، تا جاي كه بنده اطلاع دارم برخلاف گفته شما در تركيب شوراي علما اكثرا علماي داخل افغانستان آنهم كساني هستند كه در زمان جهاد و دوران پس از آن افرادي موثر در صحنه سياست و اجتماع بوده اند. فعلا رويكرد اين شورا به اقتضاء زمان و شرايط كشور تعامل با اقوام و حاكميت سياسي كشور و مذاهب موجود در افغانستان مي باشد. اما در مورد علماي كه از قم به افغانستان رفته اند بايدگفت كه اولا حضور آنان در تركيب اين شورا درحدصفر است و ثانيا تعداد بيشتري از آنان برخلاف ادعاي شما از رشته هاي ديگري غير از جامعه شناسي فارغ شده اند و ثالثا اكثريت آنها فعلا به فعاليتهاي علمي فرهنگي وآموزشي و در موسسات تحصيلات عالي خصوصي مشغول هستند نه فعاليت سياسي.
در مورد تحليل جامعه شناختي نقش شوراي علما در انتخابات اخير بخصوص در حوزه كابل تحليل كوتاه زير را خدمت شما و خوانندگان عزيز تقديم ميكنم.
بنده تاحدودي نتيجه انتخابات پارلماني اخير افغانستان را در مجموع رصد كرده و تحليلي هم از آن به تناسب حوزه هاي انتخاباتي دارم. در حوزه كابل ظاهرا سيزده نفر از تعداد كل كانديداتورهاي موفق مربوط به شيعيان و هزاره هستند. از اين تعداد هفت نفر از آنان مورد حمايت شوراي علماي كابل مي باشند. اگر بدون اينكه قدم پيش گذاشته وتحليل عميق تري از آن ارايه نماييم اين نتيجه براي شوراي علما رضايت بخش بوده و آنها ميتوانند خود را كامياب اعلان نمايند. زيرا از ميان سيزده نفر برنده مربوط به شيعه و هزاره هفت نفر از ليست شوراي علما در جمله كانديداتوران كامياب هستند. با توجه به اين تركيب و تعداد برنده ، در يك جامعه ي كه گرايشهاي متفاوت در آن وجود دارد وهريك از اين گرايشها هم ميتواند سهمي در نتيجه انتخابات داشته باشند و افرادي هم هستند كه جايگاه ويژه خود را دارند همانند آقاي محقق وبشردوست و.... اين نتيجه براي شوراي علما كاملا يك نتيجه ايده آل است.
اما از آنجا كه شما فرموده ايد تا يك نگاه جامعه شناختي به اين نتيجه داشته باشيم بنده نيز بصورت خلاصه و كمي با نگاه عميق و تخصصي تر به مساله نگاهي كوتاه مي اندازم.
مطالعه جامعه شناختي نتيجه انتخابات حوزه كابل و تاثيرگذاري جريان و يانهادي خاص درآن نيازمند مقدمات ذيل است:
1- بايد جامعه افغانستان را در كل بلحاظ تيپ بندي جوامع مورد بررسي قرار داد كه در چه مرحله اي است ؟ آيا جامعه افغانستان هنوز سنتي است يا مدرن؟ عنصر قوميت و مذهب تا چه اندازه در آن فعال است؟ جامعه باز است يا بسته ؟ و....
2- مرحله دوم اين است كه بايد جامعه هزاره و شيعه كابل را بخصوص بلحاظ تركيب قومي و منطقه اي وگرايشهاي سياسي فعال در آن و نيزحساسيت آن نسبت به ساير مناطق و... مد نظرقرار داد و...
3- عنصر ديگري كه براي مطالعه موضوع پشنهادي ضروري است اين است كه بايد نهاد شوراي علما بلحاظ ساختار ، تركيب و نيز جايگاه آن در جامعه و تاثيرگذاري شان روي مردم مورد مطالعه و توجه قرار گيرد.
4- فاكتور ديگري كه درنظر گرفتن آن لازم است شخصيت و جايگاه افراد در ليست شوراي علما است . تركيب آن به لحاظ قومي و منطقه اي و حتي جنسيتي و....
