سخن را با اين مقدمه آغاز مي­كنم كه:

نابرابری­های طبیعی و یا اکتسابی هرچند موجب محرومیت از برخی امکانات و یا امتیازات اجتماعی می­شود ولی در حقوق اولیه تأثیری ندارد و هر فردی صرفنظر از عوارضی نظیر مذهب، زبان، رنگ، نژاد و عقیده، حیثیت ذاتی قابل احترام و حقوق غیر قابل سلب دارد.

 اسلام تمام انسان­ها را در حیثیت انسانی برابر می­داند. در نظام حقوقی اسلام از کرامت و شرافت انسانی حمایت شده و هرگونه عملی که به شخصیت افراد لطمه وارد کند، ممنوع است، لذا غیبت، تجسس، عیب­جویی، مسخره کردن، طعنه زدن، سخن چینی و تهمت از مواردی هستند که به آبروی انسان زیان می­رسانند و به همین دلیل از آن­ها نهی شده است.

مبارزه پیامبر (ص) با تفکر جاهلی عرب که دیگران (خصوصا عجمی­ها) را فروتر می­پنداشتند، کمتر از مبارزه حضرت با شرک نبوده است و چه زیبا فرمود: الناس سواء کاسنان المشط؛ مردم مانند دندانه­های شانه برابرند. در نهج البلاغه نیز بر اصل برابری انسان­ها تأکید شده. علی (ع) در دستورالعمل حکومتی خود به فرماندارش مالک اشتر او را به نیکی و خوش­رفتاری با مردم سفارش و این­گونه استدلال می­کند: فانّهم صنفان امّا اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق؛ مردم دو دسته­اند: یا برادر دینی تو هستند یا مشابه تو در انسانیت و خلقت. و اگر امروز در اعلامیه جهانی حقوق بشر بر نفی تبعیض­های مبتنی بر مذهب، جنسیت، زبان، رنگ و نژاد تأکید شده است، دستمایه آن در نصایح و دستور العمل­های رهبران راستین ماست که سنگ افتخار پیروی از آن­ها را به سینه می­زنیم؛ اما در عمل و برخورد­های اجتماعی فرسنگ­ها راه با این مکتب و مبانی اخلاقی فاصله داریم.

برخورد­های تعصب­آمیز با مهاجران افغانی در ایران از این جهت که نه یک پدیده جدید است و نه قابل انکار، اولویت طرح بحث ندارد، بلکه اهمیت آن از این جهت است ­که تدریجا به موضوع رسانه­ای تبدیل می­شود و نویسندگان و فرهیختگان برادران ایرانی­ما علیه آن موضع­گیری می­کنند و این پدیده را علاوه بر داشتن پیامد امنیتی، نشانه سقوط اخلاق در جامعه تلقی کرده­اند. یکی از این فرهیختگان با وجدان جناب آقای دکتر عباس آخوندی[1] است که قضیه­ای را در این رابطه به عنوان نمونه، با قلم زیبای خود (در روزنامه دنیای اقتصاد، 8/7/91) چنین حکایت می­کند:

«امروز صبح که از ورزش بازگشتم دیدم خانمم به نانوایی رفته و نان تازه تهیه کرده، لیکن چندان سرحال نیست. پرسیدم که مشکلی پیش آمده گفت نه! اما رفتار شاطر (نانوا) با یک پیرمرد افغان به شدت مرا متأثر و عصبانی کرده. سوال کردم چطور؟ گفت یک پیرمرد افغان با دست­هایی پر از زخم و پینه بسته برای تهیه نان آمده بود و در صف قرار داشت. وقتی نوبت به او رسید، آشکارا شاطر به وی نان نمی­داد. از این مهم­تر آن بود که که نه تنها کسی اعتراض نمی­کرد؛ بلکه از اینکه خارج از نوبت، به آنان نان داده می­شد، خوشحال بودند.

ایشان ادامه داد که این اولین باری نیست که با چنین پدیده­ای مواجه می­شوم. چندی پیش نیز در تهران عینا با چنین صحنه­ای روبه­رو شدم. در آنجا داستان تندتر بود. شاطر رخ در رخ فرد افغان می­گفت به تو نان نمی­دهم. افغان بی­پناه نیز می­گفت آخر چرا؟ و شاطر تکرار می­کرد که به تو نان نمی­دهم. خانمم می­گفت وقتی دیدم این­طوری است به افغان گفتم چند تا نان می­خواهی من برای تو می­گیرم و به تو می­دهم. شاطر که دید کار به اینجا کشیده است، به فرد افغان نان داد، اما نکته مهم رفتار سایر افراد در صف بود که با عمل خود شاطر را تشویق می­کردند و حتی به من اعتراض می­کردند که چرا چنین می­کنی. آخه اینا...!!!؟؟؟»

ایشان بعد از ذکر این قضیه، عالمانه موضوع را از منظر­های مختلف مورد نقد و بررسی قرار داده، می­گوید: «به نظر می­رسد که کم کم سوء رفتار با افغان­ها در جامعه در حال تبدیل شدن به یک رويه عمومی است و کسی در برابر آن واکنش نشان نمی­دهد. این موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت؛ زیرا فارغ از مغایرت آن با اخلاق و هویت ایرانی آثار فوری بر زندگی اجتماعی و اقتصادی و حتی امنیت اجتماعی ما ایرانیان دارد...»

