باهنرجاغوری یکی از ولسوالی های ولایت غزنی است که چندیست که درباره اش سخن بسیار گفته می شود . کسی آن را می ستاید و کسی هم با وجود دوست داشتن بر آن خورده می گیرند. در دنیای مجازی انترنیت و از جمله فیس بوک اسم های زیادی چون جاغوری زیبا، جاغوری دوست داشتنی و ... وجود دارد که نشان حُب آنها به زادگاه شان است.

مواردی که جاغوری را در اذهان عمومی بیشتر مورد توجه قرار داده، می تواند عوامل مختلف باشد از جمله، ازدیاد دانشجویان این منطقه در دانشگاه ها و دیگر مراکز اکادمی و مهاجرت به بیرون از کشور به ویژه بعد از سقوط حکومت طالبان، که زمینه برای رفتن به بیرون از افغانستان فراهم شد، و دسترسی مردم به رسانه ها، وسایل ارتباطی و غیره عوامل می تواند موثر باشد.

تحصیل و مهاجرت بیشتر در فرهنگ و وضعیت زندگی این مردم تاثیر خود را وارد نموده است و به همین لحاظ طی یک دهه جاغوری در اذهان عمومی چهره خوب و خدشه ناپذیر پیدا کرده است و در صفحات مجازی انترنیت نیز زیاد مورد توجه بوده است؛ با توجه به این حرف اغلبأ مردم تا این زمان وقتی از جاغوری سخن میگفتند، سخنان شان با تمجید و تعریف همراه بوده و دلیلی هم نداشت تا نکوهش نمایند، ولی ناگاه یک قضیه در سرزمینِ که برای همه اینقدر ایده آل و زیبا تعریف شده بود، حکم قرون وسطایی صادر شده و دختری در مهد این سرزمین به جرم روابط دوستی دُره زده شدند و آن هم توسط روحانی و جمعی دیگر که قدرت حاکم را در دست دارند؛ این بود که تکان شدیدی در اندام های مردم و اذهان جمعی وارد آورد، که چرا حُکم دُره زدن در جاغوری اتفاق افتاده است؟ چرا کسی در سرزمینکه توصیف های آن همه خوبی وجود داشت، دختری کفن پوشانیده شده ، تا مظلومانه آماج ضرب های تند دُره ها قرار گیرند؟ و چرا کسی علیه این وضع اعتراض نکردند؟

عجیب تر اینکه بعد از دُره زدن دختری کار کتمان سازی شروع شدند؛ روحانیت و موسفیدان منطقه، ولسوالِ جاغوری را که در مصاحبه ی قضیه ی دُره زدن در ولسوالی جاغوری را تصدیق نموده بود، وادار نمودند که حرفش را پس بگیرند و بگویند که چنین قضیه ای در جاغوری اتفاق نیفتاده و این حرف ها چیزی جز توطئه ی رسانه ها سخنِ بیش نیست. من شنیدم که ولسوالِ جاغوری در مصاحبهء بعدی با بی بی سی گفت، که این قضیه اتفاق نیفتاده و موسفیدان که درینجا حاضر است، نیز قضیه دُره زدن را رد می کند. وقتی این قضیه به پارلمان کشور کشیده شد، هر کسی صدای اعتراضی علیه این مورد بلند نمودند ولی در آنجا نیز نماینده های جاغوری و غزنی کمتر صدای شان را به رسم اعتراض بلند نمودند و بیشتر سر در گریبان فرو برده بودند.

قضیه اینجا نیز ختم نمی شود. مردم بجای اینکه تظاهرات نمایند و از عمل دُره زدن شرمگین باشند و یا برعلیه آن «حکمِ قرون وسطایی» صدای اعتراض بلند نمایند، باز روحانیت پیشاپیش و توده های مردم درعقبِ پرچم تظاهرات، شعار های ضد رسانه ای و ضد حقوق بشری را سر دادند و معترض شدند، که چرا روحانیان بزرگ و موسفیدان گرامی را که متهم به قضیه ی دُره زدن دخترِ مظلوم است، باز داشت نموده اند و آنها هر چه زود تر باید آزاد و این قضیه که توطئه ای بیش نیست همینجا خاتمه پیدا کند. [i].

