بنام خداوند!

 شبی از آسمان نیل گونی،

ببارد تا سحر صد ها ستاره

و مهتاب بانوی زیبا شبگیر،

خرامد ناز و ناز، بربام خانه!

 

شبی در فصل تابستان!

من و مهتاب و رقص عاشقانه

من و مهتاب و پرواز شبانه

رویم در دره های رود ارغند

شماریم چشمه هایش دانه،دانه

وضو سازم به آب ش و، نمازی

نماز، با یک نیاز عاشقانه!

 

روم در بستر دریای هلمند

بگیرم گیسوان ش را به شانه

عروس ان رود هلمند شاد و سرمست

ز او من مست و هم ماه شبانه

بلور پیکر ش گیرم در آغوش

من و ماه عشق بازی های سرخوش!

 

شبی در فصل تابستان!

من و مهتاب و عمق دره های پیچ اندر پیچ؛-

و انبوهی پریان!

پریان پای کوبان، شاد و خندان

پریان، شادی و شعرو ترانه

برند ما را به مهمانی به خانه!

 

شبی در فصل تابستان

من و دریا و شعر عاشقانه

میاد مهتاب مرا؛

 مهمان به خانه...

 م. لو مانی!