حال با تقدیر از مقاله زیبای ایشان و دیگر روشنفکران و نویسندگان برادران ایرانی­ما که، درد مندانه و فارغ از هرگونه تعصب، در برابر این­گونه برخوردها و رفتار­های اجتماعی ساکت نمی­نشینند و قضایا را منصفانه و عالمانه مورد نقد و بررسی قرار می­دهند، سؤال اصلي اين­جاست كه:

با توجه به اشتراكات تاريخي، فرهنگي و اعتقادي دو ملت ايران و افغانستان كه ساليان طولاني (مخصوصا دوران جنگ تحميلي علیه ايران و  جهاد مقدس مردم افغانستان) دوشادوش همديگر بوده و در غم­ها و شادي­هاي همديگر مشاركت داشته­اند، اكنون چرا روابط اين دو ملت دچار چنين فرايند فرسايشي شده است ؟

هركس ممكن است از يك زاويه­اي به اين سؤال پاسخ دهند؛ ولي به نظر من رسانه­ ها و بلندگوهاي تبليغاتي يكي از ابزارهاي مهم تأثيرگذار در ذهنيت سازي جامعه است رسانه­ها و نوع رفتار مسؤولين كشورها مي­تواند دو ملت را دوست يا دشمن بسازد نمونه آن روابط دو ملت ايران و عراق است كه علي رغم 8 سال جنگ دو كشور، امروز مي­بنيم كه دو ملت ايران و عراق از سطح روابط دوستانه و مسالمت­آميز برخوردار است و اين نيست مگر مرهون عملكرد مثبت رسانه­ها و اظهارات آشتي جويانه­ي مسؤولين دو كشور.

 اما در رابطه به قضيه مهاجرين و نوع نگرش غالب مردم ايران نسبت به مردم افغانستان، بايد به اين حقيقت تلخ اذعان كرد كه رسانه­هاي رسمي رسالت خود را به خوبي ايفا نكرده و از كوچكترين مسايلي كه در رفتار همه اقوام و  مردمان كشورها وجود دارند، خوراك بزرگ تبليغاتي و تيتر اول خبر خود ساخته و چه بسا كه اصل مسأله از اساس دروغ بوده است. و از طرف ديگر اظهارات غیر واقع بینانه و عملکرد برخی از مسؤولین در سمت رسمي خود، در ظهور و بروز این­گونه برخوردهای غير دوستانه از طرف بعضي از مردم ايران نسبت به مهاجرين افغاني کمک می­کند و زمینه­ ساز تنش و رفتارهای متعصبانه میان ملت ایران و افغانستان می­شود. قضیه خفاش شب، ممنوعیت ورود مهاجران افغان به پارک کوهستانی صفه اصفهان، تمسخر افغان­ها به بهانه افزایش نرخ ارز، توسط نماینده شاهین شهر در مجلس شورای اسلامی (مبني بر اينكه افغان­ها بازار كار داخلي را قبضه كرده و دستمزد خود را دلاري مي­خواهد[2])، از جمله مواردی بود که انعکاس بسیار منفی و سِکل نا موزون را در روابط مهاجرین افغانی و انصار ایرانی ایجاد کردند.

لذا با توجه به دسیسه های پیدا و پنهان دشمنان در تخریب روابط دو کشور و دو ملت مسلمان همسایه ، ضرورت دارد که میان سیاست نظام و سلایق و ایده­های شخصی افراد تفکیک صورت گیرد و بر عملکرد رسانه­ها و اظهارات منسوبین نظام در ارتباط با مهاجرین (همچون حوزه­های دیگر) نظارتی وجود داشته باشد تا کسی به خود اجازه ندهد با حرکات و اظهارات نسنجیده خود هزینه سنگین را بر دوش نظام تحمیل و زمینه­ساز شکل گیری قضاوت عجولانه علیه نظام اسلامی شود که این کار جفای بزرگ در حق نظام و فرهنگ مبتنی بر اسلام مداری مردم ایران خواهد بود.


[1] . عباس احمد آخوندی معاون اسبق سیاسی وزارت کشور در دوران وزارت ناطق نوری و وزیر مسکن و شهرسازی در دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی بود

[2] . روزنامه آفتاب تاريخ 12/7/ 91