فتواي جواز انتحار

جواز انتحار
از سوي عالمنماهاي پاکستان چه توجيه شرعي و دليل شرعي ميتواند داشته باشد؟! جز اين
که عدهاي افراد بيگناه را به رزمگاهی میفرستند که هيچ سود دنيوی و اخروی برای
آنان ندارد. هر چند آنان توجيه شرعی خودساختهای درست نمودهاند و گفتهاند اگر کسی
خود را در ميان کفار انتحار کند؛ مستقيم داخل بهشت میشود.
اولا. اگر شوراي علمای پاکستان راست ميگويند فرزندان و يا برادران خود و کساني از نزديکان خود را به ميدان انتحار بفرستند!؛ تا بهشت نصيب آنان شوند. طبيعی است که اگر رسيدن به بهشت به اين سادگی میبود؛ به ديگران نمیرسيد. بنابر اين، يک بار هم ديده نشده است که کساني از نزديکان اين گونه عالمنماها خود را در معرض خطر انتحار قرار داده باشند و هميشه مردم غريب هستند که به ميدان جنگ و انتحار فرستاده ميشوند و آنان از اعتقاد راسخ مردم در اين مسير غلط استفاده ميکنند.
ثانيا. اگر از آنان سوال شوند که در کجاي قرآن نوشته
است که انتحار جايز است؟ و در کجاي قرآن دارد که براي اجراي اعمال شوم خود، عدهاي
را اجير نماييد؟. شما يک حديث از رسول الله (ص) براي اجراي انتحار و آنهم که در ميان
جمعيت بيگناه و در مساجد و به خاک و خون کشيدن زنان و اطفال معصوم باشد؛ بياوريد.
عمده دليلی که آنان ميتوانند ارائه بدهند اين است که چون کشور افغانستان را امريکا
اشغال کرده است لذا ما انتحار را جايز مي دانيم در حالی که انتحارکنندهها، در ميان جمعيت بيگناه و درمساجد و در شلوغي بازار، مردم را
به خاک و خون ميکشانند. آيا اين اطفال به خاک و خون کشيده شده در کشور جنگزده
افغانستان و آنهم در مساجد و برای ادای فريضهی واجب آمدهاند؛ هم امريکاييها
هستند؟ در روز عاشورايي حسينی، کابل.
اگر راست ميگويند؛
انتحاريها را در مقر امريکاييها و خارجيها بفرستيد در حالی که اين اتفاق خيلي
اندک رخ داده است و بيشترين قرباني انتحاريها، زنان و مردان بيگناه بودند. .
فردی انتحاریست که بدست توانمند پلیس ملی به اسارت در آمده است. متأسفانه آنچه برای دولت پاکستان معنا ندارد؛ جان این انسانها و صدها انسان بیگناه هست که در جای جای کشور توسط انتحاریهای پاکستان به شهادت میرسند.
من به اين باور هستم که برخي از عالمان ديني پاکستان که اين گونه فتواها را صادر ميکنند، اصلا قرآن نخواندهاند اگر هم خواندهاند به اين آيه نرسيدهاند و يا معناي اين آيه را نفهميدند. «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاء تْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ فِي الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ( مائده 32) هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل يا فساد در روى زمين بکشد، چنان است که گويى همه انسانها را کشته؛ و هرکس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است که گويى همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلايل روشنی براى بنى اسرائيل آوردند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدّى و اسراف کردند.»
صريح بيان کنم که اصلا آنان عالم نيستند بلکه ابزار
و آلت دست اطلاعات پاکستان هستند. لذا من به عدهای از مردم شريف پاکستان که آلت
دست عالمان جاهل آن کشور قرار گرفتهاند؛ میخواهم که از علماي خود بخواهيد که اين
آيه را برايتان ترجمه و تفسير کنند. آيا اطفال و زنانی که در مراسم عاشورا براي
عزاداري نوههاي پيامبر(ص) در مسجد ميآيند و در انتحار قرباني ميشوند؛ امريکايي
هستند؟! مردمی که در روز عيد فطر براي اداي فريضهي الهی در مسجد ميآيند و بر اثر
انتحار , قرباني ميشوند. امريکايي هستند.؟
در يک کلام ما ميتوانيم اين گونه تحليل نماييم که هدف از انتحاري فرستادن در کشور افغانستان، بدنام کردن و نا آرام کردن آن کشور است. نا امني و نا آرامي آن کشور سود فوق العادهای برای پاکستان دارد. به نمونههايی میتوان اشاره کرد:
- باجگری از دولت افغانستان. دولت پاکستان طالبان را درکنار خود دارند احتمال ناامنی و نا آرامی کشور و به خطر انداختن منافع آن کشور توسط طالبان وجود دارد و از طالبان بسان يک چماق استفاده نموده و هر وقت بخواهند، خواستههای خود را بر دولت افغانستان اعمال میکنند. حتی يک بار دولت پاکستان از رئيس جمهور افغانستان خواسته بود. (در تدوين کابينه دولت و در انتخاب سه وزير کليدی بايد با پاکستان مشورت نمايي. وزير خارجه، وزير کشور و وزير امنيه(اطلاعات)که وزير خارجه افغانستان به خواستههای دولت پاکستان، پاسخ بسيار صريح داده بودند و آن که (کشورهای همسايه بدانند؛ که افغانستان يک کشور مستقل است نه ايالات کشورهای همسايه. ).
