در بخشهای قبلی کاستیها و چالشهای نظام تعلیم و تربیت را در دو بخش کاستیهای داخل وزارت معارف و بخش بیرون از وزارت معارف مورد کنکاش قرار دادیم اکنون در بخش دوم به سه عامل دیگر که سبب چالشهای نظام تربیتی کشور شده است را مورد بررسی قرار میدهیم.

۳/ب :نگرش خانواده هاو نحله هاي فكري

در بسياري از كشورها بخش عظيمي از كودكان و نوجوانان و جوانان كه از آموزش محروم مي ماند و يا پس از دوره ابتدايي ترك تحصيل مي نمايد، دختران مي باشند كه از نظر تعداد نيمي از جمعيت جامعه را تشكيل مي‌دهد كه غيبت اين تعداد ازفضاي آموزشي وتربيتي خسران جبران ناپذيري بربدنه نظام تعليم و تربيت وارد مي سازد. اين مسله تاحدي زيادي متاثر از شرايط اقتصادي كشورها است كه نمي تواند نيروي لازم بويژه زنان آموزگار در مناطق روستايي بفرستد و بخشي مهمي از اين مشكل نگرش خانواده هاست كه نسبت به جنس زن و دختران دارند. اين خانواده ها دختران را نيازمند به آموزش و تعليم نمي داند.از نقش آنها در ساختن اجتماع و فعاليت هاي اقتصادي را ناديده مي گيرند و مانع از تحصيل شان مي شوند.

مدرسه سید محمد قناد در محله حاجی عباس هرات

  اين مشكل دركشور ما از ساير كشورها شديد تر و درد ناكتر است. عدم امكانات و نبود زمينه تعليم و تربيت براي بچه ها يكي از علتها است. علت و مصيبت ديگر، نگرش خانواده است كه هم در رابطه با پسر دارند و هم نسبت به دختر. در باور بسياري از خانواده بچه تاسطح "خط خوان" شدن لازم است و بيش از آن لزومي ندارد وقتي شان را در مدرسه رفتن تلف نمايد اما درمورد دختر وضعيت درناكتر است . اين قشر در طول قرنها قرباني نفهمي و كج فهمي متوليان امورديني در برداشت از متون آسماني و دینی در مورد زن گرديده است كه همين امر باعث شده است فرزندان و دختران از حضور دررنظام تربيوي كشور بازماند. اين دردهاي كهنه وزخم هاي گزشته مانيست كه بيماري روزگار كنوني ماست.

در دنياي مدرن و مترقي كه جامعه جهاني از آثار علم و دانش براي رفاه و توسعه و آسايش و برخورداري هرچه تمام تر از موهبت دنيايي و طبيعت و نعمت هاي نا مكشوف الهي سود مي برند جمود فكري خانواده و نحله هاي فكري در افغانستان، تغيير نيافته است و نسبت به دانش جديد و آموزش مدرن بدبين بوده مانع حضور فرزندان درمدارس مي گردند. جريان فكري طالبان در دنياي امروزي، مانع عمده ديگري است كه برسر راه تعليم و تربيت كشور وجود دارد، سوزاندن مدارس تهديد و ارعاب ازسوي اين گروه، امنيت رواني و ذهني والدين و دانش آموزان را ازبين مي برد. با وجود اين وضعيت و نبود امنيت و احتمال انفجار در راه مدرسه و مدرسه و خيابان چه گونه مي توان توقع داشت كه نظام تعليمي ما نظام كارآمد و موفق و كامياب باشد و كارنامه درخشاني ازخود ارايه دهد.

4/ب : تفاوت آب هوايي و جغرافيايي .

