نور حسین خاموش ناشدنی است
قرآن در مورد کسانی که میخواهند آئین خدا را برچینند، تشبیه بسیار جالبی دارد، میفرماید: یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون (صف/8)؛ آنها میخواهند نور خدا را با باد دهان خاموش کند ولی خداوند نور خود را کامل میکند هرچند کافران خوش نداشته باشند. این مثل قرآن برای نشان دادن این نکته است که آنها هرگز قادر بر انجام چنین کاری نیستند.
مکتب امام حسین (ع) ادامه راه انبیاء و در راستای گسترش آئین الهی است، نور او نیز بازتاب نور الهی میباشد؛ چنانکه پیامبر (ص) حسین را چراغ هدایت و کشتنی نجات معرفی کرده است.
در طول تاریخ حکام جور و نور ستیزان ظلمت پرست کوشیدهاند که این نور را خاموش کنند ولی نه تنها موفق به این کار نشدهاند که چراغ نام و یاد حسین برافروخته تر از گذشته، منشأ تلأ لوء نور در جهان بوده و دلهای زیادی را مجذوب خود ساخته است. آیا کوردلان کوته بین تا حالا فکر کردهاند که چرا عاشورا بعد از 1400 سال هنوز زنده است و زنده تر از قبل هرسال تکرار میشود و آنچنان شور، احساس و عاطفه ایجاد میکند که تو گویی هم اکنون دو سپاه حق و باطل رو در رو ایستاده و نقش آفرینی میکنند. بانوی قهرمان کربلا زینب (س) هم به یزید فرمود : ای یزید، هرحقه و نقشهای که داری به کار ببر اما به خدا قسم نمی توانی یاد ما {و نام برادرم} را از دلها محو کنی {آنکه محود و نابود میشود تو هستی}[1]. و شکی نیست که راز این ماندگاری چیزی جز حقانیت عاشورا، اخلاص و مظلومیت بی بدیل ابی عبد الله نیست.
بنابراین قلم بدستان مزدوری که سمپاشی میکنند و حقایق تاریخی را کتمان و از خط قرمزهای مسلم عبور میکنند بدانند که ره به جایی نمیبرند چنانکه اسلاف آنها نبردهاند؛ زیرا حسین یک تن نیست که ما او را در مصاف با یزید ببنیم، بلکه حسین یک مکتب است یک راه است که بعد از مرگش زنده تر شد و امروز تربتش کعبه صاحبدلان است، چنان که پیامبر (ص) قبلا از این حقیقت پرده برداشته بود و فرمود: شهادت امام حسین آتشی در دلها بر افروخته که هرگز سرد نمیشود[2]. نمونه از این عشق آتشین و دلدادگی را ما همه ساله در مراسم محرم و عاشورا در جاجای دنیا مشاهده میکنیم که مردم با قیمت جان خود احاسات و عواطفش را ابراز میکنند.
کسانی که جنگ امام حسین (ع) و یزید را جنگ شخصی و ناشی از جاه طلبی و عقدههای تاریخی قلمداد کرده و هدف از قیام امام حسین (ع) علیه یزید را ادامه دشمنیهای نژادی پیامبر و ابوسفیان عنوان می کنند. ما اگر نگوییم این سخنان چیزی جز کفر گویی و ارتداد نیستند، لا اقل نشان میدهد که آنها میخواهند از این راه به دنیای آباد برسند ولی بدانند که جز خسران عاید شان نخواهد شد و شواهد تاریخی هم ما را به این حقیقت رهنمون میسازد.
ما دلایل عقلی و نصوص قرآنی فراوان (آیه 80 سوره نساء، آیه 10 سوره فتح و آیه 33 سوره احزاب) بر عصمت پیامبر (ص) داریم و این عصمت بر اساس آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه 33) و حدیث متواتر ثقلین، برای ائمه (ع) نیز قابل اثبات است و آنها هیچگاهی هدفی جز رضایت خداوند نداشته، حُب و بُغض، جنگ و صلح آنها در راستای ایفای مسؤلیت الهی و تأمین مصالح امت بوده است.
