کاستیهای نظام ت و ت بخش سوم نامتناسب بودن مقررات و رفتارها با شرايط رواني دانش آموزان
مقررات و شرايطي كه معمولاً در مدارس حاكم است و معلمان و دانش آموزان ملزم به اطاعت و پيروي از اين شرايط ميباشند و تخطي از آن جرم محسوب میشود، ريشه در گذشته داشته علت آن تفسير نادرست و تعريف نامناسب از انسان است و معلوم نيست تا چه اندازه مبناي علمي داشته است در برخي موارد نه تنها اساس علمي ندارد كه به طور دلخواه و مستبدانه وضع شده است.
در اکثر كشورها آموزش بر بنياد روانشناسي كودك بناشده است كه خود از مبناي فلسفي درستي بر خور دار نيست و بر اساس اين برداشت، كودكان، افراد نادان، بي توجه، تنبل، نامرتب، شرير[1] فرض شده است لذا با تحميل شرايط سخت از طرف بزرگسالان و انطباق آنها با آنچه كه بزرگترها میخواهند از مقررات مسلم و تخطي ناپذير و قوانين آموزشي ات ... بدين جهت امر مهم رشد و تكامل و پرورش فراگيران و كسب اطلاعات، تحتالشعاع قوانين و مقررات خشن و خشك و سخت قرار گرفته حس كنجكاو، توانايي ابداعات و ابتكار و تحليل و نقد و بررسي و اظهار نظر و اعتماد به نفس آنان سركوب شده و خلاقیت و طراوت و شادابي را از بين میبرد با چنين برداشتي از روانشناسي كودكان بايد آنها در كلاس درس بي صدا و بي حركت، ساكت به رديف نشسته و تنها تكاليفي كه به آنها داده میشود انجام دهند و تنها وقتي كه از آنها سؤال میشود حق دارند صحبت نمايند و در غير اين صورت هر حركت و صحبت توبيخ و جريمه را در پی خواهد داشت در واقع مدرسه و کلاس جاي است زندان مانند كه افراد در آن به رديف نشسته و با بي ميلي و از روي اجبار به سخنان گوينده گوش میدهند، تنبيه میشوند. در اين محل مهم نيست كه مخاطبين چه فكري دارند و چه میخواهند انجام دهند كه در این صورت فرايند آموزش به جريان تحميلي تبديل شده و یا دگر نده در جريان آنچه ياد میگیرند نقشي ندارند لذا علاقه و انگيزه براي مدرسه رفتن به شدت كاهش مییابد
روانشناسي پرورشي پيرامون رشد خود پنداره مثبت مطالب و دستورالعملهای مهمي ارايه میکند كه کاملاً با فضاي حاكم موجود در كلاس درس و فرايند آموزشي روش سنتي كشورهاي عقب مانده به ویژه افغانستان مغايرت دارد «جان اي گلاور و» راجرج برونيگ «دستورالعملهای روانشناسانه و کاربردی زيادي در اين خصوص ارايه مینماید كه به چند تای از آنها اشاره میکنیم :»
1- به دانش آموزان خويش فرصت دهيد تا در امور كلاس شركت كنند
2- به دانش آموزان اجازه دهيد احساسات خويش را بيان كنند
3- فضاي پذيرا در كلاس فراهم آوريد
4- بر فعالیتهای تاكيد كنيد كه احتمال توفيق در آن بیشتر است (روانشناسي تربيتي و کاربرد آن در تدریس، صص 224-225، ان اي گلاور)
اين اصول برخواسته از اصول تربيتي و پرورشي است كه به معلمان میگویند همه دانش آموزان فرصتهای برابر یا گرایش مساوي براي مشاركت در بحثهای كلاس را ندارند، معلمان بايد براي فضاي حاكم بر كلاس ساختار غير تهديد آميز و حمايت كننده پديد آورند به نحوي كه در آن از آراي متفاوت استقبال شود و نقطه نظر هر دانش آموز با ارزش تلقي شود. شاگردان نیامدهاند كه فقط محتواي درس را فراگيرند آنها میآیند كه درباره خود و نحوه قبول احساسات خويش نيز بياموزند اين نكات هر كدام به واقعیتهای موجود در فرايند رشد و شكوفايي شخصيت بهنجار و انسان شناسانده اشاره دارد كه بدون توجه به آن تربيت انسان سالم و سازگار و توسعه يافته در تمامي ابعاد علمي و شناختي عاطفي مهارتي و غيره ممكن نخواهد بود. اين يافته هاي علمي میگوید در نظام كارآمد و پويا و مترقي مقررات و قوانين سخت و رفتارهاي غير علمي نتايجي زيان باري در پی خواهد داشت از اینرو ساختار هاي نظام آموزشي بر اساس روابط متعالي انساني و كرامت آدمي بايد استوار گردد كه در آن مدرسه و كلاس درس محيط دل پذیر و پذيرا جذاب و خوش آيند براي دانش آموزان با شد فضاي آموزش فضاي صميمي كه در آن هركس در نقش خود احساس امنيت، فضيلت و احترام و كرامت نمايند.
متأسفانه در جوامع عقب مانده و سنتي مثل افغانستان بعلاوه قوانين دست و پاگير و مقررات سخت؛ روابط معلمان با شاگردان بر اساس فرهنگ ترس و تنبيه و خشونت و تحقير استوار است.