ممكن است در جهان كشوري وجود نداشته باشد كه داراي يگنواختي و اعتدال دمايي در طول فصول سال در تمام نقاط كشور باشد. كشور ما نيز از همين اختلاف آب هوايي برخوردار است. منطقه كوهستاني و مركزي و مناطق جنوب كشور از نظر شرايط جغرافيايي و تغيير دمايي تفاوت زيادي دارد خود اين مسأله شايد مشكل ساز نباشد و اما اين موضوع هنگامي مانع به حساب مي يايد كه آدم هاي ساكن در آن مناطق نتوانند بر شرايط مسلط گردد و محلي مناسب براي زيست خود فراهم نمايد بلكه در برابر مشكلات ناشي از محيط زيست منفعل بوده و تسليم طبيعت و مشکلات آن گردد. نتواند عوامل آزاردهنده را ازبين ببرد و اين پديده وقتي درد ناكتر مي شود كه مربوط به دانش آموزان و افرادي شود كه تحمل دشواريها براي شان سخت ترمي باشد بويژه وقتي كه پاي آموزش و تحصيل در ميان باشد. روان شناسان تربيتي معتقداند يك ارتباط مؤثر وقتي اتفاق مي افتد كه شرايط آن كاملا فراهم شده باشد و موانع آن برطرف گردد. فرايند تحصيل بدون آرامش روحي و جسمي و ذهني ممكن نيست بهداشت مناسب محيط، نوركافي، دمای مناسب از نظر گرمايي و سرمايي از شرايطي است كه بايد فراهم گردد. سياست متمركز و همزماني تحصيل در همه مناطق از مشكلات جدي اما پنهان نظام تعليمي كشور است. همه دانش آموزان مجبورند در فصل تابستان حاضر شوند چه آنهاي كه در مناطق نسبتا سرد زندگي مي نمايد وچه آنهاي كه درمناطق گرم و سوزان به سر مي برند. بچه هاي اين مناطق مجبورند با نبود امكانات رفاهي و بهداشتي شلوغي كلاسها نبود وسايل سرماساز در مدسه حاضر شوند و با تحمل سختيها درس بخوانند در چنين وضعيتي كه تحمل آن براي زندانيان مجرم دشوار است و براي افراد رفاه ديده دنيا كشنده مي باشد چه توقعي از فرزندان كم سن و سال مي توان داشت كه با ميل و رغبت و آمادگي ذهني راهي مدرسه شوند و با شوق وذوق سركلاسها حاضر شوند آيا همزماني تحصيل دركل كشور امرآسماني، قطعي و تغيير ناپذير است و تخلف از آن جرم و گناه تلقي مي شود ؟ بچه هاي معصوم چه گناهي كرده اند كه بايد در زندگي معصومانه اش جهنم را تجربه نمايند ؟ اکنون که فصل سرما می باشد اگرچه در زمستان مدارس تعطیل است اما در اواخر ماه تیرماه که هنوز مدارس تعطیل نمی‌شوند اما در اکثر مناطق هوا بسیار سرد می‌گردد به گونه ای که تحمل آن برای متعلمین بسیار سخت می‌باشد چطور می توان در فضای که همه از سردی مانند برگ درخت می‌لرزند می‌توان به امر تربیت و تحصیل و آموزش پرداخت. البته محصلینی که در زیر خیمه کلاس های شان دایر می‌شود دیگر مصیبتی وصف ناشدنی داردند که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

دانش آموزان در حال امتحان در بیرون

5.ب دخالت اربابان در اداره مکاتب.

یکی از بد ترین و مصیبت بار ترین معضل دیگر دخالت اربابان مناطق در اداره مدارس و مکاتب می‌باشد. اداره مکاتب به جای شایسته سالاری در سطح کلان نژاد پرستی است که همین امر نمی‌گذارد روند استخدام سالم افراد لایق در بدنه نظام تعلیم و تربیت صورت گیرد و کسانی که در رأس قدرت قرار دارند از عصبیت نژادی و مذهبی کور و کر شده اند که نمی توانند از دایره این پدیده زشت بیرون بیایند و حاضرند مدرسه‌ای بدون معلم و مدیر بماند اما حاضر نیستند از نژاد دیگر به عنوان معلم و مدیر وارد حلقه تربیتی گردند. و در سطح پایین تر مسأله قوم مداری به صورت بیسار حادی مطرح است که فلان قوم می‌کوشد مدیریت مدرسه را در دست داشته باشد و تمام تلاش و کوشش این است که نگذارند از قوم دیگر وارد بدنه مدرسه گردد. نمونه های زیادی در کشور وجود دارد که به همین دلیل از بد اداری و حتی از بی مدیرتی رنج می‌برد و افراد شایسته و لایق از غیر فلان قوم نمی‌تواند اداره امور را به دست گیرد. گویا مدرسه مانند میراث پدر آن قوم است که با چنگ و دندان آن را نگهداشته و کسی دیگر را نمی‌گذارند در امور مشارکت کند. مناطقی و مدارسی وجود دارد که مدیریت آن از شایستگی و لیاقت چندانی برخوردار نیستند اما چون از حمایت قومش برخوردار است باید تا دم مرگ بر مقدرات مدرسه حاکم باشد و در مقابل افرادی لایق و شایسته و مومن و امین چون از حمایت قوم قدرتمند برخوردار نیست هیچگاه نمی‌تواند وارد مدرسه شود به نظر می رسد مدیریتی که چنین چرخه قرون وسطایی برآن حکومت نماید و سایه تاریک نژادگرایی و قوم پرستی و ارباب مداری جای شایسته‌سالاری و لیاقت مداری بر آسمان نظام تعلیم و تربیه کشور حاکم باشد چنین نظامی محکوم به عدم کارایی خواهد بود و نباید انتظار داشت که از درون چنین نظامی افراد خلاق مبتکر، بیرون شوند. این نظام نمی‌تواند افراد فرهیخته و اندیشمند تحویل جامعه بدهد. البته روشن است كه كاستيهاي نظام تعليمي كشور منحصر به اين مواردي نيست كه مورد اشاره قرار گرفت بلكه عوامل متعددي ديگري وجود دارد كه بايد در جاي ديگر و بافرصت ديگر، مورد كنكاش و تحليل قرار بگيرد و دراين مختصر نمي گنجد. به اميد روزي كه مسولان مربوطه، به شناسایي مشكلات و كاستيها و علت ها توجه نموده براي ازبين بردن آنها تلاش نموده و زمينه بهتر رشد و شكوفايي استعداد فرزندان كشور را فراهم نمايند. 

یکی از مدارس در بهسود