عاشورای سال 61 امام حسین (ع) روز اعلام واقعی رضایت از خدا و نمونه بارزی از تجلی احساس تعهد و مسؤلیت شناسی انسان خلیفه الله است. لذا عاشورا در فرهنگ الهی از فضائل قلمداد شده است، پیامبر (ص) شدیدا به عاشورا علاقه داشت و انبیاء الهی با عاشورا به اجر خودش افزودند. امام حسین (ع) در این روز راه و رسم انسانی را به صورت یک انقلاب به بشریت عرضه کرد و به خصائص، ویژگی ها و صفات پاکی که رسول خدا در سرزمین شوره زار عرب جایگزین صفات رزیله جاهلیت عرب کرد، حاکمیت بخشید. روح عزت، شرافت و کرامت در خطبه های آتشین امام حسین (ع) از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا موج میزند برای اینکه امام حسین یک روح بزرگ است کلید شخصیت او حماسه، شور، عظمت، ایستادگی و حق پرستی است و او نمی تواند با یزید شرابخوار و میمون پرست کنار بیاید لذا فرمود:
{مردم کوفه!} آن ناکس پسر ناکس، آن زنا زاده پسر زنا زاده من را بین دو چیز مخیر قرار داده یا شمشیر یا تن به ذلت دادن. {آیا من تن به ذلت بدهم؟} هیهات که ما زیر بار ذلت بروم. خدا و پیامبر و مؤمنان و دامنی که در آن بزرگ شدم به من اجازه نمی دهد که ذلت بپذیرم.[3]
ابی عبد الله (ع) میدانست که فردا کسانی خواهند آمد که تاریخ را تحریف و فلسفه قیام او را لوث میکنند لذا هدف خود را پیشاپیش اعلام کرد و فرمود:
آیا نمی بنید که به حق عمل نمی شود و از زشتی ها جلوگیری نمی شود؟ انسان مؤمن{در چنین شرایطی} مرگ را بر زندگی ترجیح میدهد. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملالت نمی بینم.[4]
و نیز در نامه ای به عنوان وصیتنامه به برادرش محمد بن حنفیه نوشت: قیام من قیام فردی جاه طلب یا کامجو یا آشوبگر و یا ستگر نیست. هدف من این است که امر به معروف و نهی از منکر کنم، سیره جدم رسول خدا و پدرم علی مرتضی را زنده کنم.[5]
بنابراین عنصر مهمی که در نهضت امام حسین (ع) وجود دارد، عنصر امر به معروف و نهی از منکر است. از این منظر آن حضرت یک مصلح بود که میخواست کجی های پدید آمده در امت و مسیر شریعت را راست کند، او یک احیاگر واقعی بود که با خون خود حیات تازه در عالم اسلام دمید، احساس بردگی، حقارت و اسارتی که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامی حکمفرما بود، تضعیف کرد و به اجتماع اسلامی شخصیت داد. از این جهت امام حسین (ع) حقی بزرگی بر گردن مسلمانان و بر جامعه بشری دارد چون قیام او برای همه انسان ها در تمام ادوار تاریخ الهام بخش است. بی جهت نیست که جرجی زیدان مسیحی در کتاب خود به نام «حسین چهره ناشناخته» از آنهایی که عزاداری و گریه برای امام حسین را زیر سؤال میبرند، انتقاد میکند میگوید: {گریه که چیزی نیست} اگر کسی برای حسین خود کشی کند جا دارد. چرا؟ چون شیعه و اسلام مدیون خون حسین (ع) است، بدهکار کلمات حسین است، بر پایه عمل حسین است. بعد ایشان از دنیا گله میکند، میگوید: ای دنیا چه میشد که هر زمانی یک حسینی میآفریدی، حسینی که از منظر منطق و شجاعت بی نظیر است از نظر فهم و درایت سیاسی نظیر ندارد، حسینی که در پرورش اجتماعی نظیری ندارد چه میشود مثل او بیاری و احیا گر باشد؟
این قضاوت یک محقق و تاریخ نویس منصف مسیحی است ولی متأسفانه مسلمان زادههای ما که عمری را از سفره ولایت ارتزاق کرده گاهی از جاده انصاف و عدالت خارج شده و حقایق را فدای عقده ها و مطامع دنیایی خود میکنند.
الهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولیّنا و تظاهر الزمان علینا.
[1]. ... فکد کیدک، واسع سعیک، ناصب جُهدک فو الله لاتمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا (بحار، ج 45، ص 134).
