زمینه سازی بازگشت طالبان - قتل های خانگی از قندهار تا کابل

بدون شک برهان الدین ربانی را میتوان یکی از شخصیتهای کهنه کار و پرنفوز در عین حال جنجالی در سیاستکاری های سه دهه اخیر افغانستان نامید.   زندگی سیاسی و تاثیر گزاری آن در چهار بخش بطور فشرده چنین برسی و بازگشایی میشود، :

1: دوران جهاد، 2: دوران ریاست جمهوری در کابل و جنگهای داخلی، 3: دوران ریاست جمهوری سیار - شکست و گریز از طالبان، 4: دوران پس از طالبان تا ریاست شورای عالی صلح.

آقای ربانی پس از بازگشت از دانشگاه الازهر مصر که شدیدا تحت تاثیر افکار افراط گرایانه ای جنبش اخوان المسلمین مصر قرار گرفته بود، حزب جمعیت اسلامی را براه انداخت و رسما وارد کار و زار جهاد گردید و اندک اندک به شهرت رسید. با سقوط دولت داکتر نجیب ا لله وارد کابل شده بعد از مدت کوتاه بر ریاست جمهوری دولت اسلامی افغانستان بجای مجددی تکیه زد و با تشکیل شورای اهل حل و عقد به ریاست چند ماهه اش عمر چندین سال بخشید.  ناگفته نماند با پشتبانی  آقای احمد شاه مسعود قومندان نظامی شورای نظار شخص مهمتر و تاثیر گزار تر از ربانی، ایشان سالها رئیس جمهور باقی ماند.

دوران ریاست جمهوری ربانی در کابل را میتوان یکی از سیاه ترین و خشونت بار ترین دوران پس از نجیب در افغانستان بشمار آورد.  متاسفانه با نشستن آقای ربانی بر کرسی ریاست جمهوری کشور، عهد ها شکسته شد، پیمان ها از بین رفت، شعار دفاع از حقوق میلیتهای محروم رنگ باخت و نابود شد، سیاستگذاری های نیمه برنامه ریزی شده کاملا عوض گردید، میلیتهای محروم هزاره، ازبک و ... نادیده گرفته شدند.  اندک اندک تنشها و کشمکشهای سیاسی و زبانی اوج گرفت و در نتیجه جنگهای خونین تنظیمی-داخلی شهر کابل را سوزاند و شهریانش را به هزاران به کام مرگ فرستادند. 

 اگر از انصاف نگذریم، در کنار اسم برهان الدین ربانی، خیلی از اسمهای رهبران جهادی به قطار چیده میشوند که در جنگهای داخلی نیم دهه اول نود میلادی شریک و تاثیر گزار بودند، از قبیل احمد شاه مسعود، رسول سیاف، جنرال دوستم،  حکمتیار، یونس خالص، استاد مزاری، شیخ اصف محسنی، سید انوری و...!

و اما... شرکت و دخالت رهبران جهادی را نمی توان از یک زاویه برسی و به نقد گرفت، بلکه شرائط، محیط و شیوه جنگهای تعرضی، دفاعی، قدرت طلبی، سلطه گری و حقوق خواهی فرق فاحش از هم داشت.

   چرا مسولیت بیشتر متوجه اقای ربانی و همکارانش میگردد!؟ نیک میدانیم، ایشان رئیس جمهور رسمی کشور و مردم افغانستان بودند نه رهبر یک حزب جهادی و یا یک قوم و قبیله مشخص.  به همان میزان که قدرت و اختیارات رئیس دولت فرا قومی فرا حزبی و سر تا سری است، سرمایه ملی و گمرکی نیز در اختیار دولت قرار میگیرد، به همان میزان مسولیت و تعهدش هم در قبال مردم و کشور بیشتر، سنگین تر و از اهمیت فوق العاده خاص بر خوردار میباشد.  بنا باید حکومت ربانی در مقابل هر عمل و سیاست گذاری هایش در پیشگاه ملت و کشور مسول و جوابگو باشد.  ناعادلانه نه خواهد بود اگر انگشتان بیشتر انتقاد بطرف دولت وی به نشانه میروند و مسولیت بیشتر جنگهای داخلی به عهده ایشان و دولتمردان همکارش گذاشته میشود.

با آغاز دوران پس از طالبان، شخصیت سیاسی و مردمی ربانی برای چند سالی شدیدا افول کرد، چنانچه در کنفرانس بن چهره های جوانتر تاجیک به نمایندگی از تاجیکها مطرح و وارد عرصه سیاست شدند.  موقعیت ربانی از اهمیتش کاسته شد و جایگاه مشخص در کشور داری و دولت سازی برای ایشان در نظر گرفته نشد.  ایشان مدتی را در کابل خسته و نا امید بسر بردند و بلاخره سفر امید به ولایت ابایی اش بدخشان نمود.  دست بدمان مردم آن سامان برد، در انتخابات پارلمانی بار دگر ستاره طالعش درخشیدن گرفت و بعنوان نماینده مردم بدخشان وارد پارلمان شد و دوباره کم کم مورد توجه حکومت و مردم قرار گرفت و لبخند رضایت بر لبانش نقش بست. 