- بردن مواد خام آن کشور و فروختن آن، به نام پاکستان. به عنوان نمونه به فرشهای دستبافت آن کشور میتوان اشاره کرد که هر ساله فرشهای ظريف، گرانقيمت و دستبافت آن کشور را با قيمت بسيار ارزان از کشور خارج نموده و آرم پاکستانی را بر آن میکوبند و به عنوان فرش پاکستانی درکشورهای ديگر صادر میکنند و يا با دو برابر قيمت، به مردم افغانستان بفروش میرسانند.
- کشور افغانستان همين طوری از لحاظ منابع زيرزمينی بسيار غنی است؛ مثل نفت، گاز، آلمينيوم، آهن و اورانيوم و... از لحاظ منابع طبيعی و خدا دادی نيز بسيار غنی است؛ اگر امنيت و آرامش در آن کشور برقرار شود؛ آن کشور نه تنها به مواد غذايی و ميوه جات به کشورهای ديگر نياز ندارد؛ بلکه يک کشور بزرگ صادر کنندهی مواد غذايی نيز خواهد بود و به خاطر عدم وجود سردخانه در آن کشور، در هنگام فراوانی ميوهجات، آنها را به قيمت بسيار پائين به کشور پاکستان بفروش میرسانند و در هنگام نيازمندی همان ميوه را به چند برابر قيمت دوباره وارد آن کشور میکنند.
- نا امنی افغانستان باعث شده است که مردم و سرمايهداران آن کشور سرمايه خود را از کشور بيرون برده و بسيار از اين سرمايهها، در کشور پاکستان خوابيده است و کشور پاکستان از آن سود میبرد و اگر کشور افغانستان آرام بشود؛ اين سرمايهها در آن کشور سرازير شده، و کشور پاکستان از سود هنگفت در آنها نهفته است، محروم میشود.
- گفته شده که کشور افغانستان سرشار از منابع طبيعی است و کوههای مملو از جنگلهای چوبیو ميوهای است. تمامی اين چوبها و جنگلهای ميوهای، ميوههای آن به کشور پاکستان سرازير میشود از قبيل بادام کوهي، پسته، چارمغز ، فندق، جوری، زيتون و ... همگی وارد کشور پاکستان شده و روغن آن گرفته شده و به نام روغن پاکستانی به افغانستان وارد میگردد. از اين طريق سرمايه کلان وارد آن کشور میشود.
-عمده عاملی که کشور پاکستان بدنبال آن است؛ موقعيت استراتژيکي و منحصر به فرد افغانستان است و آن کشور به مثابه قلب آسيا و گذرگاه تمدن و مدنيت لقب گرفته است و کشمکشهاي اخير که از چهار دهه بدين طرف در اين کشور اتفاق ميافتد و شهروندان افغانستان با آن دست و پنجه نرم ميکنند نيز با اين دليل توجيه ميشود. چون امروز هم با وجود وسايل و تجهيزات مدرن نظامي و کشفي، افغانستان هنوز هم جايگاه خويش را بعنوان پيوند دهنده شرق و غرب و شمال و جنوب حفظ نموده و اهميت استراتژيکي خويش را از دست نداده است.