[2]. اِنّ لقتل الحسین حراره فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا (مستدرک، ج 10، ص 318)
[3]. الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت (سید بن طاوس، لهوف، ص 97)
[4]. الا ترون الی الحق لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه محقا فانِّی لا اری الموت الا السعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما (سید بن طاوس، لهوف، ص 79)
[5]. انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امتی جدی ارید ان آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب (بحار، ج 44، ث 329)
مکتب امام حسین (ع) ادامه راه انبیاء و در راستای گسترش آئین الهی است، نور او نیز بازتاب نور الهی میباشد؛ چنانکه پیامبر (ص) حسین را چراغ هدایت و کشتنی نجات معرفی کرده است.
در طول تاریخ حکام جور و نور ستیزان ظلمت پرست کوشیدهاند که این نور را خاموش کنند ولی نه تنها موفق به این کار نشدهاند که چراغ نام و یاد حسین برافروخته تر از گذشته، منشأ تلأ لوء نور در جهان بوده و دلهای زیادی را مجذوب خود ساخته است. آیا کوردلان کوته بین تا حالا فکر کردهاند که چرا عاشورا بعد از 1400 سال هنوز زنده است و زنده تر از قبل هرسال تکرار میشود و آنچنان شور، احساس و عاطفه ایجاد میکند که تو گویی هم اکنون دو سپاه حق و باطل رو در رو ایستاده و نقش آفرینی میکنند. بانوی قهرمان کربلا زینب (س) هم به یزید فرمود : ای یزید، هرحقه و نقشهای که داری به کار ببر اما به خدا قسم نمی توانی یاد ما {و نام برادرم} را از دلها محو کنی {آنکه محود و نابود میشود تو هستی}[1]. و شکی نیست که راز این ماندگاری چیزی جز حقانیت عاشورا، اخلاص و مظلومیت بی بدیل ابی عبد الله نیست.
بنابراین قلم بدستان مزدوری که سمپاشی میکنند و حقایق تاریخی را کتمان و از خط قرمزهای مسلم عبور میکنند بدانند که ره به جایی نمیبرند چنانکه اسلاف آنها نبردهاند؛ زیرا حسین یک تن نیست که ما او را در مصاف با یزید ببنیم، بلکه حسین یک مکتب است یک راه است که بعد از مرگش زنده تر شد و امروز تربتش کعبه صاحبدلان است، چنان که پیامبر (ص) قبلا از این حقیقت پرده برداشته بود و فرمود: شهادت امام حسین آتشی در دلها بر افروخته که هرگز سرد نمیشود[2]. نمونه از این عشق آتشین و دلدادگی را ما همه ساله در مراسم محرم و عاشورا در جاجای دنیا مشاهده میکنیم که مردم با قیمت جان خود احاسات و عواطفش را ابراز میکنند.
کسانی که جنگ امام حسین (ع) و یزید را جنگ شخصی و ناشی از جاه طلبی و عقدههای تاریخی قلمداد کرده و هدف از قیام امام حسین (ع) علیه یزید را ادامه دشمنیهای نژادی پیامبر و ابوسفیان عنوان می کنند. ما اگر نگوییم این سخنان چیزی جز کفر گویی و ارتداد نیستند، لا اقل نشان میدهد که آنها میخواهند از این راه به دنیای آباد برسند ولی بدانند که جز خسران عاید شان نخواهد شد و شواهد تاریخی هم ما را به این حقیقت رهنمون میسازد.
ما دلایل عقلی و نصوص قرآنی فراوان (آیه 80 سوره نساء، آیه 10 سوره فتح و آیه 33 سوره احزاب) بر عصمت پیامبر (ص) داریم و این عصمت بر اساس آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه 33) و حدیث متواتر ثقلین، برای ائمه (ع) نیز قابل اثبات است و آنها هیچگاهی هدفی جز رضایت خداوند نداشته، حُب و بُغض، جنگ و صلح آنها در راستای ایفای مسؤلیت الهی و تأمین مصالح امت بوده است.
