مقاله 7 : خاورشناسان قابل اعتماد نیستند - نگاهی نو به تاریخ هزاره ها
نگاهی نو به تاریخ هزاره ها
مقاله 7 : خاورشناسان قابل اعتماد نیستند
جوّ حاكم و هياهوي قلم بدستانِ غالب و نام و عنوان نويسندگان غربی و یا شرقی، ما را نفريبند. كتب، زائيده انديشه و خواسته هاي آدم هایند، همان گونه كه آدم هاي بي غرض ومنصف كم اند، كتاب هاي بي غرض و منصف نيز كم مي باشند. حقايق بيشتر قرباني زندگي و منافع آدم ها شده است. غالب نويسندگان، زندگي و منافع و تمايلات خود را قرباني حقايق نكرده اند، يا اينكه شرايط سياسي حاكم به آنان اجازه نداده است كه تمام حقايق را بنويسند.
من نمیدانم کسانی که از فرهنگ و تاریخ هخامنشیان و کوشانو هفتلی و از تاریخ و تمدن چند هزار ساله هند و آرین، با آب و تاب دم میزنند، از کدام منبع می گویند؟ چه سری است که اینان در نوشته های خود پیوسته دست به دامن خارجیان شده و از منابع خود هیچ نام نمیبرند.
شگفتا که این نویسندگان، شاهان سه و نیم هزار ساله پیشدادی و کیانی تاریخ آریانا را که در کتاب های رِیگ بَید و اَوِستا و شاهنامه ها و در تمام تواریخ پارسی و عربی دورة اسلامی به تفصیل از آنان یاد شده و دارای صدها اثر باستانی هستند، افسانه و داستانی می خوانند، اما خاندان موهوم هخامنشی و کورش و داریوش و... را بر اساس افسانه های هرودوت ، پادشاهان تاریخی می نویسند!
چگونه بپذیریم که نویسندگان ریگ بید و اَوِستا و گاهنامه ها و پارسنامه ها و شاهنامه ها و مورخان دورة اسلامی که غالبا محققان و اندیشمندان عظیم و گران سنگ بودند، به مدت بیش از چهار هزار سال، همه و همه به افسانه و دروغ چسپیده باشند، اما افراد مبهم و نامعلوم یونان باستان چون هِرودوت، کزنفون، کتزیاس و... و یا در قرن نوزده آقایان مستر بارتولد و دارمستتر و کریستِن سِن و گریشمَن و شُرمَن و مستر فلان و مستر فلان که نامهای اروپایی را یدک می کشند، همه راست گو و تاریخ نویس و علمی باشند؟ متأسفانه بیشتر مترجمان فارسی، روی اغراض ویژة سیاسی، همان سخنان اروپائیان را بدون منبع و مؤیِد و بدون شاهد و استدلال دیگر، ترجمه و نشخوار کرده اند. مگر تاریخ، نوعی از تکنولوژی و ابزار جنگی و وسایل خانگی است که هرچه از غرب بیاید خوبتر و محکم تر باشد؟ مگر غربیان نامهای گذشتگان ما را از خود نیاکان ما بهتر می دانند؟ مگر هزاران منبع کهن اوستایی و پهلوی و متون کهن پارسی و عربی که در کتابخانه های جهان موجود اند، به اندازة چند پاره سنگ شکستة مبهم و نامعلوم نمی ارزند که به نام باستان شناسی و کتیبه های سنگی، مردم را گمراه کرده اند؟
بیائیم به سراغ منابع دست اول خود برویم. تا کَی یاوه گویی های بی اساس برخی اروپائیان مغرض و مغرور و مترجمان تهی دست آنان را بدون تامل و محاسبه، نشخوار کنیم؟ ببینیم خاور شناسان غربی در مورد تاریخ مشرق زمین از پیش خود و بی مبنی سخن گفته اند یا از منابع تاریخی مشرق زمین بهره جسته اند؟ در صورت نخست سخن آنها بی ارزش خواهد بود و در صورت دوم اینکه آیا وقت آن نرسیده که محققان خود ما به سراغ منابع دست اول تاریخ خود رفته و آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند؟
غربیانی که دو سه سده بیشتر از آشنایی آنها به دانش و فرهنگ و تاریخ نویسی نمیگذرد، آیا می توانند تواریخ چندین هزار سالة مشرق زمین را مانند فلسفه نظری و یا مانند تکنولوژی و ماشین آلات تولید کرده و به خورد مردم دنیا دهند؟ از کجا معلوم است که آنها هیچ غرض سیاسی ندارند؟
گرچه خاور شناسان منصف و بزرگی در غرب بوده و هستند که نوشته های آنان کمتر به فارسی ترجمه و منتشر میشود، اما بسیاری از کسانی که امروزه نوشته های آنان به فارسی ترجمه شده و به خورد مردم داده شده است، دغل بازانی آزمند و کم سواد و یا مأمورین دستگاه های اطلاعاتی[1] بودند که به منظور جعل تاریخ و غارت آثار تاریخی خاور زمین به سرزمینهای شرقی آمد و رفت میکردند و بسیاری شان زبان هم نمیدانستند و توسط مترجمان کم سواد با بخشی اندک از تاریخ و آداب و رسوم و زبان مردم ما آشنا شده اند.