این مورد تظاهرات بیش تر مرا تکان داد، که چرا این روحانیت و این مردم تحمل باز داشت شدن چند روحانی و موسفید را برای بررسی قضیه ی مورد نظر ندارند و تحمل این را دارند که حقِ یک فرد تلف شوند و در مَجمَع عمومی دُره زده شوند؟!

اینجا بود که من به یک قضیه پی بردم و آن اینکه بگویم جاغوریِ که زادگاه من نیز است، زیباست ولی چندیست که به یک بیماری دچارشده است و آن بیماری پنهان داشتن عیوب است ،که باید مداوا شود تا زیبایی آن دوباره به آن برگردد. بیمار شان پنهان کردنِ عیب است که در چهره اش هویدا است. خوفناک از افشای درد و بیماری، که نکند طبیب این درد را که برای وی ننگ به شمار می رود، در هر کوی و برزنِ فریاد بکشد و نام نیک وی را از آن بستاند. وی حاضر است زجر بکشد ولی کسی نشنود، که کسی به جرم دوستی در« سرزمین پدری اش»[ii] توسط مفتیان دین در محضر عمومی شلاق زده شده اند.

در جامعه شناسی یک اصطلاحی بنام «نقش بیمار»[iii] است، که این اصطلاح به معنای این است که بیمار باید برای صحت مند شدن نقش بیمار را بخود بگیرد تا طبیب بتواند مطابق سخنان وی توصیه نمایند و ادویه تجویز نمایند، و بیمار مذکور از کمک های طبیب بهره مند شده و دوباره به محیط اجتماعی باز گردد. برای این کار بیمار باید در زمان بیماری به تمام حرف های طبیب گوش دهند و از رفتن به هر جا و حتا محیط کاری ابا ورزد و خوردن و نوشیدن شان را مطابق توصیه ء طبیب عیار سازند. اگر هر یک از این عناصر حذف شود، نقش بیمار بودن از میان می رود و مریض طبابت نمی شود.

به این اساس من جاغوری را پیکر بیمارگونه ی می بینم، که ناخواسته و ندانسته پافشاری می ورزد که صحت مند است و این پافشاری از دیدگاه من راه حل نیست. راه حل تهدید خوانواده ی مظلوم «صابره »نیز نیست که به جبر بپذیرد که ستمی بر وی روا داشته نشده است[iv]، راه حل این است که وی نقش بیمارگونه شان را بپذیرد و بگوید، که بیمار است و از افشایی دردش که عده ی بر وی تحمیل کرده اند نهراسد. طبیبی لازم است تا بتواند دردش را بازگوید و توصیه های لازم را بنماید.

صحت و بیماری جاغوری مربوط به نقشی است که جاغوری از خود تبارز می دهد، و اگر جاغوری در زمانیکه بیمار است، نقش بیمار را بگیرد، می تواند صحت مند شود و اگر دردش را درست اقرار نکند، درد از وجودش برداشته نمی شود و در عوض طبیبان ادویه های غلط و توصیه های نادرست ارائه می کند و به دروغ به دیگران میگویند که وضع این مریض خوب است، در حالیکه حالت بیماری در چهره اش و در دُره زدنِ دختری در قرن بیست و یک، خود شاهدِ بر مدعایی ماست ؛ این مرض دایمی نیست. مداوای آن در اقرار درست و گوش ندادن به توصیه های غلط است. بعد از اقرار درست بیماری و تشخیص درست، سلامتی همراه با زیبای دوباره به او بر می گردد، او زیبا و سلامت می شود و نام نیک وی نیز دوباره به او بر خواهد گشت.



[i] . اخبار این تظاهرات و قطعنامه شان در جاغوری یک نشر شده است دوستان می توانند در آنجا مطالعه

[ii] . اصطلاح دکتر حفیظ شریعتی در مقاله ای که دختری را در سرزمین پدری ام شلاق زده شد

[iii] . نقش بیمار sick role اصطلاح پارسونز است که این نقش به بیمار اجازه داده می شود که تا بازگشت عادی شان از سهم گرفتن در نقش های اجتماعی معاف شوند و بطور موقت از رفتن به کار و دیگر وظایف دست بکشد و وضعیت خود را نامطلوب تعریف کنند و بخواهند که دوباره صحت مند شود.

[iv] . ویبسایت دوچه ولی صدای آلمان، عنوان گزارشی که خوانواده صابره با تهدید رو برو است.