روایت محرّم

حرم امام حسین (ع)

 یادم می آید وقتی کوچک بودم شبهای محرم برای من و بچه های هم سن و سال در قریه ما نوعی سرور و تفریح بود. شبهای محرم در فصلهای تابستان و خزان سال فرصتی بود برای دستبرد زدن میوه های درختان، بی رحمانه شکستن شاخه های آنها و زیر پا نمودن زمین های زراعتی. در شرایطیکه خانواده ها از لحاظ اقتصادی سخت وابسته به محصولات زراعتی بودند و تقریبا یگانه گزینه تمویل آنان محسوب میگردید.

 خانواده ها در شبهای محرم با مشکل زیاد از طرف ما مواجه بود و بعضی آنها مجبور بودند باغهای شانرا محافظت نمایند. از محرم صرفا سینه زدن و نوحه خواندن و شنیدن را با همان لهجه خاص میدانستیم و عده ای از نوجوانان که صدای خوب داشتند، در نوحه خواندن در آن شبها با همدیگر رقابت میکردند و کسانیکه دارای صدای دلنشین بودند از شهرت خاص در میان مردم و خانواده ها برخوردار بودند. بزرگان و ریش سفیدان نیز از محرم درک چندان بالاتر از زنجیر زدن و سینه زنی ویژه که اکنون در کابل مشهور به «سینه زنی وطنی» است نداشتند. ملای مسجد نیز وقتی در عقب مایکروفون و بلند گو قرار میگرفت واقعه و رویداد کربلا را با خونسردی و آرام قرائت میکرد و در آخر آن هر شب چیزی بنام روضه را با لهجه خاص میخواند. وقتی روضه اش شروع میشد بزرگان مجلس قیافه غمگین بخود میگرفتند و سپس دستمال از جیبهای شان بیرون کشیده و اشکهای شانرا با آن خشک میکردند. ما نیز در آن هنگام به رسم بزرگان قیافه غمگین بخود میگرفتیم، سرهای مانرا بر زانوهای مان میگذاشتیم و برخی از ما همانند بزرگان گریه میکردیم و اشک می ریختیم. یادم می آید وقتی از یکی از بچه ها پرسیدم که چگونه با روضه ملای مسجد گریه اش میگیرد در جوابم گفت: ابتدا اصلا گریه اش نمیگیرد، از بدنش محکم نیشگون میگیرد و یا صحنه جان دادن پدر فلانی را مثلا در ذهنش مجسم می سازد و در آن هنگام گریه اش میگیرد.

روز عاشورا دسته های سینه زنی از قریه های مختلف اطراف سنگماشه با شکل و شمایل خاص در بازار سنگماشه جمع می شدند و در سینه زدن و نوحه خواندن با همدیگر به رقابت می پرداختند. از لحاظی، این صحنه و حال و هوا در این روز بیشتر شباهت به نمایش قدرت و تا حدی ریاکاری داشت. در آخر روز به دسته سینه زنی هر منطقه و قریه بر اساس نظم و نوحه خوب خواندن و خوب سینه زدن نمره داده میشد و هر قریه و منطقه که به مقام اول دست می یافت احساس غرور میکرد و اهالی آن منطقه از آن با غرور خاص یاد میکرد.  

 کمی بزرگ و بزرگتر شدم و راه کوئته پاکستان را در پیش گرفتم و چند سال را در آندیار سپری نمودم. محرم با شاخصهای تقریبا مشابه در آنجا برگذار میگردد. نوحه خوانی و سینه زدن در آنجا نیز بیشترین تعداد هواخواه و بیننده را دارد و فکر می کنم قمه زدن بیشتر از همه جا در پاکستان رایج است و روحانیون آنجا نیز بنابر بعضی ملاحظات و مصلحت جوئی آنرا رسما ممنوع اعلان نمی کنند.