بسیاری از محققان و نویسندگان معاصر و منصف مشرق زمین، تاریخ نگاران و خاور شناسان معاصر اروپا را قابل اعتماد نمیدانند.
میر غلام محمد غبار می نویسد: «هنگامی که بیماری نشنلیزم اروپا در پهلوی سرمایه داری بایستاد، تاریخ سیاسی جهان نیز به شکل گمراه کننده یی در آمد... وقتی که نیشنلیزم اروپا با مشرق زمین مقابل می گردید، چهرة فاشیزم قاره یی بخود میگرفت، دیگر اروپا را از ازل موجد و ناشر تمدن و فرهنگ جهان میدانست و شرق را برای ابد وحشی و دشمن مدنیت قلمداد میکرد. در حالی که مشرق مهد قدیمترین تمدنهای جهان بوده است و این اروپای استیلاگر بود که علم و فن برتر و تمدن تازة خود را در راه تاراج دارایی و تخریب زراعتی و صناعتی و هنری ایشان به کار انداخت و در برابر جریان سیر تکامل طبیعی آنان سد کشید.»[2]
دکتر ابراهيم پورداود ( نخستین مترجم فارسي اوستا در ايران / 1305ش/ و استاد دانشگاه تهران) در مورد خاوشناسان گفته است: «نبايد مستشرقين را فرشتگاني بي گناه يا مردماني بيغرض و مرض پنداريم. هر مستشرقي دانشمند نيست و هر دانشمندي منصف نيست.»[3]
پروفسور رابرتکان فیلد، رئیس و استاد دانشگاه واشنگتن نیز به این نکته اذعان داشته می نویسد: «در طی سالیان اخیر در بین خلقهای جهان سوم، این امر رواج یافته است که باید از چشمانداز خودشان تاریخ بنویسند. در زمینه تاریخ، این کارها دورنماهای ارزنده و نوینی را تدارک دیده است تا در شیوه نگرش مورخین اروپائی که قسماً برخورد خصومت آمیز داشتهاند، تعدیل سودمندانه ایجاد نماید.»[4]
پروفسور شاپور رواسانی استاد در دانشگاه آلمان گوید: «در تحقیقات اکثر باستان شناسان و مورخان اروپایی مربوط به تاریخ شرق، سخن از مهاجرت اقوام، آغاز می گردد و به مسألة حضور اقوام ساکن و بومی کم بها داده می شود. این چنین تحلیل و تکیه بر مهاجرت ها مقدمه ایست برای ادامة فرضیات گوناگون نژادی و سیاسی از جانب باستان شناسان و خاور شناسان که کوشش دارند قدمت تاریخی قومیت و فرهنگ جامعة بزرگ شرق را به سکوت برگزار کنند و با کوتاه کردن زمان آغاز فرهنگ و تمدن در جوامع شرقی برای فرهنگ اروپا و غرب (براساس فرهنگ یونان و رُم) قدمتی قائل شوند.[5] درست است که نخستین کاوشهای علمی باستان شناسی در ... سرزمینهای شرقی از مصر تا هند از جانب باستان شناسان اروپائی و امریکائی انجام گرفته اند و ما ... مدیون این کاشفین و کشفیات آنان هستیم، اما باید توجه داشت که با استثناء اقلیتی از این دانشمندان و باستان شناسان که به انگیزة کار علمی بدان پرداختند، کسانی... از گنجینه هائی که به دست آورده بودند، به عنوان ابزاری برای انکار و تحریف تاریخ اقوام مستعمره... استفاده کردند و می کنند.