5- يكي از عناصر بسيار مهم در اين مطالعه ، در نظر گرفتن گفتمان حاكم بر انتخابات و شعارهاي كانديداتورها و نهادها و احزاب سياسي است.
6- مطالعه نوع و درجه دمكراسي نيز ضروري است. وبايد ديد كه آيا واقعا مردم در انتخاب خود آزاد بوده اندو يا اينكه حلقاتي در درون و يا همسو با حاكميت و نهادهاي دست اندركار درفرآيند و نتيجه انتخابات تاثيرگزاربوده اند.
7- و.....
پس از درنظرداشت عناصر فوق ميتوان بررسي و مشخص كرد كه آيا ارتباط معني دار و منطقي بين موفقيت كانديداتورها و يا ناكامي آنها با نهادها و يا احزاب حامي آنها (درمطالعه حاضر شوراي علما ) وجود دارد يا خير؟
اما بررسي كوتاه هريك از عناصر فوق و نظر بنده:
1- جامعه افغانستان دركل يك پارچه نيست و لذا بايد هر منطقه ي را جداگانه درنظرگرفته مورد مطالعه قرارداد. جامعه افغانستان(بخصوص شهرها) در مجموع جامعه ي درحال گذار و عبور از سنتي به مدرن است. خصيصه اصلي چنين جامعه ي عدم تعادل و عدم توازن در نهادهاي اجتماعي است. زيرا ساختارها و نقشهاي اجتماعي در حال دگرگوني و تغييراست. درچنين حالتي هيچ چيزي سرجاي اصلي خود قرار ندارد و حتي ارزشهاي اجتماعي و هنجارها نيز درسايه گرد و غبار تغييرات ساختارها و بدنه اجتماعي ممكن است دستخوش تغييرات و يا تفسير نادرست گردد. و...(درست مثل خانه ي را كه ويران مي كنيم و مي خواهيم آن را دوباره مطابق مد روز نوسازي كنيم. در چنين حالت براي صاحب خانه و اسباب واثاثيه منزل و نيز بعدا بدليل تغيير شكل خانه و... مي توان حالات گوناگون و حتي عجيب و غريب در نظر گرفته و فرض كرد و...). به همين دليل است كه نتيجه بررسي نقش اجتماعي نهاد يا افرادي در اين وضعيت مبين نقش اصلي آنها در گذشته يا در آينده نيست.
2- تركيب جمعيتي در شهر كابل طوري است كه مناطق برحسب عنصر مذهب و قوميت تقسيم بندي شده و اين دو عنصر در تمامي عرصه ها نقش تعيين كننده دارد. بخاطر همين است كه درحوزه هاي راي گيري تبعيض و دخالت صورت ميگيرد. اين ويژگي در اسكان جمعيت هزاره ها در كابل به چشم ميخورد. زيرا جمعيت هزاره ها وشيعه مذهب درمناطق مشخص اسكان دارند. جهتگيريهاي كلان و مشاركت سياسي اين مردم تحت تاثير جريانهاي مذهبي قومي هردو تا است تا مذهبي خاص. حتي شايد درشرايط فعلي گفت كه عنصرقوميت فعالتر از عنصر مذهبي است.
3- شوراي علماي كابل كه به ادعاي آقاي شفاي فعاليت زيادي براي تاثيرگذاري در روند ونتيجه انتخابات داشته است ، بنظر بنده(بااسقراي ناقص خودم) از نظرساختاري و موقعيت سياسي اجتماعي مورد پسند و مقبول همه جريانات شيعه مذهب وقوم هزاره نيست. زيرا بيشتر اعضاي موثرآن در دوران جهاد وحوادث پس از آن در راس يك حزب يا عضو فعال گروههاي جهادي و سياسي بوده اند. گذشته از اين شكل گيري اين شورا درحالت اضطرار و بمنظور وفق دادن و تعامل جامعه شيعي برحسب وضعيت و ساختارجديد افغانستان بوده است. به همين دليل است كه نمي شود آن را نماينده و ممثل تام جامعه روحانيت شيعي افغانستان ناميد. با اين اوصاف چنين نهادي بايد از نظر موقعيت و نقش اجتماعي ضعيف و در صحنه سياسي تاثيرگذار نباشد. تذكرا يادآوري ميگردد كه اعضاي اين نهاد سياسي مذهبي بيشتركساني است كه در داخل بوده اند و نه طلاب حوزه علميه آنهم جامعه شناسان.