نويسنده كتاب افغانستان در پنج قرن اخير وضعيت تعليم و تربیت در افغانستان را چنين توصيف میکند :
بهرحال تعليم و تربيت در افغانستان "القايي" بود و بر اساس تخويف و تنبيه به عمل میآمد (همان ص 223) اين وضعيت گذشته تعليم و تربيت ما نیست كه پديده جاري و امروزي تعليم و تربيت کشور نیز میباشد در نظام امروز ما هم تغيير چنداني ايجاد نشده است همان روش فرسوده و كهنه و همان فرهنگ عصر انسان بدوي حاكم است هم معلم و مسئولان مدرسه به خود اجازه توهين و حرفهای ركيك میدهند و هم دانش آموزان و از همه بدتر جامعه اين فرهنگ زشت را حق مسلم مربيان دانسته و آن را به عنوان ابزار آموزش لازم و ضروري میدانند. در اين شعر معروف :
گر نباشد چوبتر * فرمان نبرد گاو و خر را باور دارند.
انسان را مصداق اين شعر ميدانند گويي ميان انسان و گاو و خر هیچ تفاوتي نيست
روان شناسي پرورشي میگوید وقتي كودكان و نوجوانان سر كلاس معلم محبوب خود با نهايت ميل و رغبت و انگیزه و اشتهای رواني به مطلب درس گوش جان میسپارند ياد گيري به شایستهترین وجه صورت میپذیرد اما زمانی که به دلايلي دانش آموزان نگرش چندان خوشآیندی به مدرسه و كلاس و معلم ندارند بي اشتهاي رواني و تحصيلي وجودشان را فرا گرفته و همه درس و بحث تحميلي بيش نخواهد بود و به زودي مطالب آموخته شده را فراموش میکنند و بي اشتهايي و استفراغ رواني براي او ايجاد میشود (روان شناسي كاربردي ص 106، دکتر غلام علي افروز) درجايي كه بايد رفتار شايسته كلامي و رفتاري براي دانش آموزان نهادينه و باور شود و امنيت فرهنگي و رفتارهاي شايسته و نيكوي انساني در خلق و خوي قشر فرهنگي جامعه تزريق شود و ناهنجارهاي كلامي و بي حرمتي زباني زشت و ناپسند تلقي گردد به عنوان امر عادي و مقبول و پذيرفته شده از سوي جامعه تلقي میگردد كه اين امر به دور از شأن، فرهنگ و ادب و عرف جامعه پيشرفته میباشد.
در نظام تعليم و تربيت ما روابط معلمان با مدرسه، روابط دانش آموزان با یکدیگر و روابط معلمان و مدرسه با اولياي دانش آموزان، روابطي با ملاکهای مشخص و مسئولیت آور و نقش آفرين نيست. هنوز روشن نيست كه مدرسه در قبال دانش آموزان به علاوه درس چه مسئولیتهای دارد و والدين چه تكاليف و وظايفي در قبال مدرسه دارند و هیچ الزام قانوني كه اوليا دانش آموزان را مكلف به ارتباط برقرار نمودن با مدرسه و گردن نهادن به الزامات مدرسه در راهي رسيدن به اهداف آموزشي و بهبود سطح تحصيلي و غنا بخشي فرهنگي جامعه گردد وجود ندارد در حالی که میتوان با رفتارها و برنامهها و فعالیتها مناسب فضاي پذيرا و گرم به وجود آورد كه انگيزه حضور در مدرسه را بیش از پیش تقويت گردد زيرا انگيزه، اساسیترین عوامل در آوردن دانش آموزان در مدرسه و مؤثرترین نيروي ماندگاري آنان در کلاس و یاد گيري است، ميل و رغبت را براي به هدف رسيدن شد ت میبخشد و تلاش را افزونتر میسازد و هم با برقراري ارتباط نزديك با اوليا دانش آموزان و آشنايي آنها از تنگناهاي امكاناتي تحصيلي فرزندانشان زمينه خود ياري و جلب کمکهای اقتصادي از سوي متمولين را فراهم ساخت وهم با تبادل افكار زمينه مشاركت اجتماعي براي بازسازي فرهنگي فراهم نمود.
1- يهود انسان را ذاتا شرير وگناه كار مي شمارد وعلت گناهش نيز آدم وحوادرخوردن شجره ممنوعه است (تلمود كه كتاب بزرك ومجموعه از قوانين وعقايد دين يهود است ) به اين امر اسرار وصراحت دارد ومي نويسد : بياييد نا نسبت به اجداد خود حق شناس باشيم زيرا ايشان اگر گنا نمي كرند ما بدنيا نمي آمديم تلمود در ادامه مي گويد انگيزه بدي بردويست وچهل وهشت عضو انسان حكمفرمايي دارد بلكه برهمه آنها حكومت مي نمايد اما انگيزه نيكي مانند زنداني است كه محبوس باشد (تعليم وتربيت درآيين يهود ،شهين ايرواني ص 41البته دردين اسلام نيز برخي ها درتفسير نادرست حديث ذيل كه مي رسول اسلام مي فرمايد السعيد سعيد في بطن امه والشقي شقي في بطن امه گرفتار شبيه اين عقيده وبااندك اختلاف درباره انسان گرديده است اما تفسير نزديك به واقع وسازگار با گذاره هاي ديگر متون ديني غير از اين برداشت است زيرا دراين برداشت اختيار واراده انسان كه اساس تكليف وپاداش وعقاب عالم آخرت است جز با همين قرائت همخواني ندارد وآن اينكه حديث مزبور ناظر به شرايط واوضاع فرهنگي باورها وشرايط روحي ورواني ، بهداشتي ورعايت نكات وتوصيه هاي پزشكي در زمان حاملگي ومسايل تغذيه مادر درهنگام بارداري وفاكتورهاي ديگري است كه در اختيار والدين است ومي توانند آنهارا كنترل نمايند ويا به آن بي توجه باشندكه جاي بحث آن در اين مختصر نيست