تنوبازي

  صبحگاه روزعيدقربان، در شهر كرمان ، دو كودك 13 و11 ساله افغاني خود را از دار حلق آويز كردند. پدر ومادرحسين ومهدي از  قريه لومان جاغوري ،از توابع ولايت غزني، به ايران مهاجرت كرده بودند. روز عيد اين حادثه­ مهيب تر از انفجارهاي كابل در ميان مهاجرين هموطن كرمان صدا كرد. در باره علت اين خود كشي، در ميان آنان، تبصره هاي مختلفي وجود داشت. يكي مي گفت شايد حسين ومهدي روز عيد لباس نو نداشته.

 يكي مي گفت شايد  از دست تلخكامي هاي غربت جان به لب شده بوده. ديگري مي گفت جان شيرين است، شايد، هردو از اول قصد بازي  با دار وطناب داشته، نه خودكشي.  و... پزشكي قانوني هم ضمن تاييد حلق آويز شدن آن دو كودك، دليل وعامل ديگري براي آن نيافته است. من هم كه روز عيد در كرمان رفته بودم، براي اين  تلخ ترين رخداد روزگار، شعري سروده ام تا تبصره اي باشد در كنار هزاران تبصره اي ديگر. دراين دو روز سعي كردم كه از مهدي وحسين عكسي به دست آورم امّا پس از چندي جستجو پدر ومادر شان گفتند كه  ما از حسين ومهدي  اصلا عكس نداريم. اين هم گواه ديگري است بر مظلوميت حسين ومهدي. اگر چنين اتفاقي در يك گوشه ي ديگر اين جهان رخ مي داد. تا هفته ها در صدر اخبار ورسانه ها قرار مي داشت. چنانچه اخبار سه دانش آموزي كه  اين روزها در آمريكا دست به خود كشي زده اند اينگونه  است. با اينكه ماهيّت خودكشي حسين ومهدي با خود كشي آن سه دانش آموز آمريكايي بسيار متفاوت است. من ضمن عرض تسليت  اين  حادثه­ي دلخراش به همه­ي هموطنان و به ويژه خانواده­ي  داغدار حسين ومهدي شعر "تنوبازي" را تقديم شما مي كنم:

 

 تنوبازي

 شد كبوتر دو برادر بر دار

دو برادر، دو كبوتر بردار

عيد قربان چقدر خونين بود

با دو تا كودك پر پر بر دار

گفت مهدي كه: "حسين مدرسه چيست؟"

-مدرسه شور مكرر بردار

مي كنم ثبت زخود  تازه ركورد

 با "تنو بازي”[1] با سر بردار

وحسين گفت چه زيبا باشد! 

 بازي ما دو برادر بردار

همه گويند: ”كه مهدي وحسين

 رفت يك روز برابر بر دار

هر دو يكباره چه قدي افراشت

چون دو تا سرو و صنوبر بر دار

هر دو ناگاه به پرواز آمد 

مثل عيساي پيمبر بردار

تو چو خورشيد ومن چون مهتاب

بال در بال منور بر دار

دست در گردن هم عاشق هم

چه شكوه وچه كر وفر بر دار!"

بنويسم   وصيت نامه 

 بگذاريم مصوّر بر دار:

"ما كه تسليم تو ايم اي غربت!

 زگلوهامان خنجر بردار!

مادرم ما كه سر افراز شديم

 ديگر از خجلت ما سر بردار"

سوم عيد ، كفن شد هر دو

 و پدر ماند شل و پر بر دار

چشم مادر پس ازاين چون گنجشك

مي پرد يكسره گرد و بر دار

چشم تا چشم، افق خونين است

ماه امشب زده چنبر بر دار

دار هم باخت سر افزاي را

مانده پايين زخجالت سر دار

29/8/ 1389 قم  

قنبرعلي تابش


[1] شكل گفتاري "طناب بازي" در لهجه هزارگي.