4- افراد ليست شده در تركيب كانديداتورهاي مورد حمايت شوري بيشتر چهره هاي سياسي و شناخته شده از قبل و بعضا نيز نا شناخته شده هستند.
5- دمكراسي حاكم در افغانستان پالايش شده و در خور جامعه فعلي است.يعني مردم را نمي توان گفت كاملا در فضاي آزاد قرار دارند.زيرا هركس تاثيرخود را ميگذارند.از آمريكايها و ناتو و حاكميت و رهبران جهادي و سياسي گرفته تا طالبان و....
هرچند كه اطلاعات بنده بدليل اينكه تاكنون در كابل سفري نداشته ام ضعيف مي باشد.اما با توجه به اطلاعات فوق ميتوان گفت كه برخلاف كساني كه ادعا ميكنند مردم افغانستان در اين دوره و بخصوص مردم هزاره كابل به ليست راي داده اند به ليست راي نداده اند بلكه به افراد راي داده اند. چنانچه در وطن و لشكرگا نيز ما شاهد بوديم كه بيشتر مردم به گفتمان حاكم بين القومي (احتمال برندگي ) راي داده اند.
بنابراين بادرنظرداشت عنصر فعال قومي دركابل ميتوان ادعا كرد كه تاثير شورا و تصميمات و معرفيهاي آن تاثيري در نتيجه انتخابات نداشته است. هرچند كه بطور اتفاقي هفت نفر از تركيب اين شورا به پارلمان راه يافته اند. زيرا كساني را مي بينم كه مورد حمايت شورا بوده است اما بدلايل مشخص يعني نا شناخته بودن و يا تعلق داشتن به منطقه ي خاص كمتر از 300 راي آورده اند. بنابراين نتيجه اين مي شود كه پيروزي افراد بيشتر تحت تاثير شخصيت و نفوذ خود افراد كانديداتورها بوده اند نه بدليل حمايت و معرفي از سوي شورا. بنابراين بنظر بنده و با استقراي ناقص خودم هيچگونه رابطه معني دار بين پيروزي افراد راهيافته در پارلمان وحمايت شورا از آنان ديده نمي شود. برداشت بنده اين است كه جز عده معدود همانند محقق و بشردوست و... درساير نامزدها شخصيت فردي و كاركردهاي شخصي و نيز وابستگي آنان به منطقه ي خاص معرف آنان در ميان مردم و موجب موفقيت شان بوده است.
اما در آن مناطقي از هزارجات كه تركيب جمعيتي با ساير اقوام دارند ا زجمله جاغوري و مالستان و لشكرگاه و... گفتمان غالب نه شايسته سالاري و نه سابقه حزبي و نه فعاليتهاي اجتماعي علمي فرهنگي بلكه احتمال برنده شدن بوده است .به همين دليل شواهدي وجود دارد كه اتحاد چهل باغتو و بابه در كسب راي براي علي زاده بسيار تاثيرگزار بوده است هرچند كه راي چهل باغتو به اين كانديداتور يك هشتم بوده است.
اين نوشتار بصورت خلاصه و فشرده مطرح شد.حقيقت اين است كه بررسي جامعه شناختي انتخابات و نقش نهادهاي اجتماعي مذهبي سياسي در آن بخصوص در جامعه افغانستان بسيار مهم بوده و كاري بيشتر و تحليل عميق ترلازم دارد.
بارديگر يادآوري ميكنم كه نتيجه بررسي نقش وكاركردهاي نيروهاي سياسي ، اجتماعي ، مذهبي ويا افراد و نهاد خاص در درون جامعه ي درحال گذار هرچه باشد مبين نقش تاريخي و نقش آنان در آينده اين جامعه نيست.
با آرزوي توفيق براي همه دوستان
خدانگهدار