  بعضی افراد و اشخاصیکه به روزه و نماز چندان پایبند نیستند در روزها و شبهای محرم و عاشورا چنان به قمه زنی در خیابانها می پردازند که خون از بدن آنها جاری میشود، غش میکنند و به زمین می افتند. در پاکستان فضای خاص توام با تعصب شدید مذهبی میان شیعیان و سنی های افراطی متمایل به وهابیت حاکم است. روشن است که اینگونه مراسم مذهبی برگذار نمودن بیشتر در همچو فضای تغذیه میگردد. بعضی خانواده ها شدیدا مذهبی می باشند و برای چند روز مداوم مراسم روضه خوانی را در منازل شان برگذار می نمایند و از شخص روضه خوان ملبس به لباس آخوندی که خوب روضه بلد است و صدای خوب برای روضه خواندن دارد دعوت می کنند برای آنها در مجلس شان روضه بخواند. منبع ارتزاق اکثر روحانیون را دعوت شدن در مجلس روضه و روضه خواندن تشکیل میدهد و برای اینکه بتوانند روضه شان پرسوز واقع شود و اشکهای بیشتر زنان را جاری سازند سعی می کنند هرچه بیشتر عاطفی و احساساتی بخوانند. احساسات پرشور مذهبی زنان (ولو بطور سنتی)، نبود سیستم نظارت بر مراسم روضه خوانی، میل اشباع نا پذیر روضه خوانها به سود جوئی، زمینه تحریف روضه خوانی را برای آنها فراهم نموده است. از لحاظی، وابستگی اقتصادی و مالی اکثر روحانیون کوئته به جیب حاجیها و افراد سرمایه دار می باشد و از این زاویه روحانیون سعی می کنند حمایت و حسن نظر حاجیها را باخود داشته باشند و برقرار نمودن رابطه حسنه با این قشر جامعه همواره اولویتهای درجه اول روحانیون بشمار میرود. برای آنکه قشر حاجی و سرمایه دار را از دست ندهند سعی می کنند امور دینی را با احتیاط و محافظه کاری خاص به پیش برند.

 تعداد زیاد محصلین حوزه های دینی تا زمانیکه برای ادامه تحصیلات شان در مدرسه بسر میبرند منتقد جریان حاکم ارشاد دینی و دینداری در کوئته می باشند. اما وقتی مدرسه را ترک نموده و لباس خاص روحانی را گویا برای تبلیغ دین بتن می کنند ترجیح میدهند از انتقادات گذشته شان صرف نظر کنند و دنباله رو پیشینیان باشند تا دل یار را نرنجانند و منبع ارتزاق را از دست ندهند.

 محرم و عاشورا در کابل نیز چندان متفاوت تر از آنچه که در جاغوری و کوئته برگذار می شود، نمی باشد. امسال دوره امتحانات دانشگاه مصادف بود با شبها و روزهای محرم و بدلیل آمادگی گرفتن برای امتحانات نتوانستم در مراسم عزا داری اشتراک نمایم. علت دیگر آن عدم انگیزه قوی برای اشتراک کردن بود که در خود احساس میکردم. بهرحال، با یکی از دوستان روز عاشورا تصمیم گرفتیم در مسجد قلعه ناظر اشتراک نمائیم. وقتی آنجا رسیدیم مسجد پر از جمعیت بود، برگشتیم به مسجد قرآن و عترت که در ناحیه ایستگاه شفاخانه واقع است. جمعیت کثیر در آن مسجد گردهم آمده بودند و ما نیز در میان اشتراک کنندگان و حضار جا گرفتیم. سخنران یکی از ملاهای جوان بود و در لابلای سخنرانی شان متوجه شدیم که بعضی حرفهای برای گفتن دارد. گرچه با بعضی اشارات و نکات شان در باب اجتماع و سیاست چندان موافق نبودم. ولی همینکه صرفا با تکرار موضوعات کلیشه ای که جزء لاینفک محرم سنتی می باشد، اکتفا ننموده و خواسته به امور اجتماعی و دینی عینی نیز بپردازد خوشم آمد. در آن هنگام سید عبد القیوم سجادی- نماینده در پارلمان- در مجلس وارد گردید و سخنران اعلان نمود که شخص نامبرده من حیث سخنران ویژه دعوت شده است. سجادی در سخنرانی کوتاهش از سیکولاریزم و لیبرالیزم سخن راند، بدون آنکه این دو مکتب فکری را بطور دقیق تشریح نماید. در آخر، حرف اصلی وی این بود که جوامع اسلامی با پیمودن مسیر لیبرالیستی و سیکولاریستی به سعادت نمیرسند.