روبروی منزل ربانی

آقای ربانی در ده سال حکومت کرزی هیچ گاه نتوانست بعنوان سیاستمدار کهنه کار، با تصامیم مشخص در سیاستها و بازی های پیش صحنه و پشت پرده، یکی از بازی گر ان اصلی باشد. ولی بار ها و بارها از ایشان بعنوان یک فرد شهرت یافته و محاسن سفید دینی در شرائط و موقعیتها مشخص مثل انتخابات استفاده کردند و مورد استفاده قرار دادند، که مهمترین آنان را میتوان موقعیت و مقام اخیر ایشان را بعنوان رئیس شورایی صلح یاد آوری نمود. استاد ربانی از طرف در گیر دولت کرزی خود مهمترین مهره مشکلات و بربادی کشور و دشمن صلح قلمداد میشد، پس چگونه میتوانست بانی صلح گردد،  بلاخره قبل ازاینکه اندک ترین قدم موثر در راستای صلح بردارد، خود قربانی سیاستهای چند پهلوی اقای کرزی گردید.

آقای ربانی بارها مهره بازی های چند گانه آقای کرزی قرار گرفت و هر بار خوش چرخید و منفعت بار گشت، ولی آخرین و مهم ترین چرخش این مهره ساده دل و خوش سیقل نه تنها برای کرزی سودآور شد بلکه جانش را نیز فدا کرد و منفعت چندگانه را در کوتاه مدت برای حکومت اقای کرزی و ناتو به ارمغان آورد.

واما از چشم انداز صلح تا نگاه امنیتی !؟

امروز ترور اقای ربانی در خانه شخصی آنهم درمهم ترین و به اصطلاح امن ترین نقطه پایتخت کشور، در چند قدمی سفارت آمریکا، پایگاه ناتو و ارگ ریاست جمهوری، زنگ خطر جدی نه تنها برای دولتمردان بل برای اینده کشور و سرنوشت کل مردم به شمار میرود.  طالبان قدرتمند تر و پر نفوز تر از دیروز ، با اراده و مصمم و اشکارا تر از دیروز وارد کار و زار و بازی های چند گانه شده اند.  نفوز و گسترش روز افزون طالبان از جنوب به شرق و غرب و شمال کشور خود سند این مدعاست، بازگشایی دفتر سیاسی آنان در قطر ثبوت دیگر بر اراده، تصمیم و برنامه ریزی اشکارای آنان به حساب میرود.

چندی قبل ترور احمد ولی کرزی یکی از قدرتمند ترین و با نفوز ترین چهره دولتی در شهر قندهار آنهم در منزلش در امن ترین نقطه شهر قندهار، آیا وسعت نفوز و قدرتمند شدن طالبان را بازگو نمی کند؟

کشته شدن دو شخص عمده مثل برهان الدین ربانی و احمدولی کرزی برای حیات سیاسی حامد کرزی شاید ضایعه چندان بزرگی نباشد، ولی بدون شک قتل ربانی تاثیر جدی بر روان اعضای شورای صلح در کابل بر جاه خواهد گذاشت.  به یقین در  قندهار پای دولت کرزی بعد از ولی کرزی در معادلات جنوب کشور، مرکز و حشت، ترور و معاملات میلیاردها دلری تریاک خواهد لنگید.

نقطه پنهان و آشکار در قتل ربانی و ولی کرزی شک و ابهامات زیاد را بر ملا میسازد، جالب اینکه بعد از قتل ولی کرزی و ربانی، طالبان فورا و تاکیدا مسولیت قتلها را بعهده میگیرند.  سخن عریان در این دو قتل پرده از راز را بر میدارد که جدا در خور تامل است. هم ربانی و هم احمد ولی کرزی توسط میهمانان دوستان و یا رهروان و مخلصان دیرینه و قابل اعتمادشان در خانه های شان به قتل میرسند، حتی  اشخاص قاتل توسط محافظین مقتولان باز جوی و تلاشی نمی شوند، از یکطرف این عمق اعتماد جانبین را میرساند واز طرف دیگر زنگ خطر جدی که آیا واقعا طالبان چنان قدرت و نفوز روانی در تمام کشور بخصوص در دو شهر عمده کشور قندهار-کابل حاصل کرده اند که حتی در درون مستحکم ترین حصار امنیتی و با اعتبار ترین ذهنیت دوستی-دینی رخنه کنند و قدیمی ترین دوستان و پیروان را به جان رهبران در افگنند !؟

این قتلها چه را به ثبوت میرساند؟ نفوز روانی و قدرت گیری روز افزون طالبان؟ یا اختلاف پولی و معاملات بزرگ میلیاردی میان حکومت کرزی و شرکاه خارجی بر سر تقسیم پول و تریاک در منطقه جنوب و غرب کشور؟  و شاید هم بازی های خطرناک سیاسی جهانی که پشت پرده بزرگتر کشیده و در صحنه تاتر کوچک قندهار -کابل به نمایش گذاشته میشوند؟  یا نیم کاسه ی ترور زیر کاسه خوش رنگ ملی !؟ نشود زمینه سازی جدی برای بازگشت طالبان باشد؟

دو ترور خانگی شبیه از قندهار تا کابل!