عاشورای سال 61 امام حسین (ع) روز اعلام واقعی رضایت از خدا و نمونه بارزی از تجلی احساس تعهد و مسؤلیت شناسی انسان خلیفه الله است. لذا عاشورا در فرهنگ الهی از فضائل قلمداد شده است، پیامبر (ص) شدیدا به عاشورا علاقه داشت و انبیاء الهی با عاشورا به اجر خودش افزودند. امام حسین (ع) در این روز راه و رسم انسانی را به صورت یک انقلاب به بشریت عرضه کرد و به خصائص، ویژگی ها و صفات پاکی که رسول خدا در سرزمین شوره زار عرب جایگزین صفات رزیله جاهلیت عرب کرد، حاکمیت بخشید. روح عزت، شرافت و کرامت در خطبه های آتشین امام حسین (ع) از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا موج میزند برای اینکه امام حسین یک روح بزرگ است کلید شخصیت او حماسه، شور، عظمت، ایستادگی و حق پرستی است و او نمی تواند با یزید شرابخوار و میمون پرست کنار بیاید لذا فرمود:
{مردم کوفه!} آن ناکس پسر ناکس، آن زنا زاده پسر زنا زاده من را بین دو چیز مخیر قرار داده یا شمشیر یا تن به ذلت دادن. {آیا من تن به ذلت بدهم؟} هیهات که ما زیر بار ذلت بروم. خدا و پیامبر و مؤمنان و دامنی که در آن بزرگ شدم به من اجازه نمی دهد که ذلت بپذیرم.[3]
ابی عبد الله (ع) میدانست که فردا کسانی خواهند آمد که تاریخ را تحریف و فلسفه قیام او را لوث میکنند لذا هدف خود را پیشاپیش اعلام کرد و فرمود:
آیا نمی بنید که به حق عمل نمی شود و از زشتی ها جلوگیری نمی شود؟ انسان مؤمن{در چنین شرایطی} مرگ را بر زندگی ترجیح میدهد. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز ملالت نمی بینم.[4]
و نیز در نامه ای به عنوان وصیتنامه به برادرش محمد بن حنفیه نوشت: قیام من قیام فردی جاه طلب یا کامجو یا آشوبگر و یا ستگر نیست. هدف من این است که امر به معروف و نهی از منکر کنم، سیره جدم رسول خدا و پدرم علی مرتضی را زنده کنم.[5]
بنابراین عنصر مهمی که در نهضت امام حسین (ع) وجود دارد، عنصر امر به معروف و نهی از منکر است. از این منظر آن حضرت یک مصلح بود که میخواست کجی های پدید آمده در امت و مسیر شریعت را راست کند، او یک احیاگر واقعی بود که با خون خود حیات تازه در عالم اسلام دمید، احساس بردگی، حقارت و اسارتی که از اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه اسلامی حکمفرما بود، تضعیف کرد و به اجتماع اسلامی شخصیت داد. از این جهت امام حسین (ع) حقی بزرگی بر گردن مسلمانان و بر جامعه بشری دارد چون قیام او برای همه انسان ها در تمام ادوار تاریخ الهام بخش است. بی جهت نیست که جرجی زیدان مسیحی در کتاب خود به نام «حسین چهره ناشناخته» از آنهایی که عزاداری و گریه برای امام حسین را زیر سؤال میبرند، انتقاد میکند میگوید: {گریه که چیزی نیست} اگر کسی برای حسین خود کشی کند جا دارد. چرا؟ چون شیعه و اسلام مدیون خون حسین (ع) است، بدهکار کلمات حسین است، بر پایه عمل حسین است. بعد ایشان از دنیا گله میکند، میگوید: ای دنیا چه میشد که هر زمانی یک حسینی میآفریدی، حسینی که از منظر منطق و شجاعت بی نظیر است از نظر فهم و درایت سیاسی نظیر ندارد، حسینی که در پرورش اجتماعی نظیری ندارد چه میشود مثل او بیاری و احیا گر باشد؟
این قضاوت یک محقق و تاریخ نویس منصف مسیحی است ولی متأسفانه مسلمان زادههای ما که عمری را از سفره ولایت ارتزاق کرده گاهی از جاده انصاف و عدالت خارج شده و حقایق را فدای عقده ها و مطامع دنیایی خود میکنند.
الهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولیّنا و تظاهر الزمان علینا.
[1]. ... فکد کیدک، واسع سعیک، ناصب جُهدک فو الله لاتمحو ذکرنا و لا تمیت وحینا (بحار، ج 45، ص 134).
[2]. اِنّ لقتل الحسین حراره فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابدا (مستدرک، ج 10، ص 318)
[3]. الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت (سید بن طاوس، لهوف، ص 97)
[4]. الا ترون الی الحق لایعمل به و الی الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء ربه محقا فانِّی لا اری الموت الا السعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما (سید بن طاوس، لهوف، ص 79)
[5]. انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امتی جدی ارید ان آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب (بحار، ج 44، ث 329)
+ نوشته شده در جمعه یکم آذر ۱۳۹۲ ساعت 18:30 توسط مدیریت بخش دهمرده - اسدی
|
بسم ا لله الرحمن الرحیم