 سید سجادی با طرح این موضوعات در سخنرانی نه چندان طولانی اش بنظرم بیشتر سطح دانش خود را نشان داد تا ایفای مسئولیت. با توجه به اینکه اکثر مطلق اشتراک کنندگان در مراسم حتی سواد کافی خواندان و نوشتن را نداشتند  چی رسد به درک موضوعات یاد شده و نقد آنها، و همچنین با توجه به اینکه فضای سنتی حاکم در افغانستان که هنوز فاصله زیاد با این جریانات دارد و فعلا جریانات سیکولاریزم و لیبرالیزم هیچگونه چالش برای فضای سنتی حاکم ایجاد نمیکند، بنظر من وی می بایستی به معضلات کثیر اجتماعی و دینی می پرداخت که امروز دینداری جامعه و مردم را مخدوش نموده است. قطع نظر از اینکه حمله بی رحمانه شان به سیکولاریزم و لیبرالیزم در سخنرانی کوتاهش قابل نقد بود، بنظر من آنچه که امروز دینداری مارا تهدید می کند بیشتر خرافات دینی است که رنگ و بوی مذهبی بخود گرفته است، نه جریانات نامبرده.

 سپس گرداننده برنامه با تشریفات و احترام خاص شخص روحانی حاضر در مراسم را که گویا مسئول مجتمع نامبرده بود دعوت نمود سخنرانی نماید. آرام و با وقار در جایگاه قرار گرفت و بعد از قرائت چند آیه و حدیث سخنرانی اش را شروع نمود. راستش ابتدا وقتی گرداننده برنامه از وی با احترام خاص دعوت به سخنرانی نمود تصور کردم حرفهای جالب برای گفتن و شنیدن دارد و آمدن و اشتراک کردنم را مفید و با ارزش تلقی کردم.  اما دیری نپایید که همه ای اشتراک کنندگان و خودم در سخنرانی اش احساس خستگی کردیم. سخنرانی طولانی و یکنواخت داشت؛ موضوع آن انقلاب امام حسین (ع) بود. طوریکه اشاره نمود، در شبهای قبل از عاشورا داستان انقلاب را شروع نموده بود و در سخنرانی روز عاشورا مصمم بود که حکایت این داستان را بپایان برساند. در همینجا متوجه شدم که روحانی بیچاره علی رغم جمعیت کثیر حاضر در مراسم عمدتا برای شخص خود سخنرانی میکند و اشتراک کنندگان در سخنرانی اش چندان علاقه نمیگرفت و همه بقول استادم «تعطیل تشریف داشتند».

  با توجه به اینکه در محافل متعدد دینی بشمول ایام محرم تابحال اشتراک نموده ام، تصور میکنم بعضی دلایل عمده عدم موفقیت روحانیون و مبلغین دینی در جلب  توجه و تسخیر نمودن اذهان و قلبهای اشتراک کنندگان ذیلا می باشد که بطور فشرده بیان می گردد:

۱- اکثر مطلق عالمان و روحانیون دینی در سخنرانیها و خطابه های شان از ادبیات و واژه های قلمبه سلمبه عربی و فارسی استفاده می نمایند. با در نظرداشت اینکه اکثر مخاطبین آنهارا عوام الناس تشکیل میدهند و اکثرا با این نوع ادبیات و واژه های ثقیل آشنائی ندارند، وقتی نکات و مطالب در قالب اینگونه ادبیات و جمله بندیها و واژه ها بیان میگردد آنها جذب نمی توانند و در نتیجه سخنرانی ملال آور و خسته کن میگردد. فکر می کنم سخنرانان دینی لازم است از ادبیات ساده و عوام فهم کار بگیرند تا همه بفهمند. استفاده از واژه های غلیظ عربی و ادبیات مغلق بنظرم بیانگر سطح عالی دانش عالم دین نمی باشد. سخنرانی در حقیقت برای اصلاح مردم صورت میگیرد. از این لحاظ، سخنرانی وسیله برای هدف یعنی اصلاح اعتقادات و تفکرات دینی، می باشد. در صورتیکه مردم با وسیله مشکل داشته باشند و زبان سخنور را نفهمند محال است که بخوبی به هدف برسند. بناءً روحانیون و عالمان دینی سعی کنند طوری با مردم سخن گویند که کسب اطمینان نمایند مردم زبان آنها را می فهمند. تسهیل نمودن افهام و تفهیم یکی از شرایط جلب توجه مخاطبین است.

