مردم ما در طول تاریخ افغانستان از این ناحیه آسیب دیدند که مفهوم  تهمت و انتقاد برای شان خوب باز نشده بود. این را همه می دانند بدبختی که دامن گیر مردم افغانستانی بوده و است از این است که  دو مفهوم( تهمت و انتقاد) را نتوانستند  از هم جدا کنند . همیشه بجای انتقاد تهمت زدند، بجای عیب گیری دشنام دادند، بجای مصالحه صدا را بالا کشیدند، بجای هم پذیری نفی کردند، بجای حفظ آرامش دست به سلاح بردند و بجای آبادی ویران کردند.

در آغاز دوره ده ساله گذشته روضنه امید به روی مردم باز شد که شاید دیگر توهین نشوند، شاید دیگر تهمت نشنوند و ... و این دو مفهوم شاید از هم تفکیک شود ولی متأسفانه این پدیده نامطلوب فقط چهره بدل کرد این بار از دری دیگر وارد خانه ما گردید. در گذشته یکی صاحب نظر بود دیگران از نظرات او پیروی می کرد  اما امروزه با شنیدن نام آزادی بیان همه صاحب نظر شدند وغافل از این که در کنار آزادی بیان که خود یک حق انسانی و بشری است تلکیفی (احترام به کرامت انسانی ) نیز وجود دارد. امروزه این امکان وجود دارد که افراد دانا و نادان به تکنالوژی روز دست رسی داشته باشد و بدون اینکه حق استفاده از آن را ادا کند مورد استفاده قرار می دهد و با سخنان ناسنجیده خویش حرمت دیگران را می شکنند.

چند روز قبل گزارشی از مراسم تجلیل از روز معلم در مکتب سه قول جاغوری در این سایت پخش گردید فردی که شاید از دو نام تابش و سروش استفاده می کرد در این درد مبطلا بود نوشته هایشان را همه دوستان که در سایت جاغوری یک مراجعه می کنند شاید خوانده باشند به فکر این که از انجمن بهبودی انتقاد می کنند تهمت های ناراویی را به مردم، مکتب، معلمین و... بستند که به نظر من این برادر ما عقده شخصی خود را تخلیه می کردند و اما اگر فرض بگیریم که عقده نداشتند قطعا از چیزی سخن می گفت که یک گمانه زنی بیش نبود یا به عبارت دیگر این برادر خودش چیزی را که می گفت نتنها که ندیده و شاهد آن نبوده بلکه از زبان انسان های غرض دار شنیده است که در واقع این عملکرد شان(قضاوت کورکورانه و یا غیر واقع را واقعی دیدن)  نه تنها جفا در حق مردم منطقه بلکه جفا در حق انسانیت است.

 دوست گرامی که نام تابش و یا سروش را برایت برگزیده ای نمی دانم که از کجا هستی و چطور مرا می شناسی و نمی دانم که شما به چه عقیده دارید خوب فرض را بر این می گیرم که مسلمان هستی و عقیده محکم به آموزه های دینی داری ؛ خداوند در قرآن چنین فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» ؛ ««ای کسانی که ايمان آورده‌ايد! از بسياری از گمان‌ها بپرهيزيد، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه است»(سوره حجرات آيه 12)

فکرکنم سخن های را که نوشته بودید از روی غرض شخصی نبود بلکه از دیگران شنیدید و شاید چنین گمان کردی که محصلین اعضای انجمن فاسداند و برای فساد در مکتب آمده اند در حالی که ما از همان مردم هستیم و خواهر و برادر ما در همان مکتب درس می خوانند. شما اگر این گمان بد را نسبت به اعضای انجمن داشتی و این قدر دلت برای مردم می سوزد بیا روزی با ما بنشین و از نزدیک صحبت کنیم و اگر می گوی ما در کابل هستیم و شما دسترسی ندارید ما هر ماه یکبار و یا دو ماه یک بار در منطقه می آییم چرا در مجلس مردانه سخن نمی گویی که خود را زیر عنوان های ناآشنا پنهان می کنی و شایعه پراکنی را راه می اندازی؟! اگر عقیده به خدا و قرآن خدا داری خدا در قرآن شان این گونه به مؤمنین دستور داده که گمان بد نسبت به دیگران نداشته باشید چون گناه است.

اما اگر عقیده آن چنانی نداری حد اقل خودت را دلسوز مردم عنوان کردی پس وجدانی انسانی شما چطور به شما اجازه می دهد که بد گمانی خود را یک واقعیت تلقی کنی و آن را رسانه ی سازی و از طرف دیگر اگر من بدم و انجمن بد مردمی که خودت را دلسوز آن ها معرفی می کنی چه گناه دارد که به باد ناسازا می گیری وبا آبروی  معلمینی که واقعا دلسوزانه برای مردم کار می کند  بازی می کنی؟! امروزه در هر گوشه از افغانستان برویم و در هر مکتب و دانشگاه سری بزنیم می بنیم که استادان زن و مردم مثل برادر و خواهر در یک مکتب یا دانشگاه مشغول تدریس می باشند پس اگر از زاویه دید شما و امثال شما نگاه شود همه آن ها فاسدند. نتنها در افغانستان بلکه سایر ممالک اسلامی نیز چنین می باشد. اگر چنین باشد؛ شما که ادعا دارید در بخش فلسفه در پوهنتون کابل درس می خوانید آیا استاد زن ندارید و یا هم صنفی خانم ندارید؟ که مسلما دارید در این صورت مطابق نظر خودت تکلیف شما چه می شود؟!
هرچند در ابتدا نخواستم در مورد فکر،عقیده و سخنان شما چیزی بنویسم چون ارزش آن را ندارد و در مورد ما و شما وجدان های بیدار قضاوت می کند اما بازهم خواستم که حد اقل وظیفه انسانی خودم را انجام دهم و نگذارم که مردمم توهین و تحقیر شود.