مزاری که من دیدم (2)
«در جوار دو مسجد!!»
روز جمعه اول ماه قوس، به مراسم «سردیولی» دوست عزیزم آغای جمعه ضمیری دعوت بودیم. در این مراسم بسیار جالب که شاهد حضور بسیاری از اقشار و اقوام مختلف از همسایه ها و هم محلی ها ای ایشان بودم. بسیاری از دوستان و قومای گل خودم را نیز بعد سالها از نزدیک زیارت کردم. 
جالب آنکه دوست دیرینه ام جناب استاد شیراحمد رحیمی(مبلغ چوب بدر زار) نیز درمیان دعوت شدگان بود. این عزیز که سالها پیش با خانوده اش ایران را به مقصد کویته ترک گفته بود. اکنون سالهاست که بقول خودش مجاور روضه شریف و ساکن شهر زیبای مزار شریف گردیده است. خودش همچنان شریف اندر شریف، رفاقت و دوستی گذشته مان را به یاد داشت، که برای حقیر بسی خوشایند و جالب بود! .
مراسم نذرخوری سردیولی همچنان ادامه داشت، جناب رحیمی با اصرار زیاد وادارم کرد که به دعوت اش لیبک گفته عازم خانه اش شویم، تا ساعتی گپ و گفتی داشته و با صرف چای رفع خستگی کنیم. موتر اش از نوع تیوتای دسته سوم یا شاید دسته چهارم جاپانی بود که ما را به سختی از سرک خاکه و لرزان «کارته نور خدا» به سرک پخته سیدآباد رساند. موتر وانی رحیمی سائیب هم حرف نداشت تا رسیدن به خانه اش نیم گوشت جانمان آو شد که ...!؟ جالب تر آنکه مقابل درب خانه ای توقف کردیم که دقیقا میان دو «مسجد» قرار گرفته بود. در واقع تنها خانه ای که میان دو مسجد قرار داشت!! مسجدی از اهل تشیع سمت چپ و مسجد اهل سنت سمت راست!؟
جای تان خالی! چای سبز خوش بو و خوش طعم با انواع چاکلیت و تنقلات حسابی خستگی را از تن مان گرفت. پس از ساعتی گفتگو، با پیشنهاد صاحب خانه، تازه چشمانم گرم شده بود که با آواز ناگهانی و گوشخراش بلندگو از خواب پریدم! نگو که آذان عصر همسایه اهل سنت شده بود!! جناب رحیمی با تاسف و تأثر سری تکان داده با خنده گفت: مجاورت دو مسجد...!؟ گفتم : عزیز من مسافر که هیچ! شما در شبانه روز حداقل هشت بار باید از راست و چپ آذان دوگانه بشنوید! وای به حال تان!؟ سری تکان داده گفت: ما عادت کردیم!!؟ ظاهرا قیمت مناسب خانه و فضایی کافی برای زندگی این عزیز را مجاور دو مسجد و ماندگار آن خانه کرده بود!؟ برای این عزیز و خانوده گرامی اش آرزوی سلامتی و موفقیت داریم. یاحق.
Photo
Photo