۲- محرم و عاشورا که سالانه یکبار برگذار می شود فرصتی برای پرداختن به چالشهای اجتماعی و خرافات می باشد که اگر شناسائی نشوند و مبارزه بر علیه آنها صورت نگیرد ممکن است با اعتقادات دینی مومنان و مسلمانان آمیخته شود، کما اینکه تا بحال چنین هم شده است. من باب مثال، گرانفروشی، دوغگوئی، جعل و تقلب، عوامفریبی، ایجاد زیارتگاههای دروغین مذهبی و تحمیق مذهبی بمنظور فریب دادن و جیب خالی نمودن مردم، و غیره آفات و خرافات متاسفانه امروز تقریبا جزء لاینفک زندگی خصوصی و اجتماعی مردم گردیده است. از محرم و عاشورا صرفا روضه خواندن و سینه زنی را میدانیم و فضا طوری بوجود آمده است که هرگاه کسی بموضوعات غیر در این مراسم بپردازد عامه مردم بشمول روحانیون تصور میکنند هدف شخصی دارد و یا حد اقل طرح این موضوعات در ایام محرم مناسب نیست!

 سال گذشته پسر سید فاضل بیرق دروغین خود را که منصوب به زیارتگاه امام حسین (ع) نموده بود در قلعه ناظر با تبلیغات فراوان و پر طمطراق نصب نمود و مردم ساده لوح نیز به زیارت نمودن آن شتافتند و صندوقهای گذشته شده پسر سید فاضل را مملو از پول نمودند. امسال بازهم ببهانه مشابه مردم را تحمیق نمودند و پولهای شانرا قاپیدند و روحانیون در مساجد و تکایا هیچگونه واکنش و مبارزه بر علیه شیادی و فریبکاری پسر سید فاضل و تیم شان نشان نداد و همه بنحوی سکوت کردند؛ گویا اینکه اصل مسلمانی در خرافات پرستی است و ایمان مؤمنان را نباید شوراند! هر روز دهها و صدها نفر به زیارت این بیرق میرود و پولهای شانرا در صندوقهای گذاشته شده میریزند. هیچ نهاد و مرجعیت وجود ندارد که لا اقل از این شخص بپرسد پولهای جمع آوری شده را بکجا مصرف می کند. سکوت روحانیون در برابر اشاعه اینگونه خرافات پرستیها و دهها آفت اجتماعی و دینی دیگر که دامنگیر مردم ما می باشد و محدود نمودن محرم به ذکر داستان انقلاب امام حسین و روضه و سینه زنی، فکر می کنم محرم را از محتوای واقعی اش تهی می سازد. برگذاری مراسم محرم و اشتراک در آن از نقطه نظر ایدآلی باید یک نیاز باشد تا سنت. هرگاه سنت جایگزین نیاز گردد جنبه های ارشادی و الهامی آن بی رنگ میگردد و آنوقت مردم حضور و اشتراک شانرا در آن صرفا یک سنت فرض می کنند. بنظر من محرم نباید تبدیل به سنت محض گردد.  

 ۳- عالمان دین علاوه بر موارد یاد شده فوق لازم است در عمل تقوا و پرهیزگاری داشته باشند و هر آنچه را که در مساجد و تکایا تبلیغ می نمایند قبل از همه خود شان باید به آن پایبند و متعهد باشند. حدیث معروف است که میگوید: «عالم بی عمل مثل درخت بدون ثمر است». شخصیکه خودش آلوده به فساد و رشوت است نمیتواند  دیگران را از فساد و رشوه گیری منع نماید. ذکر این نکته نیز لازم است که داشتن سطح عالی دانش معیار کامل عالم دین بودن نیست. تعداد عالمان دینی با وجودیکه دارای دانش نسبتا عالی می باشند و پایگاههای علمی و دینی را تاسیس نموده اند، به نسبت عملکردهای زشت و منفور سیاسی و دینی گذشته و کنونی شان امروز حیثیت عالم دین واقعی را در نزد جامعه و مردم ندارند و وجهه عالم دین بودن را از دست داده اند. خلاصه، عدم تقوا و کفّ نفس یک آفت بزرگ عالم دین است. در باب آفات مشابه طیف روحانیون و مشکلات نظام روحانیت آقایان شهید مرتضی مطهری و دوکتور عبد الکریم سروش به ترتیب در کتاب ده گفتار تحت عنوان« سازمان روحانیت» و کتاب مدارا و مدیرت تحت عنوان «سقف معیشت بر ستون روحانیت» بحثهای مفصل دارند و علاقه مندان میتوانند به این منابع مراجعه نمایند.

 ۸ دلو ۱۳۸۸

www.anotherbirth.blogfa.com