روي اين اصل است که امروز افغانستان ميدان جنگ و انسان کشي قرار گرفته است و بسياري از فرصتطلبان و تروريستان جهان از دور و نزديک به غرض دستيابي به آرمانها و ايدههاي خويش اينجا هجوم آوردهاند و تصميم گرفتهاند تا اين کشور را ويران نمايند. از ديدگاه اين جانيان افغانستان بزمگاه حق و باطل است و هر آنچه که در اين کشور وجود دارد بر محور باطل ميچرخد. بنابراين بايد ويران شود و افرادش نيز جايزالقتل تلقي ميشوند حرف اين است که دد منشيها و خونريزيهاي اين جانيان وجهه ديني مييابد و به زعم خودشان به منظور دفاع از دين و ارزشهاي آن, وارد افغانستان گرديدهاند تا حق را پيروز و باطل را مقهور و مغلوب خويش گردانند.
البته جنگ افغانستان درگذشتههاي دور روي اين محور دور ميزد و بر همين محور ميچرخيد يک گروه، خود را حق به جانب طرف مقابل را باطل و واجب القتل ميپنداشتند و اکنون به شکل منحط و مفرطاش اين جنگ جريان دارد به تأسي از اينگونه تعبير و تفسير است که صدها نفر آماده ميشوند تا در مدارس ويژه افراطيت که در آن راههاي رسيدن به بهشت خدا را از طريق قتل نفس و انسان کشي ميآموزند، آماده فراگيري انتحار و انفجار ميشود و پس از آموزشهاي لازم، خود را در ميان انبوهی از جمعيت بيگناه منفجر و بسياري از انسانهاي بيگناه را به شهادت ميرسانند.
به راستي مسئوليت اين همه کشت و کشتار به عهدهی کيست؟ يقيناً عالم ديني که به گفته رسول اکرم (ص) وارث انبياء است مسئوليت عمده دارد تا در آگاه نمودن مردم، از دين و ارزشهاي آن وظيفه خويش را انجام دهد و مسائل ديني را به گوش مردم برساند و آنها را آگاه سازد که کشتار انسانهاي بيگناه هيچ گونه صيغهي ديني و شرعي ندارد.
افسوس که اين گونه عالمان به جاي اين که مسائل ديني را به مردم ابلاغ نمايند اکثراً در صدد استفاده ابزار گونه از مولفههاي دينياند و آن را وسيله امرار معيشت خويش قرار دادهاند در حالي که دين و احکام ديني شامل همهي مسلمانان است چطور است که انتحار در پاکستان حرام و در افغانستان جايز باشد. اين نيست جز اين که برخي عالمان پاکستان صدور اين گونه فتواها را براي خود وسيله امرار معاش دانستهاند. و دولت پاکستان هم براي اجراي مقاصد شوم خويش، از آنان به عنوان ابزار استفاده مي برد. به اين دليل که بارها دولت پاکستان به دولت مردان افغانستان اعلام کردهاند که اگر شرايط ما را قبول کنند، شش ماه بعد ديگر حزبی به نام طالبان نخواهيم داشت.
نمونهي دوم اينکه اگر واقعا شورای علمای پاکستان، مجري اصلاحات و در پينابودي فساد و فحشاء در کشورهاي اسلامي هستند، و اگر راست ميگويند که نميگويند! چرا اصلاحات را از پاکستان شروع نمیکنند؟ چون که کشور و مراکز شهرهاي بزرگ آن کشور مملو از فساد و فحشا است. حتی در ميان قضات پاکستانی. در خبرگزاری آوا 27/5/92 نوشته بود؛ درگيری ميان دو قبيله پاکستان بر اثر تجاوز مرد يک قبيله بر دختر قبيله ديگر، قاضی حکم کرده بود؛ پنج مرد قبيله که بر آنها تجاوز شده، بر خواهر متجاوز، تجاوز کنند و آنهم در ملاء عام. و آنهم در کشوری اسلامی و آنهم کشوری که حکم جواز انتحار بر عليه کشور ديگر صادر میکنند، بخاطر اجرای اصلاحات در کشور همسايه!
از قديم گفتهاند هر که آتش برأفروزد؛ دود آن اول به
چشم خود میرود. مار افعی را به دامن پرورانده سرانجام مرگش بدست مار خواهد شد. امروزه
کمترين روزی هست که انتحار و انفجار در کشور پاکستان اتفاق نيفتد. مردم بیگناه
پاکستان امروزه بيرون آمدن از منزل در اختيار خودشان هست ولی برگشتن به منزل به
اختيار خودشان نيست و شايد هم برای هميشه برنگردند.
انتحاری
که توسط پلیس ملی و غیور مردان آن کشور بدام افتاده است .