در محضر استاد !
در محضر استاد !
برگ نخست
سالهای زیادی بود که توفیق ملاقات با استاد را نداشتم. وقتی وارد کویته شدم بر خود فرض میدانستم که حتما به دیدار ایشان رفته و جویای حال شان شوم. در واقع از مروت و جوانمردی بدور بود که اینجا باشم؛ ولی، به زیارت ایشان نروم! امروز جمعه (به حساب پاکستان بیست سوم رمضان المبارک) توفیق این دیدار نصیبم شد که ایشان را در منزل شان ملاقات نمایم. حال که حدود هشتاد سال از عمر با برکت ایشان میگذرد؛ علاوه بر سن بالا، مریض احوال بوده و به شدت ضعیف شده اند. با این وجود، مثل همیشه لطف نموده با آغوش باز از ما استقبال نموده و حدود یک ساعت سخاوت مندانه خاطرات شان را با ما به تقسیم نشستند.
در روزگار جوانی، اشتغال به تحصیلات عالی در حوزه علمیه نجف اشرف، تا دست یابی به تخصص در علوم اسلامی، به ویژه دانش فلسفه؛ به ایشان توانایی ویژه بخشیده بود که پس از بازگشت و استقرار در زادگاهش(داوود جاغوری) با شور و نشاط بسیار به خدمت خلق همت گماشتند. نخستین عملکرد برجسته استاد، با بنیانگذاری حوزه علمیه داوود و تربیت شاگردان برجسته در علوم اسلامی رخنما گردید. تسلط استاد بر علوم اسلامی بویژه دانش فلسفه، تقریباً استاد را در میان همتایانش متمایز و کم نظیر نموده، در بحث و مناظره به وی توانایی ویژه بخشیده بود که دیگر هم صنفانش، از آن بی بهره یا کم بهره بودند. خوب است بدانیم که در آن زمان یادگیری و تدریس دانش فلسفه، هنوز در حوزه های علمیه به خوبی جا باز نکرده؛ بلکه، چه بسا از طرف برخی علما تحریم نیز شده بود!؟.
بسیاری از مردم جاغوری، استاد شیخ عبدالصمد اکبری داوود را، پیش از کودتای هفت ثور، با مناظره جالب ایشان با رهبر حزب شعله جاوید جناب اکرم یاری می شناسند. این مناظره ناخواسته و ناگهانی که به نقل استاد، در منطقه چارشنبی داوود، در مجلس فاتحه و در منزل یکی از بزرگان این منطقه(مدیر ابراهیم خان چارشنبی داوود) بدون برنامه ریزی قبلی انجام یافت، در نهایت به سکوت مطلق جناب یاری انجامیده، ظاهرا ایشان در برابر پرسش های جناب استاد اکبری، به درماندگی افتاده و با ناراحتی مجلس فاتحه را ترک میکند.
برتری جالب استاد بر اکرم یاری، آنجا به خوبی آشکار میگردد که پیش از آن تقریباً تمام آخوند های منطقه از رو برو شدن با اکرم یاری هراس داشته و از سیل پرسش ها و شبهات زنجیره ای ایشان درمانده شده بودند. آقای یاری که آن زمان تازه دختر مرحوم غلام علی زاهد بیلو داوود را به همسری برگزیده و به اصطلاح داماد منطقه به حساب می آمد، با کمک به دهقانان بی زمین یا کم زمین، بصورت گسترده در میان مردم منطقه، جا باز نموده و از محبوبیت خاص برخوردار شده بود. پس از این رویاروی نه تنها کمک هایش به منطقه قطع گردید! بلکه، دیگر هرگز به داوود پا نگذاشته و چندی بعد حتی جاغوری را ترک نمود، که تا زمان دستگیری اش به دست رژیم کمونیستی همچنان در کابل سکونت داشت.
در آن زمان که جناب اکرم یاری، تقریباً همه ای آخوند های منطقه را مات نموده و خود در اوج قرار گرفته بود، با رفتار و گفتار متین و جالب و جذاب خود به خوبی توانسته بود در دل مردم مذهبی آن دیار جا باز نموده و با طرح شبهات عوام فهم به تشکیک در عقاید و باور های سنتی مردم بپردازد و توانسته بود خود به شهرت عالمگیر برسد، شکست چنین فردی با چنان سابقه که تازه خود ساخته و در میان مردم به خوبی جا افتاده بود، همانند بمبی در منطقه جاغوری منفجر گردیده، شهرت و اوجگیری استاد اکبری را بدنبال داشته ایشان را در فراز قرار داد و در برابر جناب یاری تقریباً موقعیت اجتاعی خویش را از دست داده و به فرود شان از قله ای شهرت انجامید! به گونه ای که چندی بعد با ناچار جاغوری را برای همیش ترک نمودند.
برگ دوم
پس از کودتای هقت ثور 1357 که تمام مردم کشور بر علیه رژیم کمونیستی قیام نمودند، منطقه هزارستان یکی از نخستین مناطقی بود که از بازماندگان رژیم پاکسازی گردیده و مردم به رهبری روحانیت حاکمیت خویش را بعد صدها سال خود بدست گرفتند. حکومت شورای اتفاق را در درون حکومت وطن تشکیل یافته بود، زمام امور مناطق مختلف هزارستان بدست گرفتند. همزمان با حکومت شورا، فرازی دیگر از زندگی و شهرت استاد اکبری، این بار در عرصه ای سیاست و خدمات اجتماعی برای مردم هزارستان، ایشان را دیگر باره به شهرت رساند. اعزام استاد اکبری به پاکستان از سوی حکومت شورای اتفاق، با جلب و جذب کمک های بین المللی و رسانه ای نمودن مردم هزاره و حکومت هزارستان همراه بود. استاد اکبری موفق شد با اعزام هفته وار یک کامیون اسلحه همراه با پول و امکانات دیگر به داخل هزارستان، لیاقت و شایستگی خویش را به خوبی به اثبات رسانده و با افتخار لقب وزیر خارجه شورا اولین حکومت مردمی هزارستان را، کمایی کند.
شوربختانه هم اکنون، روزگار کهن سالی به علاوه مریضی، استاد را به شدت علیل و ناتوان نموده و این ناتوانی حتی بر حافظه استاد نیز تأثیر گذاشته است. با این وجود، میشود به خوبی از میان صحبت های گرم وگیرایی ایشان، حوادث گذشته را به یاد آورده و خاطرات ایشان را به گونه ای بازسازی کرد. خاطراتی که هنوز متأسفانه قلمی نگردیده و اگر فرزندان ایشان همت نگمارند ممکن است به زودی و برای همیش این خاطرات ارزشمند از دست رفته و در واقع نسل های بعد گنجینه ای را از دست بدهند. ایشان همانند دیگر کهنسالان ما سینه ای مملو از تجربه های گرانبها و خاطرات تلخ و شرین دارند که در واقع تاریخ نامکتوب ماست! بعبارت دیگر، وجود مبارک ایشان همانند دیگر بزرگان که داریم تک تک شان را از دست میدهیم، تاریخ مجسم ماست که اگر دیر بجنبیم، دیگر حتی از تاریخ معاصر مان هیچ نخواهیم داشت!؟
مصطفی خرّمی - کویته ، بیست و سوم رمضان المبارک