مرگ ولی کرزی مرموز تر از زندگی کردنش نیست، او یکی از شخصیتهای جنجال بر انگیز و بازیگر اصلی قدرت و شهرت برای خود، برادر و خانواده اش حد اقل در ۸ و ۱۰ سال اخیر بشمار میرفت.   نه تنها پایه های قدرت خودش را  در قندهار و ولایت همجوار میخکوب کرده بود بلکه تنابهای استحکامی ریاست جمهوری را نیز دور و برش تنیده بود و رقیبان اصلی اش را به راحتی کنار زده بود. از لابلای گزراشهای سالهای اخیر چنین استنباط میشود که ولی کرزی دست دراز در کشت و فروش و در آمد میلیاردی خشخاش در کنار معا مله گران بزرگ داخلی و خارجی داشت که منفعتش کرزی را در ارگ آسوده میساخت و مقتول را قند پوش و قند خور قندهار ساخته بود.

 قندهار پس از کابل، شهر آبادی یا بربادی نه تنها برای طالبان بلکه برا دولت و مردم افغانستان و حتی ناتو از اهمیت ویژه بر خوردار است.  قندهار با پیشینه تاریخی، بعد از کابل رول عمده را در حیات سیاسی افغانستان اکثرا بازی کرده است و میکند.  قندهار مرکز امارات اسلامی و خانه امیرالمومنین ملا عمر از جایگاه خاص عقیدتی و سیاسی برای رهروان ملا عمر محسوب میشود .  نظر به اهم بودن قندهار ، امریکا اکثرا تلاش داشته اند تا در منطقه جنوب کشور حد اقل این شهر حیاتی را در بدنه خاکی حکمروایی اقای کرزی بخیه زنند، حالانکه خیلی از ولایت و ولسوالی های همجوار میان قوت های ناتو و حکومت از یکطرف و طالبان از طرف دیگر هر روز دست به دست میشوند.

سالها قبل از همین قندهار طالبان قدرت گرفتند، در مدت کوتاهی 90 در صد خاک کشور را تسخیر کردند و با گرفتن کابل مهم ترین میخ شکست بر تابوت دولت وقت ربانی کوبیدند.  امارات اسلامی افراط گری و افراط گرایی را رسما تاسیس و قندهار را پایتخت عقدتی و کابل را پایتخت سیاسی شان انتخاب نمودند.  بزودی از جانب پاکستان و بعضی کشورها به رسمیت شناخته شدند.  اما بر عکس، با تسخیر همین قندهار بدست ناتو آخرین  سنگ امارت اسلامی از جاه بر کنده شد و ملا عمر امیر مومنان خلع امارت گردید، دولت نو پای کرزی از جنس لیبرالزم غربی جای گزین امارات اسلامی-وهابی سعودی گردید.

امروز طالبان بار دگر زور ازمایی شان را با قتل برادر رئیس جمهور از همین قندهار آغاز و با قتل خانگی رئیس شورای صلح حکومتی در کابل تاکید و به ثبوت رساندند.  قدرت گیری و نفوز روانی عمیق طالبان در میان بدنه دولت و حتی نهاد های اجتماعی و غیر دولتی و حتی میان دوستان و رهروان و رفاقت شخصی سران دولت، خطر بس بزرگ و جدی باید تلقی گردد. آیا تاریخ تکرار میشود؟

جای سوال باقیست! طالبان که اکثرا بیسواد و یا از سواد کم نوشتاری، طرح و بر نامه ریزی های دقیق و سنجیده بر خوردار هستند، پس چطور میتوانند شاهکاری های حیران کننده استخباراتی، تبلیغاتی، سیاسی، انتحاری و جنگهای مخرب روانی براه بیندازند؟ کدام دستهای نا مریی دستان طالبان را بدست دارند؟

آصف علی زرداری ترور اقای برهان الدین ربانی را فورا محکوم کرد ولی میشود نفوز و رهبری پاکستان را در راس طالبان نا دیده گرفت؟ ایا این زور شست اندکی پاکستان به دولت افغانستان و آمریکا نیست؟ بدون شک پاکستان هنوز دست دراز در معاملات سیاسی و نظامی افغانستان دارد.  وقتی خواستند حتی توانستند برادر رییس جمهور و یا رئیس شورای صلح را در منازلشان توسط دوستان و یا پیروانشان از میان بر دارد، در عین حال هوشدار جدی برای دولتمردان افغانستان و حتی آقای کرزی، که اگر نیاز باشد میشود کرزی را نیز در ارگ نفیس گیر کرد.