[6]آرائی که خاور شناسان اروپایی و امریکایی در مورد تاریخ شرق باستان بیان می نمایند به طور عمده متأثر از منابع یونانی و یا عهد قدیم است. صحت و اصالت بر رسیهای تاریخی این منابع (در باب شرق) به شدت مورد تردید است. در بسیاری از آثار، کار غرض ورزی بجائی می رسد که تمام آنچه را که در سرزمین های شرق زاگرس است «وحشیگری» می دانند و می نامند و آنچه را که در سرزمین های غرب زاگرس است تمدن و تمام کوشش بر آن است که برای فرهنگ اروپائی سابقة تاریخی دست و پا کنند. برای این منظور با تاریخ یونان و رُم تکیه میکنند، در حالیکه فلسفه و هنر ادیان چه در یونان و چه در رُم اقتباس از فلسفه و تمدن و هنر ادیان شرقی اند و ریشة همة آنان به تمدن و فرهنگ و ادیان و هنر جامعة بزرگ شرق می رسند... تحلیل ها و نتیجه گیری های سیاسی و اجتماعی اینان اغلب مغرضانه و غیر علمی اند.» [7]
امیر مهدی بدیع می نویسد: « قرن نوزدهم تمدن خود را به جای تمام تمدن گرفته بود؛ از این اندیشه تا تحمیل آن بر سراسر جهان، ولو با اِعمال نیرو، گامی بیش نبود که آن نیز برداشته شد.» [8] وی افزوده است که : «این را باید اضافه کنم که آنچه به عنوان مثال آوردم نمونه ی منحصر به فرد یا بازمانده ی شومی از روحیات قرن نوزدهم نیست؛ بلکه همچون ایمان و اعتقاد راسخ است که هم امروز نیز، در کتابهایی که از اوایل طلوع تمدن مغرب زمین و جوهر آن بحث می کند، این به نظر می آید و به شرح و بسط آن می پردازند... مایه ی شگفتی است که امریکا نیز، که عادتا در قضاوت خود نسبت به ارزش تمدنهای کهن کوته فکری و گوسفند منشی کمتری دارد، از این اندیشه ی ناروا، که بی شبهه با تاریخ خود یونان و با تحقیق بی طرفانه در مدارک قدیمی تناقض دارد، مصون نمانده است.» [9]
[1] مثلا مونسرت الفنستن/1814 م/ و چارلز میسن ( عهد امیر دوست محمد خان) و جنرال میتلند ( رئیس اطلاعات ارتش هند بریتانوی) و... همگی مربوط به سرویسهای اطلاعاتی انگلستان بودند. ر.ک. پیشگفتار تاریخ ملی هزاره.
[2] غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، پیشگفتار، چ پیام مهاجر، 1359ش
[3] پورداود، يشتها، ج2، ص20 .
[4] ک: پولادی، حسن. کتاب هزارهها.
[5] پروفسور شاپور رواسانی، جامعة بزرگ شرق چاپ 1370ش، صص 16 و17 و18
[6] پروفسور شاپور رواسانی، جامعة بزرگ شرق چاپ 1370ش، صص406
[7] پروفسور شاپور رواسانی، جامعة بزرگ شرق چاپ 1370ش، صص407- 408
[8] اميرمهدي بديع، يونانيان و بربرها، ترجمة احمد آرام، بخش نخست، ص 7 و 8 / چاپ 1347، تهران)
[9] اميرمهدي بديع، يونانيان و بربرها، ترجمة احمد آرام، بخش نخست، ص 10 و 11 / چاپ 1347، تهران/ شرح بیشتر را در اصل منبع بخوانید.
بسم ا لله الرحمن الرحیم